معادله بی‌جواب اصلاحات بن سلمان

این سوال تنها یک جواب می‌تواند داشته باشد. به‌نظر می‌آید بن سلمان برای تحقق انسجام داخلی و ملی نیاز به دشمن تراشی دارد. ریاض در جریان بهار عربی نیز از این رویکرد پیروی کرد و با اتخاذ سیاست‌هایی تلاش کرد تا ضمن ایجاد کانون‌های بحران در خاورمیانه، نسیم این بهار را از سر بگذراند. در حال حاضر سیاست خارجی عربستان را می‌توان در هفت نقطه تعیین‌کننده ترسیم کرد که شامل این موارد است: اول به بن‌بست رسیدن سیاست‌ها و اقدامات ریاض در سوریه، عراق و یمن؛ دوم نتیجه معکوس سیاست‌های این کشور در منطقه و بازگشت بهمن‌گونه تروریسم داعشی به داخل عربستان؛ سوم طولانی شدن مداخله در سوریه و یمن و جدا شدن قطر و ترکیه از این جبهه ریاض، چهارم تغییر دولت در ایالت‌متحده و اتکای بیش از حد رهبران عربستان به دونالد ترامپ، پنجم ولایت‌عهدی بن سلمان، ششم تغییر سیاست در مقابل ایران و هفتم حرکت به سمت یارگیری بین‌المللی و همکاری بیشتر با آمریکا و اروپا برای تحت فشار قرار دادن ایران آن هم با طرح اتهاماتی از جمله قانون کاتسا و انتشار اسناد سیا مبنی بر ارتباط ایران با القاعده. جامعه عربستان با بیش از ۳۰ درصد جمعیت جوان دارای مطالبات انباشته شده‌ای است.

هیات حاکمه سعودی باید به این مطالبات پاسخ داده یا آماده سرنگونی باشد. اصلاحات بن سلمان در صورت اصالت و حرکت در جهت توسعه با معیارهای نوین مطلوب بوده و به‌عنوان کشور همسایه می‌توان از آن استقبال کرد؛ زیرا زندگی با همسایه توسعه یافته به نسبت همسایه‌ای افراط‌گرا بسیار مطلوب‌تر است. این نکته را باید در نظر گرفت که عربستان تا پیش از این در چارچوب مکتب افراط‌گرایی شناخته می‌شد؛ بنابراین اصلاحات بن سلمان اگرچه در زمینه‌هایی با بازداشت‌های جمعی و قرون وسطایی شاهزادگان همراه بوده اما این را هم باید در نظر گرفت بخش اعظمی از ثروت جامعه در دست این افراد بوده است. از همین رو چنانچه اصلاحات بن‌سلمان به روندی دموکراتیک ختم شود می‌توان از آن استقبال کرد.  در عرصه سیاست خارجی، سعودی‌ها اخیرا ایده زدن دم مار را به جای سر مار مطرح کرده‌اند؛ آنها با کلید زدن پرونده‌ای تحت عنوان «پروژه ایران هراسی دو»، در تلاشند تا اهرم‌های قدرت ایران در منطقه را از بین ببرند.

جمهوری اسلامی بر اساس منافع و مصالح ملی خود در خاورمیانه سرمایه‌گذاری بحقی انجام داده و اکنون زمان برداشت بهینه این سرمایه است در مقابل اما سعودی‌ها در تلاش هستند تا این مصالح را به‌عنوان مسائل امنیتی ترجمه کنند. آنها با استفاده از قدرت مالی، امنیتی و منابع ارزی حاصل از فروش نفت، سیاست خارجی تخریبی علیه ایران را به کار گرفته‌اند. بنابراین رویدادهایی همچون برگزاری نشست در قاهره، نشست اتحادیه عرب، طرح اتهامات علیه حزب‌الله، استعفای سعد حریری و... همه در چارچوب این معادله و برای جلوگیری از بهره‌برداری مشروع ایران از سرمایه‌گذاری خود تعریف شده است. در مقابل وظیفه ایران نیز سنگین خواهد بود؛ ایران باید ضمن آنکه از منافع این سرمایه‌گذاری در جهت توسعه کشور حراست کند، وارد زمین بازی‌ای که بن سلمان طراحی کرده، نشود.  فرجام سیاست‌های بن سلمان به متغیرهای بسیاری بستگی دارد؛ این متغیرها در عین فراوانی، بسیار پیچیده هستند و از همین رو تجزیه و تحلیل آن به هیچ وجه آسان نیست. بازیگرانی همچون ایران، اروپا و ایالات‌متحده نقش بسیار موثری در آینده داخلی و سیاست خارجی عربستان بن‌سلمان خواهند داشت. اما آنچه که می‌توان گفت این است که اگر بن سلمان همچنان بر مبنای مولفه‌هایی که در سیاست خارجی توصیف شد حرکت کند، برای دستیابی به نتایج مطلوبش توفیق اندکی خواهد داشت.