هاشمی و معماری روابط تهران و ریاض
در این چارچوب نقش آیتالله هاشمیرفسنجانی در تنظیم سیاست خارجی ایران در ارتباط با محیط پیرامونی و بهخصوص روابط با عربستان سعودی، تا حد زیادی به عنصر شخصیت او بازمیگردد. به این معنی که روابطی که او با مقامات عربستان سعودی و شخص ملک عبدالله پادشاه فقید برقرار کرد، در برههای از تاریخ روابط خارجی ایران، جزو اثرگذارترین و مطلوبترین دورهها بوده است. اگرچه قابلذکر است که گفتمان توسعه محور و اعتدالگرای او نیز در تنظیم سیاست خارجی ایران و رفتار با دولتهای جهان و منطقه نیز نقش بیبدیلی داشته است. اگرچه در عرصه سیاست خارجی دولت سازندگی و شخصیت محوری هاشمی، شاهد تنشزدایی و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با دولتهای خارجی بودیم، اما نام آیتالله هاشمیرفسنجانی در حوزه سیاست خارجی بیش از هر چیز با معماری نوین روابط ایران و عربستان گره خورده است. روابطی که امروزه در یک تقابل و تنش آشکار قرار دارد و بیش از هر زمانی پتانسیل بحرانیشدن دارد و نیازمند بازسازی مجدد در فضای جدید توسط چهرهای مدبر و دوراندیش چون هاشمی است که بهدرستی همکاری و همفکری تهران و ریاض را رافع مشکلات جهان اسلام و بهخصوص منطقه خاورمیانه میدانست.
او جایگاه خاصی نزد مقامات عربستان بهخصوص ملک عبدالله پادشاه متوفی داشت، تا آنجا که در سال ۱۳۸۷ از وی که ریاست مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده داشت، بهعنوان مهمان ویژه کنفرانس بینالمللی گفتوگوی اسلامی دعوت به عمل آمد. ورود همزمان ملک عبدالله و هاشمیرفسنجانی به سالن کنفرانس در حالی که دست در دست یکدیگر داشتند و صحنه آن از تلویزیونهای عربی بهصورت زنده پخش میشد، نشان از جایگاه آیتالله نزد عبدالله بن عبدالعزیز داشت. همچنین سفر ۱۰ روزه او به عربستان در اواسط دهه 80 شمسی، عمره استثنایی را برای زائران ایرانی که همزمان در مکه و مدینه حضور داشتند، رقم زد. تلاش هاشمیرفسنجانی در روابط با عربستان بهعنوان بازیگر اصلی جهان عرب بر نقاط اشتراک و پرهیز از برجسته کردن اختلافات بود. در واقع او از گفتمان تنشزدایی، توسعهگرایی و اعتدالمحوری برای طرحریزی یک طرحواره با سعودیها استفاده کرد که توانست برای بیش از یک دهه، روابطی به دور از تنش و رو به جلو را به ارمغان بیاورد. اوج این روابط نیز خود را در تفاهمنامه امنیتی با وزیر کشور وقت سعودی یعنی نایفبنعبدالعزیز برادر ملک عبدالله نشان داد که دو کشور توانستند در موضوعاتی همچون حج، مواد مخدر، قاچاق، زندانیان و همکاریهای سیاسی و امنیتی گامهای مناسبی بردارند. از این زاویه بود که بعدها و با تنشآلودشدن روابط ایران و عربستان، مجددا نام هاشمی برای میانجیگری در روابط دو کشور مطرح شد.
اما همان موقع رفسنجانی در پاسخ به این درخواستها گفت: «بروم عربستان چه بگویم؟ من مسوولیتی ندارم که بگویم با این کار موافق یا با آن کار مخالفم. این کار در درجه اول از اختیارات رهبری و سیاست نظام و بعد دولت است. باید اول طرحی مثل همین مذاکرات ژنو (توافق هستهای آذر ۹۲)، تهیه و خطوط قرمز مشخص شوند تا کسانی که برای مذاکره میروند، بدانند چه بگویند.» آیتالله هاشمیرفسنجانی چند وقت بعد همین پاسخ را به یک روزنامه ژاپنی داده بود: «اگر زمانی به عربستان سفر کنم، سفر زیارتی خواهد بود چون مسائلی که مربوط به رهبری و دولت میشود، از مسوولیتهای من نیست.» در واقع سوالی که در این میان مطرح میشود این است که چرا این طرحواره که توسط هاشمی بنیانگذاری شد، نتوانست ادامه یابد و امروز شاهد بحرانیتر شدن روابط تهران و ریاض هستیم؟ پاسخ به این سوال را باید در دو عامل جستوجو کرد:
عامل اول؛ غلبه بحرانهای منطقهای و گسترده شدن تنش میان دو کشور از سطح دو جانبه به سطح منطقهای است. از آنجا که ایران و عربستان ماهیتا رقبای یکدیگر محسوب میشوند، هر گونه افزایش سطوح بحران، اثرات مهمی در گسترده شدن تنش میان دو کشور ایفا میکند.
عامل دوم هم به مرگ ملک عبدالله و تغییر زمامداران سعودی و به حاشیه رفتن حلقه معتقد به گفتوگو با ایران در دربار آلسعود برمیگردد که در رادیکال شدن سیاستهای عربستان نسبت به ایران تاثیرات تعیینکنندهای بر جای گذاشته است. این دو تغییر نشان از آن دارد که روابط ایران و عربستان دیگر چندان قائم به عنصر شخص تصمیمگیرنده نیست و متاثر از دیگر متغیرها همچون ساختارهای دولتی، محیط منطقهای و محیط بینالمللی است.
ارسال نظر