مدیرعامل بیمه پاسارگاد: با عرضه بیمههای مکمل بازنشستگی مشکل اقتصادی افراد در دوران پیری حل میشود
تراژدی تامین
همانطور که میدانید موضوع بیست و چهارمین همایش بیمه و توسعه «مدیریت ریسک و بیمه» بود . لطفاً ابتدا درباره شیوههای مدیریت ریسک در شرکت تحت مدیریت خود توضیح دهید؟
برای تبیین نقش و جایگاه مدیریت ریسک و علوم اکچوئری در شرکتهای بیمه، نگاه اجمالی به آییننامههای مصوب شورای عالی بیمه در مورد یادشده میتواند راهگشا باشد. به موجب آییننامه «نحوه محاسبه و نظارت بر توانگری مالی موسسات بیمه» ، مفاهیم توانگری مالی، ریسک بیمهگری، ریسک بازار، ریسک اعتبار و ریسک نقدینگی به شرح زیر تعریف شده است. توانگری مال توانایی مالی موسسات بیمه برای پوشش ریسکهای پذیرفته شده خود است. ریسک بیمهگری، ریسکهایی که موسسه بیمه به دلیل صدور بیمهنامه و قبولی اتکایی با آن مواجه است. ریسک بازار، ریسکهایی که موسسه بیمه به دلیل نوسان قیمت در بازار با آن مواجه است. ریسک اعتبار، ریسکهایی که مؤسسه بیمه به دلیل احتمال عدم انجام تعهدات مالی توسط طرفهای معامله خود با آن مواجه است و ریسک نقدینگی، ریسکهایی که مؤسسه بیمه به دلیل عدم کفایت داراییهای جاری به منظور ایفای تعهداتش با آن مواجه است.
بنابراین میتوان گفت از دید مقام ناظر، شرکتهای بیمه میتوانند با ۴ ریسک مهم به ترتیب اشاره مواجه باشند که در آییننامه یاد شده چگونگی ارزیابی و محاسبه آن به تفصیل آمده است. مدیریت هر یک از ریسکهای چهارگانه نیازمند برنامه و ساز و کارهای لازم است که باید توسط هیات مدیره شرکت تعیین و اجرا شود. علاوه بر آن نظارت کافی نیز توسط مقام ناظر صورت پذیرد. خلاصه آنکه شرکتهای بیمه از یک طرف نیازمند سرمایه مناسب و از طرف دیگر باید تدابیری بیاندیشند که در مقابل ریسک بیمهگری از پرتفوی مناسب بیمهای، در مقابل ریسک بازار تنوع سرمایهگذاری منابع، در مقابل ریسک اعتبار و نقدینگی عدم انباشت مطالبات را مدیریت و کنترل کنند.
علوم اکچوئری یا اکچوئرال را میتوان یکی از علوم اساسی در فعالیت بیمه به شمار آورد. به طورکلی در شرکتهای بیمه با توجه به برآورد احتمالات و محاسبات آماری و مالی مهم در این خصوص، توجه و دقت در محاسبات فنی در کلیه زمینهها به خصوص تعیین حق بیمه مناسب از ضرورتهای اساسی و بنیادی شرکتهای بیمه است که بیتوجهی به آن میتواند مخاطرات جدی برای آنها فراهم سازد .
