چگونه ارتباطمان با یک مدیر ناسازگار را بهبود دهیم؟

مشاور عزیز،

چند سال است که در این شرکت کار می‌‌‌کنم. وجهه خوبی دارم و چند بار ارتقا گرفته‌‌‌ام. پارسال، بعد از اینکه سرپرستم استعفا داد برای چند ماه جای او را گرفتم تا اینکه یک نفر را استخدام کردیم.

سرپرست جدید آدم خوش‌‌‌برخوردی است و تخصصش، شکاف بزرگی را که قبلا وجود داشت پر کرده. ابتدا به نظر می‌‌‌رسید که همه چیز خوب پیش می‌رود. اما حالا یک جای کار می‌‌‌لنگد: ما با هم تفاهم نداریم. سبک کار کردنمان خیلی با هم فرق دارد و کاملا واضح است که هر دو از این وضعیت ناراضی هستیم.

من چند بار این نارضایتی را مطرح کردم. آخرین دیالوگی که داشتیم خوب پیش نرفت. از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم فقط گوش کنم.

سرپرستم چیزهایی می‌‌‌گفت که احتمالا (البته امیدوارم) حالا از گفتنشان پشیمان شده باشد. مثلا گفت: «شاید از یک فرصت محرومت کنم چون انتظاراتم را برآورده نمی‌‌‌کنی.» (او هرگز انتظاراتش را به من نگفته بود و انتظار داشت خودم بدانم که چه کارهایی باید انجام دهم).

یک بار هم گفت: «اختلاف ما به دلیل بی‌‌‌اعتمادی تو نسبت به من است» (که به هیچ وجه این‌طور نیست). و آخرین بار گفت: «به همین روال ادامه می‌‌‌دهم مگر اینکه تغییری از سمت تو ببینم» (عملا مسوولیت حل مشکل رابطه‌مان را بر دوش من انداخت).

اگر من سرپرست بودم و یک چنین حرف‌‌‌هایی به کارمند زیردستم می‌‌‌زدم و سهم خودم در این مشکل را نمی‌‌‌پذیرفتم حتما بعدش پشیمان می‌‌‌شدم.

او یک بار گفت: «وفق دادنم با این محیط جدید، خیلی برایم سخت بوده. کارم با چیزی که از مصاحبه‌‌‌ها برداشت کرده بودم کلی فرق دارد. به اندازه کافی نیروی کار نداریم. من یک شرکت بزرگ با چند سال سابقه کار را رها کردم که به اینجا بیایم.» فکر می‌‌‌کنم او با فرهنگ اینجا مشکل دارد. کاملا مشخص است که دلخور است.

در شرکت ما هیچ سازوکاری برای رفع اختلافات وجود ندارد. اما یک سیستم ارزیابی رفتاری معروف داریم.

از پروفایل‌‌‌های ما کاملا مشخص است که ریشه این اختلاف کجاست. اخیرا با مشاور این سیستم صحبت کردم. مکالمه مفیدی بود.

به سرپرستم هم پیشنهاد دادم همین کار را بکند. اما نمی‌‌‌دانم توصیه‌‌‌ام را جدی می‌گیرد یا نه.

این شرایط، حال روحی من را به هم ریخته. هر بار که مجبورم با سرپرستم تعامل داشته باشم دچار استرس و دلهره می‌‌‌شوم. حتی مطمئن نیستم که او حاضر باشد کمی کوتاه بیاید و برای بازسازی رابطه‌‌‌مان تلاشی کند. به نظر شما چه کنم تا این اوضاع بهتر شود؟ یا آیا این یک نشانه است که دنبال یک شغل جدید باشم؟

پاسخ: دوست عزیز، تو می‌‌‌گویی اگر جای رئیست بودی و نقش خودت در ایجاد این شرایط را نمی‌‌‌پذیرفتی احساس پشیمانی می‌‌‌کردی. پس بیا این موضوع را بررسی کنیم: تو در حال حاضر چطور به این ماجرا دامن می‌‌‌زنی؟

من نمی‌‌‌گویم که تو مقصری! بلکه می‌‌‌گویم داری دیدگاه رئیست را از زاویه اولویت‌‌‌ها و انگیزه‌‌‌های خودت بررسی می‌‌‌کنی. مثلا می‌‌‌گویی «اگر جای او بودم احساس پشیمانی می‌‌‌کردم.»

