اصلاحات عربستان به بنبست میخورد؟
دو نگاه متضاد به رویای سعودی
«برنامه عربستان برای عرضه اولیه بخشی از سهام آرامکو در جریان است.» این جملهای بود که روز گذشته امین ناصر، مدیرعامل شرکت آرامکو (شرکت ملی نفت عربستان) به سیانبیسی گفت تا شاید نقطه پایانی بر نقدها و اما و اگرهای عرضه به موقع ۵ درصد از سهام بزرگترین شرکت نفتی دنیا گذاشته باشد.
تحقق رویای عربی در چشمانداز سال ۲۰۳۰ که ولیعهد جوان سعودی خواب آن را برای این کشور دیده است؛ در حالی به فروش ۵ درصد از سهام آرامکو با ارزش احتمالی ۱۰۰ میلیارد دلار بستگی دارد که با نزدیکتر شدن به سال ۲۰۱۸، گمانهها از عرضه به موقع این سهام و چگونگی انجام این کار در نیمه دوم این سال افزایش یافته است. هرچند پیش از این نیز گمانهها درباره زمان و چگونگی عرضه عمومی ۵ درصد از سهام بزرگترین شرکت نفتی دنیا کم نبود. در این شرایط دو گمانه بزرگ پیش روی رویای سعودی مطرح میشود. اول اینکه برخی اعلام میکنند عربستان نمیتواند سهام آرامکو را بهصورت عمومی عرضه کند و آن را به شکل خصوصی به چین خواهد فروخت. اما دومین ابهام به زمان واگذاری به سهام و تاخیر در آن مربوط میشود.با این حال آنطور که مدیرعامل صندوق سرمایهگذاری عمومی عربستان در حاشیه کنفرانس سرمایهگذاری در ریاض درباره عرضه اولیه سهام آرامکو به خبرنگاران گفته است «همه چیز در دست انجام است و در ۲۰۱۸ بهعنوان سال هدف انجام میشود، چیزی که بتواند ما را از ادامه این مسیر منصرف کند، وجود ندارد.» به گزارش رویترز او نسبت به ورود احتمالی برخی سرمایهگذاران مانند چین و به تاخیر افتادن عرضه سهام آرامکو، پاسخ منفی داد.
ریشه این سوال به پیشنهاد چین برای خرید تمام ۵ درصد سهام شرکت آرامکو بازمیگردد. هفته گذشته خبری مبنی بر علاقهمندی شرکتهای نفتی دولتی پتروچاینا و سینوپک نسبت به انعقاد قراردادی مستقیم با آرامکو برای خرید بخشی از سهام این شرکت منتشر شد. ورود چین به ماجرای عرضه سهام آرامکو در حالی بود که روز گذشته مدیرعامل آرامکو اعلام کرد «بورس داخلی عربستان و بورسهای بینالمللی مانند نیویورک، لندن، توکیو و هنگکنگ در فهرست این غول نفتی بهعنوان کاندیداهایی برای عرضه سهام، حضور دارند.» با این حال نقشی که چین میتواند در زمینه عرضه ۵ درصد از سهام اولیه آرامکو برای عربستان سعودی بازی کند، میتواند بسیار متفاوت از بورسهای بینالمللی برای عربستان باشد. آنطور که امین ناصر در جمع خبرنگاران در حاشیه کنفرانس ریاض اعلام کرده است «در حال حاضر اطلاعات لازم بهصورت جزئی از سوی کارشناسان ما در دست بررسی است و در نهایت تصمیم در مورد محل عرضه اعلام خواهد شد.» اما آیا عربستان میتواند برنامه فروش بخشی از سهام آرامکو را در نیمه دوم سال ۲۰۱۸ عملیاتی کند؟ این سوال در شرایطی مطرح است که در کنار مشکلات داخلی و بینالمللی فراوانی که بر سر راه عربستان برای عرضه آرامکو وجود دارد، گفته میشود این کشور به قیمت نفتی بالاتر از آنچه حالا در بازار وجود دارد، نیازمند است در غیر این صورت ممکن است فروش سهام آرامکو برای سعودیها و ولیعهد جوان آنها جز زیان و اعتراض مردم چیزی نداشته باشد.