آیا برنامه ای برای شناسایی ریسکهای نوظهور در کسب و کارها دارید؟
باید توجه داشته باشیم منظور از ریسکهای نوظهور؛ ریسکهایی که در جامعه وجود دارد، نیست. بلکه منظور ریسکهایی است که تازه ظاهر شده است. به طور مثال ریسک بیمه دیه ؛ زمانی که قانون دیات در کشور ما اجرایی شد به وجود آمد، یا ریسک ساختمانها در مقابل اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد، ظاهر شد. یا ریسکهایی که بعدها ممکن است ظاهر بشود بهعنوان مثال مسئولیت سازندگان ابنیه، چیزی بود که بعدها ظاهر شد. چرا؟ چون دوره تفکیک وظایف بهوجود آمد، سازنده یک فرد شد، استفادهکننده کسی دیگر؛ بنابراین ریسکهایی در دنیا در اصطلاح به آن «ریسکهای نوظهور» میگویند، قبلاً نبودند و بعد بهوجود میآیند. اگر منظور شما این است، ما در جامعهمان اول باید ببینیم چه ریسکهایی ظهور پیدا کردند و هنوز بیمه برایش فکری نکرده است. فکر میکنم ما باید تحقیق کنیم که نیاز افراد مختلف جامعه در رابطه با بیمه در چه جایی تأمین شده و کجا تأمین نشده است. فرض کنید ریسک تأمین آتیه برای تمام خانوادهها ریسکی است که وجود داشته و بنابراین بیمه عمر آن را شناسایی و ارزیابی میکند و برای آن بیمهنامه آماده میسازد؛ یا بحث بیمه تکمیلی ، منظورم بیمهَ تکمیلی بازنشستگی است. این یک بحثی است که مثل درمان تکمیلی در آینده کشور میتواند یک ریسک مورد نیاز جامعه باشد. البته نمیتوان آن را در گروه ریسکهای نوظهور قرارداد، زیرا این ریسک وجود داشته اما نیازی به آن نبود.
امروز وضعیت بعضی از صندوقهای بازنشستگی بد است. آیا میتوان پدیده ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی را جزو ریسکهای نوظهور دانست؟ تا قبل از این نبوده و الان چند سال است که خودش را نشان میدهد؟
در بحث بازنشستگی همیشه با دو ریسک کاملاً جداگانه مواجه بودیم. یکی اینکه آیا صندوق میتواند در قبال کسر از حقوق و در زمان سررسید، حق و حقوق افراد را بپردازد؟ دوم اینکه فاصله بین هزینههای زندگی امروز با سالهای بعد و همچنین فاصله حقوق دریافتی کنونی با میزان دریافتی حقوق بازنشستگی بسیار متفاوت است. در واقع صندوقهای بازنشستگی در حال حاضر نمیتوانند پرداختهایشان را متناسب با نرخ تورم افزایش دهند. بنابراین نیاز آینده جامعه این است که از نظر بازنشستگی دو سیستم شود. یک سیستم پایه کنونی است و سیستم تکمیلی که فرد به اختیار خود از بیمههای بازرگانی خریداری میکند. از لحاظ شکلی مانند بیمههای درمانی پایه و تکمیلی است. بیمه مکمل بازنشستگی در دنیا هم وجود دارد ، در بسیاری از کشورها یک سیستم حمایتی پایه است که مردم در زمان کار مازاد درآمدشان را از طریق خرید بیمهنامههای مستمری یا بیمهنامههای عمر با پرداخت سرمایه همزمان، تأمین میکنند. این ریسکها همواره دغدغه افراد بوده و نمیتوان به آنها ریسکهای نوظهورگفت.
ظاهرا بحث بیمههای مکمل بازنشستگی بیش از آنکه باید و شاید اهمیت دارد.
جایگاه بیمههای عمر به دلیل مشکلاتی که قشر بازنشستههای ما دارند و یا در آینده به آن دچار میشوند، جدی خواهد بود . از همان دو بُعدی که اشاره شد، عدم افزایش مستمریها به تناسب رشد هزینهها، بدون تردید مردم را نیازمند خواهد کرد. همچنین فاصله جدی درآمد درحال اشتغال با درآمد درحال بازنشستگی است. نکته قابل تأمل اینکه این فاصله مرتب زیاد میشود. نیروی کار در زمان اشتغال یک درآمدی دارد و وقتی بازنشسته میشود بهشدت درآمدش کاهش پیدا میکند بدون اینکه هزینههایش تغییری کند؛ بنابراین افراد باید قبل از دوران پیری در اندیشه رفاه در این دوره باشند. باید از خود بپرسیم «روز بازنشستگی چگونه میخواهم درآمدم را با هزینههایم تطبیق دهم؟ «بهترین راه و حتی به جرات میتوان گفت» راهی جز خرید پوشش به صورت بیمه عمر نیست» این یک نیاز جدید در جامعه است. اگر امروز سئوال بشود که چرا در بازار بیمه ، بیمه عمر مورد استقبال قرار گرفته است، یکی از دلایل آن همین نکتهای است که ذکر شد، تعدادی افراد میگویند ما برای تامین هزینههای آینده ناچار هستیم یک پوشش اختیاری داشته باشیم. چرا؟ چون پوششهای پایه دیگر پاسخگو نیست.
