احساس می‌‌‌کنید هر چقدر روی موضوع تحقیق کنید و پروپوزال متقاعدکننده‌‌‌ای آماده کنید و ارائه دهید هم ایده‌‌‌تان جدی گرفته نمی‌شود. موضوع چیست؟ چرا به خیلی از نوآوران مجال نمی‌‌‌دهند که تحولی را رقم بزنند؟

واقعیت این است که ماجرا هرگز به این سادگی نیست. من همیشه به مراجعینم یادآوری می‌‌‌کنم که خرد در هر دو موضع ریسک و محافظه‌‌‌کاری وجود دارد.

از یکسو ریسک در راه نوآوری می‌تواند به سود عظیمی منتهی شود یا دست کم شرکت از رقبا عقب نمی‌‌‌ماند، پس کاهش بودجه می‌تواند فرصت‌‌‌سوز باشد، چون شرکت با محافظه‌‌‌کاری بیش از حد فرصت‌‌‌های آینده‌‌‌داری را از دست می‌دهد. از سوی دیگر ممکن است جاده نوآوری بسیار پرهزینه باشد و نتیجه مطلوبی نداشته باشد و همین باعث می‌شود بودجه موفقیت‌‌‌های روزمره شرکت محدود شود. پس همیشه هر دو موضع قابل دفاع هستند، اما در حال حاضر شما دلیل محکمی برای ریسک‌‌‌پذیری دارید، حالا چطور می‌توانید رئیستان را متقاعد کنید که با نوآوری کنار بیاید؟

 موقعیتش را درک کنید

اولین گام این است که دیدگاه رئیستان را درک کنید. استفن کاوی در کتاب «۷ عادت مردمان موثر» تفاوت بین میل به درک شدن و میل به درک کردن را توضیح می‌دهد. خیلی‌‌‌ها تمام مدت مکالمه منتظر می‌‌‌مانند نوبت حرف زدنشان شود و بعد تا وقتی که مطمئن شوند طرف مقابلشان شیرفهم نشده ول نمی‌‌‌کنند. این نوع صحبت برای «درک شدن» است. مطمئنا می‌توانید تصور کنید که اگر رئیستان هم چنین دیدگاهی داشته باشد چه مشکلی پیش می‌‌‌آید و کار به کجا می‌‌‌کشد. در چنین محیطی صدا به صدا نمی‌‌‌رسد، چون هر کسی فقط موضع خود را مطرح می‌کند و از اینکه طرف مقابل درکش نمی‌‌‌کند ناامید می‌شود و مکالمه به پایان می‌‌‌رسد.

اما راه بهتری برای برقراری ارتباط وجود دارد. هرچه نباشد شما همین حالا هم می‌‌‌دانید دنبال چه هستید و می‌‌‌خواهید رئیستان هم این را درک کند. از طرف دیگر حالا می‌‌‌دانید که حرف زدن با هدف صرفا «درک شدن» نتیجه‌‌‌بخش نخواهد بود. به جای این کار، از فرصت استفاده کنید تا بفهمید رئیستان چه اعتقادی دارد. از او سوال بپرسید. به دنبال خرد محافظه‌‌‌کاری‌‌‌اش باشید. وقتی موضعش را درک کردید، می‌توانید به نگرانی‌هایش پاسخ دهید.

 تردیدش را درک کنید

حتی ممکن است متوجه شوید که رئیستان به طور کلی با این ایده موافق است، اما نیاز دارد آهسته‌‌‌تر و در مقیاس کوچک‌تری شروع کنید. حواستان باشد که این چالشی سر راه ایده شما نیست، او دارد از ایده شما حمایت می‌کند. شاید فقط احتیاج دارد چند موفقیت کوچک را تجربه کند تا سراغ ایده اصلی برود. این رویکرد می‌تواند برنامه هوشمندانه‌‌‌ای باشد که قبل از هر اقدام عجولانه‌‌‌ای هزینه‌‌‌ها و مزایا را تعدیل کند. همچنین یک فرصت عالی برای شماست که خود را ثابت کنید و اعتماد او را به دست بیاورید.

البته، منبع مقاومت همیشه در این حد واضح نیست. انسان‌‌‌ها پیچیده هستند. ما گاهی تصمیماتی می‌‌‌گیریم که دقیقا علتشان را نمی‌‌‌دانیم یا حتی می‌‌‌دانیم و دلمان نمی‌‌‌خواهد آن را به کسی بگوییم. اگر مخالفت رئیستان با دیدن شواهد تغییر نکرد و احساس می‌‌‌کنید دلیل دیگری در میان است، ارزش بررسی دارد. شاید رئیستان نسبت به اینکه نیرویی عملکردی بهتر از او داشته باشد حساس است.

کار کردن با شخصیت‌‌‌های دشوار می‌تواند سخت باشد، اما غیرممکن نیست. برای این کار لازم نیست دنبال حقه و ترفند خاصی باشید. حقیقت را بگویید و از او مشورت بخواهید. ببینید آیا می‌تواند برنامه موجود شما را نقد و بهتر کند. به عبارت دیگر، او را درگیر کنید تا همه در این موفقیت سهیم باشند و شانس موفقیت ایده‌‌‌تان بیشتر شود.

در نهایت، نوآوری‌‌‌ها در خلأ اتفاق نمی‌‌‌افتند، بلکه توسط انسان‌‌‌ها خلق، مقاومت و اجرا می‌‌‌شوند. نوآور بودن فقط به معنای تولید ایده‌‌‌های جدید نیست، بلکه باید بتوانید مقاومت‌‌‌های سر راه آنها را هم درک و بر موانع غلبه کنید.

منبع: Fast Company