تاخیر در تحقق رویای عربی
یکی از مهمترین اما و اگرهایی که اخیرا در رابطه با اجرای طرح فروش ۵ درصد از سهام آرامکو مطرح شده است، تاخیر عرضه تا سال ۲۰۱۹ است. اگرچه مقامهای عربستانی از جمله امین ناصر، بارها این احتمال را رد کردهاند با این حال توانایی انجام این پروژه توسط عربستان، همچنان از سوی رسانهها و کارشناسان مورد سوال است.
چندی قبل روزنامه فایننشال تایمز از عقبنشینی عربستان از فروش عمومی سهام این شرکت در بورسهای جهانی خبر داده بود. شفافسازی ساختار مالی شرکت آرامکو نخستین گامی است که سعودیها باید برای حضور در بورسهای بینالمللی بردارند، از همین رو به علت محرمانه بودن بسیاری از اطلاعات این شرکت، بعید نیست سهام این غول نفتی در بورسهای بینالمللی عرضه نشود. با این حال خبر فایننشال تایمز از سوی آرامکو تکذیب شد و آنها اعلام کردند «این خبر تنها یک پیشبینی است.»اما فایننشال تایمز تنها رسانهای نبود که عرضه سهام آرامکو را به چالش کشید چراکه بلومبرگ نیز پیش از آن با انتشار گزارشی به این موضوع اشاره کرده بود که «عربستان سعودی در نظر دارد عرضه عمومی بینالمللی سهام آرامکو را حداقل تا سال ۲۰۱۹ به تاخیر بیندازد، با این حال فروش داخلی سهام این شرکت در سال آینده میلادی ممکن خواهد بود.»عرضه ۵ درصد از سهام شرکت آرامکو در بازار بورس بخشی از یک برنامه اصلاحات گسترده اقتصادی است که محمد بن سلمان، شاهزاده جوان قصد اجرای آن را در عربستان دارد تا در افق ۲۰۳۰ عربستان را تبدیل به کشوری پیشرفته کرده باشد که بخشی از کارها در آن از سوی بخش خصوصی و با اتکای کمتر به نفت انجام میشود.
به این ترتیب هرگونه تاخیر در اجرای یکی از برنامههای اصلاحات اقتصادی، میتواند زنجیرهای از عقبماندگیها را به همراه داشته باشد. اصلاحات اقتصادی عربستان (که فروش بخشی از سهام آرامکو در دل آن قرار دارد) در گام نخست شامل صدها طرح بوده است که در گامهای بعدی به ۳۶ طرح کاهش یافت و هر کدام از وزارتخانههای این کشور مسوول اجرای چند طرح شدند.با این حال در شرایطی که دولت عربستان سعودی اصرار دارد عرضه اولیه سهام آرامکو در موعد مقرر (نیمه دوم ۲۰۱۸) انجام شود، کارهای بسیاری مانند مشخص کردن محل عرضه این سهام یا افزایش توانایی این شرکت در فروش سهام در آن سوی مرزهای عربستان باقی مانده است. در چنین شرایطی مقامهای عربستانی از کوچکترین فرصتهایی که به دست میآورند بهره میبرند تا تاکید کنند «روند آی پی او (عرضه اولیه سهام) به خوبی در حال انجام است و آرامکو در حال کسب اطمینان از این است که تمام الزامات اجرای این طرح به موقع و در بالاترین سطح استاندارد فراهم باشد.»