سالها پیش که عرضه بیمههای درمان تکمیلی کلید خورد ، صنعت بیمه مثل امروز شما فکر میکرد؟
من خوب به خاطر دارم آن روزی که در صنعت بیمه اندیشه پوشش تکمیلی درمان شکل گرفت، صاحب نظران معتقد بودند کار بیهوده ای است! درمان مردم تحت پوششهای تامین اجتماعی و خدمات درمانی است. اما آن روز ما فکر میکردیم که روزی میان هزینههای بیمارستانی واقعی با خدمات پایه خلا به وجود خواهد آمد. اینجا وظیفه صنعت بیمه است که وارد شود و نقشش را ایفا کند. امروز هم همین اتفاق برای بازنشستگی افتاده است.
البته بیمههای بازرگانی از درمان تکمیلی تجربه خوبی ندارند ، درحالی که صنعت بیمه از ضریب خسارت بالا نگران است، وزارت بهداشت و جامعه پزشکان ناراضی هستند و مرتب اعلام میشود، بیمهها خسارات را به موقع پرداخت نمیکنند. فکر نمیکنید بیمهها باید سنجیدهتر وارد شوند و یا حتی احتیاط کنند؟
ما باید یک نگاه تحلیلی داشته باشیم، این ایرادهایی که شما نام بردید به بیمههای تکمیل درمان وارد است، اما توجه داشته باشید که این موارد، ایرادهای مدیریتی است و ایرادهای ماهوی محسوب نمیشود. این نیاز وجود دارد. ما نمیتوانیم بگوییم این نیاز نیست و طی این سالها یک کار بیهوده انجام شده است. چیزی که واقعاً وجود دارد نیاز مردم و مدیریت بد ماست. صنعت بیمه باید در رابطه با بیمههای تکمیلی درمان مثل همه رشتههای بیمه دیگر روی اصول فنی خودش تصمیم بگیرد. در حال حاضر قصد انجام مقایسه وجود ندارد، ولی چرا این اتفاق در بیمه پاسارگاد نیفتاده است؟ بیمه پاسارگاد اکنون در بیمه درمان یک ضریب خسارت منطقی دارد. نمیخواهم بگویم خیلی سودآور است، اما زیان هم ندارد؛ بنابراین اگر شرکتهای بیمه حتی تکمیل درمان را درست مدیریت کنند، میتوانند به درستی به وظایف شان در قبال جامعه عمل کنند.
بالاخره مردم یک روز نیازمند این هستند که در هزینههای بیمارستانی مورد حمایت قرار گیرند. این حمایت نمیتواند عمومی باشد. کسانی داوطلبانه از درآمد خودشان این پوشش را میخرند و انتظار دارند خدمات هم بگیرند. این خواسته، خواسته غلطی نیست بلکه مدیریت غلط، ما را به اینجا رسانده که نارضایتی بهوجود آورده است. باید سعی کنیم مدیریتها را اصلاح کنیم. حق بیمه مناسب، خدمات مطلوب و مشارکت واقعی مردم در تامین خدمات درمانی بهعنوان حق بیمه فنی این رشته، یکی از الزاماتش است. ما حق بیمه فنی را فراموش کردیم و میگوییم بد شد. طبیعی است که یک شرکت وقتی حق بیمه کمتری از آن حق بیمه فنی میگیرد دو راه بیشتر ندارد، یا باید زیان بدهد که از پا در بیاید، یا باید از خدماتش کم بگذارد که مردم ناراضی میشوند. اما اگر حق بیمه منطقی بگیرد و خدمات خوب ارائه دهد، چه اشکالی دارد؟
برای آینده بیمه عمر چه تصوری دارید؟
در بخش بازنشستگی نیز این استدلال وجود دارد. اگر صنعت بیمه بخواهد وارد شود، نخست باید خوب محاسبه کند که چه تعهداتی را میپذیرد. دیگر بحث درمان کوتاهمدت نیست که بگوییم یک قرارداد یک ساله منعقد میشود، اگر سال آینده زیان ده بود آن قرارداد را ادامه نمیدهیم. اینجا یک تأمین بلندمدت میخواهد. برای تأمین بلندمدت باید علم مالی، علم اقتصاد، علم بیمهای همه در کنار هم در طراحیها حضور داشته باشند و بتوانند یک محصولی را به جامعه عرضه کنند که آن محصول در بلندمدت نهتنها مردم را ناراضی نکند بلکه مورد استقبال هم قرار گیرد.