به‌نظر می‌رسد تو آدم دلسوز و احساسات‌‌‌محوری هستی و متعهدی که شرایط را درک کنی و این تنش را کاهش دهی. دوست داری این رابطه را درست کنی تا هر دو بتوانید با هم کار کنید.

اما چون روی جزئیات تمرکز داری، نمی‌توانی تصویر بزرگ‌تر را ببینی: سرپرست تو یا علاقه‌‌‌ای به حل مساله ندارد یا توان آن را ندارد.

کسی که آدم‌‌‌ها را بابت برآورده نکردن انتظاراتی که بیان نکرده تنبیه می‌کند یا دیگران را به «بی‌اعتمادی» متهم می‌کند و حاضر نیست یک رویکرد دیگر را حتی در نظر بگیرد، قطعا به دنبال بهبود این رابطه نیست. او کسی است که روابط برایش در اولویت نیست یا فکر می‌کند رابطه بد، هیچ ربطی به خروجی‌‌‌های کاری ندارد.

من معمولا در چنین شرایطی پیشنهاد می‌‌‌کنم که از سرپرستت بخواهی خارج از محیط کار همدیگر را ببینید تا فرصتی برای بازنگری در رابطه ایجاد شود، با گفتن چنین جملاتی: «مهارت شما برای من قابل احترام است. می‌‌‌دانم در شرایطی که منابع محدود است انجام کارها سخت است. هر دو ما یک هدف داریم اما به نظر می‌رسد در مورد نحوه دستیابی به آن هدف هم‌‌‌نظر نیستیم. دوست دارم درباره چشم‌‌‌انداز شما بیشتر بدانم و بپرسم که چه تغییری در رویه‌‌‌ام بدهم تا در راستای چشم‌‌‌انداز شما باشد.» گرچه بعید است که او گوش شنوا داشته باشد اما همچنان به امتحانش می‌‌‌ارزد.

در ضمن، گرچه دانستن تیپ شخصیتی و الگوهای رفتاری خودت و او ممکن است به تحلیل شرایط کمک کند اما متاسفانه ارزیابی‌‌‌های رفتاری مثل تراپی هستند: برای کسی که به آن اعتقاد ندارد، هیچ معنایی ندارد.

و در آخر، بگذار روراست باشم: هرچند تو مدت کوتاهی سرپرست بودی اما حالا او سرپرست توست و باید به او گزارش دهی. آیا عاقلانه نبود که او از تجربه تو برای سازگاری با محیط جدید استفاده کند؟ چرا، قطعا! اما وقتی این‌طور فکر نمی‌‌‌کند، فقط دو گزینه داری:

۱- گرچه او آدم خوش‌‌‌برخوردی است اما هرگز سهم خودش را نخواهد پذیرفت و برای بهبود رابطه تلاش نخواهد کرد. فرض را بر این بگذار که رابطه‌‌‌تان هرگز عمیق‌‌‌تر نخواهد شد. با این فرض، به دنبال راهی باش که نتایج طبق انتظارات او حاصل شود. همدل بمان و ارتباطت را با همکاران هم‌‌‌فکرت حفظ کن اما با سرپرستت دیپلماتیک رفتار کن و فاصله‌‌‌ات را حفظ کن.

۲- وجهه و تجربه مدیریتی‌‌‌‌‌‌ات را بردار و با خودت به جایی ببر که برایش ارزش قائل باشند، به یک تیم دیگر یا کارفرمایی دیگر.

منبع: Washington Post