با این وجود بلومبرگ رسانهای بود که در گزارشی از آماده کردن برنامههای جایگزین از سوی ریاض برای جبران تاخیر احتمالی در عرضه سهام آرامکو و انجام آن در سال ۲۰۱۹ خبر داد. این خبر در نبود اطلاعاتی منتشر شد که میتواند اعتماد سرمایهگذاران را جلب کند؛ اطلاعاتی نظیر محلهای عرضه، بخش مشخصی از آرامکو که قرار است فروخته شود، حجم ذخایر نفت خام عربستان و قیمت. تنها اطلاعاتی که وجود دارد، اظهارات جسته و گریخته مقامهای نفتی عربستانی است مانند آنچه خالد الفالح، وزیر نفت عربستان دوم فوریه در سمیناری در ریاض اعلام کرد. به گفته الفالح، عربستان قصد دارد سهام آرامکو را در چند بازار (حداقل دو یا سه بازار) عرضه کند. هرچند میان بورسهای بینالمللی برای جذب سهام آرامکو و عرضه آن رقابت وجود دارد، اما با این حال شواهد نشان میدهد همچنان گمانهها و نگرانیها از اطلاعات لازم و مفید برای سرمایهگذاران بیشتر است.
چرا واگذاری خصوصی؟
هرچند مدیرعامل آرامکو احتمال واگذاری ۵ درصد از سهام آرامکو به چین را با قاطعیت رد کرده، اما دلایل و استدلالهای گوناگونی که درخصوص واگذاری خصوصی سهام آرامکو به جای واگذاری عمومی آن ارائه میشود، چنان منطقی است که وقوع آن را بهعنوان یک احتمال همچنان باقی میگذارد.اولین استدلال در این خصوص این است که این راه سادهای برای عربستان سعودی در جذب پول است. اما نیک باتلر، ستوننویس فایننشال تایمز بهعنوان کسی که اولین بار احتمال واگذاری سهام آرامکو به چین را مطرح کرد، بر این باور است که پشت چنین واگذاری استدلالهای بسیار پیچیدهای قرار دارد. باتلر با بیان اینکه دستیابی به این مقدار پول (۱۰۰ میلیارد دلار) میتواند عربستان را برای رسیدن به اهداف خود در برنامه Vision ۲۰۳۰ کمک کند، میگوید: «واگذاری سهام آرامکو از همان ابتدا بسیار جذاب و شگفتانگیز بود با این حال هیچگاه مانند یک طرح ساده، قابل اجرا و باورپذیر به نظر نمیرسید.»
اما در صورت انصراف عربستان از واگذاری عمومی سهام آرامکو، برندگان و بازندگان بازی IPO آرمکو جایگاههای خود را واگذار خواهند کرد. اول اینکه بانکها و موسسات مالی و مشاورهای کسب سود از معاملهای که بزرگترین معامله قرن خوانده میشود را از دست خواهند داد و هر شرکت یا کشوری که سهام آرامکو را به شکل خصوصی خریداری کرده است، از تخفیفهای قیمتی که در خرید نفت به دست خواهد آورد، لذت خواهد برد.کارشناس فایننشال تایمز بر این باور است که دلایل بسیاری برای عدم واگذاری عمومی سهام آرامکو وجود دارد. با این حال وی سه دلیل عمده برای این امر مطرح میکند. اول اینکه برای واگذاری عمومی سهام، عربستان مجبور خواهد بود به شفافسازی گستردهای درخصوص صورت مالی آرامکو دست بزند و همچنین این کشور باید بهطور شفاف درباره حجم ذخایر نفتی خود اطلاعرسانی کند. عربستان حجم ذخایر نفتی خود را ۲۶۰ میلیارد بشکه اعلام میکند، اما بسیاری از کارشناسان این مقدار را بسیار بیشتر از واقعیت میدانند. از سویی بعد از واگذاری عمومی سهام آرامکو تصمیمگیری در این شرکت نیز باید با شفافیت و آشکارا انجام شود، چراکه سهامداران حق دارند درخصوص تصمیمات بهطور کامل آگاه شوند. اما چنین مواردی کاملا با روال کار پادشاهی سعودی مغایرت دارد.