حالا در زمان پرداخت بیمههای عمر ، یک خدمات حاشیهای نیز وجود دارد؛ مثلاً در طول مدت بیمهنامه ممکن است بیمهگذاری نیازمند شود. پیشبینی شده که باید به آنها وام پرداخت شود. با روی باز باید وام در اختیارشان قرار گیرد. تا شخص احساس کند از مبالغ خودش وام دریافت کرده، بدون تضمین که این شرکت در حال حاضر این اقدام را انجام داده است. در حال حاضر تعدادی از بیمهگذاران در بیمه پاسارگاد از محل بیمههای عمر وام دریافت کردهاند و گاهی تعجب میکنند که چطور میشود بدون تشریفات، منابع در اختیار فردی قرار گیرد. طبیعی است و باید هم همینطور باشد. وقتی به تضمین ذخایر ریاضی یک شخصی به او وام میدهند، دیگر به تضمینهای دیگر نیازی نیست و آن شخص نیاز مقطعی خود را برطرف کرده و به موقع هم اقساط آن را میپردازد.
ما اگر بین مشکلات مدیریتی در اداره یک حرفه و اشکالات ماهوی آن حرفه تفاوت قائل شویم، این دو از هم جدا است. در آینده کشور ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، یک نیاز جدی به بیمههای عمر بهدلیل فاصله درآمدهای در حال اشتغال و درآمدهای در حال بازنشستگی، وجود دارد. صنعت بیمه باید با احساس مسئولیت به این نیاز پاسخ دهد. اگر پاسخ داد هم نیاز مردم را برطرف میکند و هم برای خود یک بازار بسیار وسیعی را میتواند طراحی و مدیریت کند. خوشبختانه تجربه سالهای اخیر هم میتواند به ما کمک کند. در حال حاضر در بیمههای عمر سعی و خطاها شده و نزدیک به ۲۲-۲۳ سال است که به بحث بیمه عمر اهمیت داده شده است. در حال حاضر تعدادی از شرکتهای بیمه، در شرایطی هستند که اگر مسوولانه به این بخش وارد شوند میتوانند کار مفیدی را انجام دهند. در نتیجهگیریهایمان نرویم سراغ این امر که بیمه تکمیلی روزگار خوبی ندارد. بلکه، بیمه تکمیلی هنوز از ضروریات این کشور است و باید به آن با نگاه نیاز برخورد شود اما باید اشکالات مدیریت آن را حل کرد.
آقای ضمیری، با توجه به اینکه سوال بعدی من راجع به فرهنگ سازی است، میخواهم بدانم همه چیز هم این طرف نیست که بگوییم در صنعت بیمه حالا نرخها یا اخلاق حرفهای و نرخهای فنی در بحث درمان تکمیلی رعایت نشد و یک مشکلاتی پیش آمد. موضوع این است که متاسفانه این فرهنگ «که حالا تو که بیمه هستی پس بگذار هزینههایت بالا برود بیمه پرداخت میکند» وجود دارد. متأسفانه برخی از پزشکان حتی با این رویکرد با بیمهها همکاری دارند. در مورد این فرهنگ چه کار باید کرد؟
این موضوع ناشی از «فرهنگ بیمه» نیست. بلکه ناشی از اشکالات مدیریتی است. یعنی ما خوب بلد نیستیم اداره کنیم. حالا بخشی از این بلد نبودنها و درست اداره نکردنها از ناتوانی شرکتهای بیمه نشات میگیرد و بخشی به جامعه پزشکی برمیگردد یا به افراد... در مقابل بخش قابل توجهی از جامعه که به بیمه درمان تکمیلی به شکل نیاز نگاه میکند ، ارزش سرویس دهی دارد. کسانی که از پوشش تکمیلی سوء استفاده میکنند در اکثریت نیستند. به قولی بهخاطر چند تا بینماز که در مسجد را نمیبندند. چند تا پزشک هم خدای نکرده ممکن است سوء استفاده کنند ولی ما حق داریم کل ماجرا را فراموش کنیم؟ ما باید این را در نظر بگیریم که ممکن است کسی بهدلیل نداشتن بیمه تکمیلی سلامتیاش را از دست بدهد. این مهم است؟ یا یک خطایی که ممکن است یک پزشک یا یک بیمار انجام دهد؟ بیمه گران در جایی نشستهاند که باید اولویت را به اولی بدهند. با کنترل و با کارشناسیها و نظارتهایی که انجام میدهیم سعی کنیم آن بخش را کاهش بدهیم. فرمایش یکی از اولیا است که در جامعه شما نمیتوانید مردم را دادگاهی نکرده زندانی کنید به هوای اینکه ممکن است گناهکار باشد. خوب است چند تا گناهکار در خیابان بگردند تا یک بیگناهی به زندان برود! خوب است که ما این خدمات را به یک میلیون نفر بدهیم حتی اگر صد هزار نفر از آن یک میلیون نفر سوءاستفاده کنند! اما باید تلاش مان را به کار بگیریم آن صدهزار نفر را هم کنترل کنیم که اینگونه نشود.
یادمان باشد در بعضی از پدیدهها انتخاب سیاست دیکته نانوشته، انتخاب خوبی نیست. خوب است که انسان دیکته بنویسد و نمرهاش ۱۶ بشود. ۱۶ نمره خوبی است و ۴ تا هم ایراد داشته باشد. ولی اینکه بگوید اصلاً ننویسم که بگویند همیشه ۲۰ میگیرد، نه! این در کار اداری و در کار اجرایی پسندیده نیست. تا جایی که منافعش به مردم برمیگردد ما باید اصل را خدمت به مردم قرار دهیم حتی اگر در این گروه ناآگاهانه و نسنجیده و بهدلیل ضعف جایگاه فرهنگی چندین سوء استفاده هم اتفاق بیفتد. این خاصِ کشور ما نیست. خسارتهای ساختگی در تمام دنیا و در تمام رشتهها وجود دارد، اما آنها سعی کردند که به مرور این امر را کنترل کنند و به مردم آگاهی دهند که این یک صفت خوبی نیست و در واقع این صفت تضییع حقوق عمومیاست. ما باید این کار را انجام دهیم. نه اینکه اصل ماجرا را فراموش کنیم و بگوییم این بیمهنامه باعث میشود یک عده سوء استفاده کنند.
تاکنون سرویس دهی بیمهها موجب تغییر نگرش جامعه شده است؟
بله بد نیست خاطرهای به شما بگویم، بهعنوان نکتهای که اتفاق افتاده به آن توجه کنید. اولین بار در کشور بیمه مسوولیت حرفهای پزشکان داشت در جامعه معرفی میشد که به شدت از سوی مسوولان نظام پزشکی وقت مورد انتقاد قرار گرفت که شما به بیماران یاد میدهید بر علیه پزشکان اقامه دعوا کنند. این یک نگاه عامیانه به موضوع بود، اما وقتی توضیح دادیم متوجه شدند و استقبال هم کردند و گفتند ما اشتباه میکردیم. ما آن زمان اعتقاد داشتیم که داشتن یک بیمهنامه مسوولیت به پزشک جسارتِ اقدام میدهد. پزشکی که میترسد فردا دادگاه سراغش بیاید، وقتی بیمهنامه دارد جسورانه میتواند تصمیم بگیرد و اقدام درست انجام بدهد.