دومین عامل این است که آرامکو بسیار کمتر از آنچه ولیعهد عربستان اعلام کرده، ارزش دارد. محمد بن سلمان، ارزش آرامکو را ۲ هزارمیلیارد دلار برآورد کرده در حالی که موسسات و کارشناسان بسیاری حدود نصف این مقدار یا حتی کمتر این غول نفتی را ارزشگذاری کردهاند. بهطور مثال موسسه وودمکنزی ارزش آرامکو را حدود ۴۵۰ میلیارد دلار اعلام کرده است. نیک باتلر بر این باور است که آشکار شدن ارزش واقعی آرامکو در اثر واگذاری عمومی سهام این شرکت برای پادشاهی عربستان بسیار تحقیرآمیز است و سعودیها ترجیح میدهند ارزش آرامکو به شکل یک راز باقی بماند. این در حالی است که واگذاری بخش کوچکی از سهام آرامکو به شکل خصوصی موجب میشود که ارزش واقعی آن هیچگاه آشکار نشود.
اما دلیل سوم که با اهمیتتر از دو دلیل قبلی است، به سیاست مربوط میشود نه اقتصاد. به این شکل که عربستان بعد از اینکه سالها به آمریکا بهعنوان قدرت برتر برای حمایتهای سیاسی در منطقه تکیه کرده بود، فهمیده است که این کشور بهعنوان مدافع نهایی چندان هم قابل اعتماد نیست. این موضوع اولین بار در دولت باراک اوباما آشکار شد، زمانیکه وی اعلام کرد که آمریکا بیش از این نیاز به دخالت در جنگهای خارجی ندارد. بهطور مثال در لیبی بعد از سقوط معمر قذافی، آمریکا اعلام کرد که بیش از «رهبری از پشت سنگر» در درگیریهای این کشور نقشی ایفا نخواهد کرد. برخلاف تصورات، ریاست جمهوری دونالد ترامپ غیرقابل اعتماد بودن آمریکا را برای عربستان بیشتر آشکار کرد. تصمیمات غیرمنطقی، آنی و نامطمئن ترامپ موجب شد عربستان بداند حتی آغوش گرم آمریکا نیز قابل اعتماد نیست. از طرفی وقایع اخیر منطقه از جمله جنگ یمن به عربستان نشان داد که به تنهایی توانایی زنده ماندن در شرایط کنونی منطقه را ندارد. از این رو عربستان ترجیح میدهد برای گذار سالم از شرایط دشواری که منطقه با آن درگیر است یک متحد حقیقی در کنار خود داشته باشد.
چین شریک استراتژیک عربستان؟
اما بین گزینههای ممکن چین بیش از هر کشوری شانس خرید سهام آرامکو را دارد. به گفته نیک باتلر، اول اینکه از لحاظ الگوی تجارت بین دو کشور این امر بسیار منطقی است. چین بزرگترین واردکننده نفتخام دنیا است و حداقل برای یک دهه آینده این جایگاه را حفظ خواهد کرد. چین در حال حاضر روزانه حدود ۵/ ۸ میلیون بشکه نفت وارد میکند که این مقدار نزدیک به ۵/ ۲ میلیون بشکه از سطح واردات این کشور در سال ۲۰۱۴ بیشتر است. از سویی چین با افت سریع تولید مواجه است که وابستگی آن به واردات نفت را بیشتر میکند. بنابراین چه راه امنی بهتر از خرید سهام بزرگترین شرکت تولیدکننده نفت جهان، برای تامین نیاز داخلی چین وجود دارد؟دوم اینکه فارغ از مزایای اقتصادی، چین یک متحد قوی و قابل اعتماد نسبت به هر گزینه دیگری برای عربستان است و میتواند از توان اقتصادی و نفوذ سیاسی خود برای حفظ موازنه قدرت در منطقه بهرهگیرد. در واقع در شرایطی که فروپاشی سیاسی عربستان به دلیل مشکلات منطقهای و تنشهای داخلی محتمل به نظر میرسد، خرید سهام آرامکو از سوی چین میتواند توافقی بین دو دولت باشد و این کشور با تامین امنیت عربستان، امنیت سهم خود از آرامکو را تضمین کند. باتلر با بیان اینکه ژئوپلیتیک اقتصاد جهانی تغییر کرده و در حال حاضر بیشتر تجارت جهان بین خاورمیانه و شمال آفریقا با جنوب آسیا انجام میشود، میگوید: «باید قبول کنیم که جهان مانند سابق در آتلانتیک متمرکز نیست.»
ارسال نظر