کسانی که بیمهنامه دارند اتفاقا کمتر تصادف میکنند تا آن کسی که بیمه نامه ندارد میگوید ای دادِ بیداد اگر ماشین را به جایی بزنم چه اتفاقی میافتد؟ خود آن نگرانی عامل خسارت میشود. در آن زمان حتی در سطح دولت مطرح شد که به نوعی فروش بیمه مسوولیت حرفهای پزشکان را ممنوع کنند. اما زمانی بهصورت منطقی به آنها توضیح داده شد نه تنها گفتند که جلوی این کار را نمیگیریم بلکه از آن حمایت هم شد. خوب یادم است آن زمان من و رئیسکل وقت بیمه به ملاقات رئیس نظام پزشکی کشور رفتیم. وی ابتدای جلسه و انتهای جلسه کاملاً دو شخصیت متفاوت داشت. وظیفه ما این است که درست توضیح بدهیم برای برداشتهای اشتباه جامعه ، محصولات جدید و پوششهای بیمهای را معرفی کنیم. خیلیها معتقد بودند که وقتی شما بیمهنامه دیه میدهید، رانندهها بیاحتیاط میشوند. این یک روی سکه است. اما اگر نباشد چه؟ خیلی خانوادهها از هم میپاشند. همه افراد که بیاحتیاط نیستند.
همه که بهدلیل داشتن بیمهنامه بیاحتیاطی نمیکنند، اما ممکن است میان تعداد زیادی راننده، یکی هم بهدلیل داشتن بیمهنامه بیاحتیاطیهایی انجام دهد. آن نباید ملاک تصمیمگیری ما باشد. در بخش بیمههای درمان هم همینطور. معتقدم که در جامعه شاید خیلی به ندرت اتفاق بیفتد از بیمههای درمان سوء استفاده هم شود ولی ما که نمیتوانیم بیاییم کل ماجرا را فدا کنیم برای تعداد بسیار اندکی که این سوء استفاده را میکنند. در آینده بیمههای بازنشستگی بهنظر من میتواند یکی از نیازهای اساسی جامعه ما را مرتفع کند. بالاخره شما میدانید که این جامعه ، یک جامعه سنتی است و مثل جوامع پیشرفته نیست. وقتی شاغلین به سن بازنشستگی میرسند، هزینههایشان بیشتر میشود. در دنیا این امر مرسوم نیست. در دنیا هزینههایشان کمتر میشود. چون هزینههای خانوادگی و هزینه رفت وآمدهایی که ما مرسوم داریم، مانند تأمین هزینههای فرزندان تا سنین بالا و... در آنجا معمول نیست. نیاز بازنشسته ما بیشتر از نیاز شاغل است. حالا برعکسش عمل میکنیم. وقتی کسی بازنشسته میشود به شدت درآمدش را کاهش میدهیم. صنعت بیمه در اینجا باید کمک کند این فاصله را تا جایی که میتواند پر کند و این خواسته غیراخلاقیای نیست. میگوید در زمانی که دارید کار میکنید، برای آن موقع تان پسانداز کنید.
آقای ضمیری، همین تفکر باعث شد که مجلس در برنامه ششم توسعه تصویب کند سهم بیمههای عمر باید افزایش چشمگیری داشته باشد؟ اگر این مکمل بازنشستگی عرضه و مورد استقبال قرار گیرد، این رقم محقق میشود؟
یکی از برداشتهای من همین است که مجلس شورای اسلامی به آینده پرداختهای عمومیو بازنشستگی در سطح عمومیتوجه دارد و میداند که اگر پیشگیرانه با این موضوع برخورد نکند و این خلأ را از طریق بیمههای بازرگانی پرنکند، جامعه آن روز به مشکل خواهد خورد. پس الان باید به فکر بود و با توسعه بیمههای عمر برای این خلا نوعی مکانیزم اجرایی تعریف کرد. من هم مثل شما معتقدم که این یک خواست قانونی برای محافظت از جامعه در قبال پرداختهای آینده بازنشستگی است. یکی از دلایل آن میتواند حداقل این باشد که میبینند صندوقهای بازنشستگی در آینده به قدر کافی نیازهای هزینهای جامعه را تأمین نخواهند کرد. تنها راه آن توسعه بیمههای عمر است.
در صنعت بیمه باید چه کنیم. فکر میکنید در صنعت بیمه چه کاستیهایی وجود دارد ؟
صنعت بیمه کاستیهایی دارد، اما تجارب خیلی مفیدی هم دارد. باید به اتکای تجارب گذشتهاش برای آینده برنامهریزی کند. معتقد هستم صنعت بیمه توان این برنامهریزی را دارد. اگر در صنعت بیمه در رابطه با توسعه بیمههای عمر یک همفکری بهوجود بیاید، این کار شدنی است. با نگاهی به عملکرد دو، سه یا پنج سال گذشته میتوان به این نتیجه رسید که میشود در رابطه با بیمههای عمر قدمهای خیلی موثرتری را برداشت. خوشبختانه در این مساله بیمه پاسارگاد تجربه خوبی داشته است. در هیات مدیره ما بحث شد که بیمه پاسارگاد سخاوتمندانه این تجربه را در اختیار بازار قرار دهد. به همین علت هم در دیماه قرار است یک سمینار تخصصی در رابطه با بیمههای عمر برگزار کنیم و در آن جا تجربههای بیمه پاسارگاد (که بهنظر من از یک دید تجارب ده ساله است و از یک دیدگاه تجارب حدود ۲۲-۲۳ ساله است) را به همه همکارانمان در بازار بیمه عرضه کنیم و به آنها بگوییم که میشود در بیمه عمر قدمهای خوبی برداشت و انتظارات مان را هم بیان کنیم.
مسئولانی که باید آن انتظارات را تأمین کنند که بخش مهم آن نیز به بیمه مرکزی برمیگردد که خوشبختانه با صحبتهایی که انجام شده تمام بخشهای بیمه مرکزی آمادگی خود را اعلام کرده اند که در این مسیر که یک هدف اساسی دولت است، برای تأمین آینده جامعه هر گونه پیشنهاد و هر گونه تجدید ساختار و هر گونه اصلاح مقررات را در دستور کار قرار دهند تا ما بتوانیم آن شرایط لازم را برای توسعه بیمههای عمر در جامعه فراهم کنیم. به قول امروزیها تا روزی که درد نیامده ما باید به فکر درمانش باشیم. کسی نمیتواند منکر شود که ما خیلی زمان نداریم تا رسیدن به آن شرایطی که جامعه ما دریافتیهای بازنشستگیاش جواب هزینههایش را نمیدهد.
اینکه بیمه پاسارگاد یک شرکت مستقل بیمههای زندگی را هم میخواهد تأسیس کند، در راستای همین تفکر هست؟ یعنی طرحهای خاصی برای بیمه بازنشستگی دارید؟
این فقط برنامه بیمه پاسارگاد نیست؛ این یک برنامه کلی در دنیا است بهخاطر اینکه از یک طرف منابع بیمههای عمر دستخوش ریسکهای غیرقابل پیشبینی نشود و از طرف دیگر درآمدهای مربوط به منابعی که بهعنوان بیمههای عمر جمعآوری میشود با دقت کافی قابل محاسبه باشد، این تفکیک در دنیا انجام شده است. شاید بتوان گفت در این خصوص میبایست زودتر اقدام میشد.
یادم هست وقتی شما در بیمه آسیا بودید این را همیشه تاکید میکردید که باید تفکیک بشود.
بله آن زمان به خاطر دارم که ما حتی اساسنامه یک شرکت مستقل بیمه را تهیه کردیم با مشارکت سیستم بانکی و درخواست کردیم تا مراحل تاسیس آن طی شود، ولی آن زمان با یک مشکل جدی روبهرو شدیم که هنوز خصوصی سازی نشده بود. آن شرکت هم اگر میخواست تأسیس شود باید در قالب دولتی میبود. یکی از دلایل مخالفت بیمه مرکزی همین بود. زمانی که اساسنامه را دیدند، گفتند خیلی خوب است ولی این شرکت با این خصوصیاتی که میگویید، نباید دولتی باشد تا بتواند قدمهایی که در یک شرکت خصوصی میشود برداشت، این شرکت هم بتواند بردارد. به یاد دارم که آن زمان بیمه مرکزی موافق بود و تنها دولتی بودن شرکت مانع بود. این است که سیاست بیمه مرکزی که از طرف مسوولان اعلام شده که منبعد دیگر به شرکت مختلط مجوز نخواهند داد، قدم اول است. شرکتهای موجود هم با یک برنامهریزی درست موظف هستند در وهله اول فعالیتشان را تفکیک کنند و اگر نشد، حسابهایشان را تفکیک کنند. این سیاست اعلام شده است و فکر میکنم ضرورت هم دارد که انجام شود.
آقای ضمیری، گفته میشود براجرای IFRS در صنعت اصرار میشود. آیا زیرساختهایش آماده است ؟ به نظر شما اجرای آن با موفقیت روبهرومیشود؟
در تمام اقدامات از جمله رفتن به سراغ اجرای IFRS یا مقررات دیگری که تا اندازهای به مورد اجرا درآمده و حالا میخواهد اصلاح شود، نحوه محاسبه توانگری شرکتهای بیمه است. ما باید برای رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب، یک دوره تعریف کنیم و در آن زمان قدمبهقدم به سوی نقطه مطلوب حرکت کنیم. اجرای IFRS یک اقدام آنی نیست. در IFRS پیشبینی شده که چه اتفاقاتی باید رخ دهد. بیمه مرکزی و شرکتهای بیمه باید با هم همکاری کنند تا در یک دوره مثلا دو، سه یا پنج ساله که از امروز شروع میشود، IFRS در کشور ما به طور کامل اجرایی شود. یادمان هم نرود که IFRS قرار است از سال ۲۰۲۳ در اروپا اجباری شود. حتی در اروپا که این همه در این علوم پیشرفته هستند، نگفتند که این مقررات IFRS را ما تصویب کردیم و در سال آینده اجرایی شود. میگویند در این دوره یک شرکت باید ساختار مالیاش را اصلاح کند و با این مقررات تطبیق بدهد و بتواند در یک شرایط اجرا قرار بگیرد تا اجرا کند.
رییسکل بیمه مرکزی در سخنرانی اخیرش اعلام کرد که به زودی آییننامه حاکمیت شرکتی برای اجرا به شر کتهای بیمه ابلاغ میشود و خیلی سریع باید جامع و کامل اجرا شود، این موضوع چه تاثیری دارد و آیا در بیمه پاسارگاد بدون چون و چرا اجرا میشود؟
واقعیت قضیه این است که بیمه پاسارگاد بهخاطر ترکیب سهامدارانش، ترکیب هیأتمدیره و ترکیب سرمایه انسانیاش شاید بتوان گفت در رابطه با اجرای آییننامه حاکمیت شرکتی، کمترین مشکل را دارد، ولی این به آن معنا نیست که ما فکر کنیم آییننامه حاکمیت شرکتی بیاشکال است و باید به همان ترتیبی که پیشبینی شده به اجرا در بیاید. در خیلی از شرکتها شاید زود است که ما به اجرای این آییننامه برسیم. واقعیت این است که در جریان تصویب آییننامه یک اعتقادی داشتم و همان موقع هم اعلام کردم که یکی از مهمترین مباحث آییننامه حاکمیت شرکتی این است که این آییننامه نمیتواند برای همه شرکتهای بیمه یکسان باشد. ما نمیتوانیم بگوییم شرکتی مثل شرکت سهامی بیمه ایران که بخش عمده بازار را دارد و یک شرکتی که دیروز تاسیس شده باید آن را اجرا کنند؛ اصل حاکمیت شرکتی خیلی عامیانهاش این است که یک شرکت چگونه باید مدیریت و اداره بشود.
اصول اجرایی یک شرکت کوچک با یک شرکت بزرگ خیلی متفاوت است. به همین علت است که اعتقاد من این بود که ما نباید آییننامه حاکمیت شرکتی را اجباری کنیم. هیأتمدیرههای شرکتها برای خودشان تصویب کنند اما با تأیید بیمه مرکزی. یک آییننامه حاکمیت شرکتی ممکن است برای یک شرکت خوب باشد و برای یک شرکت دیگر خوب نباشد. باید به اندازه، سایز، ترکیب سهامداران، ترکیب نیروی انسانی و تمام این موارد توجه کرد. ولی به هر حال آییننامهای تصویب شده و همه موظفیم آن را اجرا کنیم. اما مذاکراتی که در صنعت بیمه انجام شده، قرار است برای اجرای آن عجله نکنیم و در حال حاضر موکول شده به این امر که براساس آییننامه حاکمیت شرکتی ابتدا اساسنامه جدید برای شرکتهای بیمه تهیه و ابلاغ شود و از زمان ابلاغ اساسنامه، شرکتها ۶ ماه فرصت داشته باشند که خود را با آییننامه حاکمیت شرکتی تطبیق بدهند.
ارسال نظر