استرس ناشی از تعاملات سخت با خانواده و دوستان
وقتی مجبور میشویم برای مشکلات عزیزانمان پادرمیانی کنیم (شاید بین اعضای خانواده یا با معلم فرزند)، خودمان هم گرفتار مشکلات آنها میشویم و ناگهان خرده استرس آنها حالا دیگر خرده استرس ما هم هست. به خاطر توقعات اجتماعی و فرهنگی غالبا غیرواقعی که از یک والد خوب، همسر خوب، خواهر یا برادر خوب، فرزند خوب یا دوست خوب وجود دارد، بسیاری از ما به خاطر نحوه برخوردمان با این موقعیتها همواره احساس گناه میکنیم.
برای خیلیها دوستان و اعضای خانواده بزرگترین منبع خردهاسترسهای ناشناخته هستند. اشتباه نکنید. منظور اصلا روابط سمی با فامیلی که با آنها قهرید یا گفتوگوی صراحتا خصمانهای با یک دوست سابق نیست. ما از تعاملات روزانه کوچک با آدمهایی حرف میزنیم که بیشترین ارزش و اهمیت را در زندگی ما دارند؛ تعاملاتی که باعث میشوند باتری انرژیمان تا مدتها بعدش همچنان خالی بماند. گفتوگوهای پرخاشگرانه منفعل با خواهر یا برادرمان سر اینکه چه کسی قرار است میزبان مهمانی سال نو باشد. گفتوگوی تند با دوستی قدیمی که دیدگاه سیاسی جدید دارد که شما موافقش نیستید. زخم ناشی از نظر گذرای پدر یا مادرتان که نشان میدهد از یکی از انتخابهای کوچک شما راضی نیستند.
خردهاسترسهای ناشی از تعاملات خانوادگی و دوستی، نوع بهخصوصی از استرس هستند، زیرا به روابط دور و درازی مربوط میشوند که اغلب در دوستیهای پیچیده یا روابط خاص خانوادگی تنیده شدهاند. پس چون این افراد را دوست داریم، یا حداقل تاریخچه مشترک و خاطراتی با آنها داریم، واکنش احساسی ما نسبت به خردهاسترسهای حاصل از این روابط شدیدتر از آن چیزی است که باید باشد. نمیتوانیم به همین راحتی از گفتوگویی که دارد به جاهای باریکی میکشد فاصله بگیریم و راهمان را بگیریم و برویم.
تازه این تاثیر مستقیم این دسته از خردهاسترسهاست. خردهاسترسهای حاصل از تعاملات سخت با اعضای خانواده و دوستان به مرور زمان به روشهای گوناگونی تشدید میشود.
منازعات گلولهبرفی: یک تعامل سخت با یکی از اعضای خانواده میتواند در شبکه گستردهتر روابط شما نفوذ کند. ممکن است با عمو «فرانک» به اختلافات سیاسی برخورده باشید و شاید بقیه اعضای فامیل راحت نباشند هردوی شما با هم در یک مهمانی باشید. پس دیگر به خیلی از مهمانیها دعوت نمیشوید. ممکن است درباره یک اختلاف موقت با خواهر یا برادرتان زیادی سر میز شام صحبت کنید و بچههایتان به طرفداری از شما ناخودآگاه از دایی یا عمویی که خیلی برایشان عزیز بوده فاصله بگیرند. داستانهای مربوط به تعاملات منفی میتوانند جان بگیرند و بین افرادی پخش شوند که ما را قضاوت میکنند و همین ترس از قضاوت شدن به نوبه خود استرس بیشتری ایجاد میکند. پس فکر میکنید باید پسلرزههایی را که ناخواسته موجب شدهاید مدیریت کنید و همان هم باز استرس بیشتری به شما تحمیل میکند.
سرایت زندگی شخصی به محل کار: درست همانطور که اغلب ما استرس کار را با خود به خانه میبریم، استرسهای زندگی شخصی هم میتوانند به کار سرایت کنند، وقتمان را به یغما ببرند، روال کار را مختل کنند و حواس ما را از اولویتهای مهم کاری پرت کنند. ممکن است مجبور شویم به سرعت محل کار را ترک کنیم تا به مسالهای رسیدگی کنیم، از گوشه و کنارش بزنیم و کار را هرجور شده برسانیم و نگران باشیم که مبادا همکارانمان فکر کنند داریم از زیر کار کردن شانه خالی میکنیم. یا در جلسه کاری یک دل سیر از مشکلات خانوادگیمان بگوییم، در حالی که همکاران میخواستند صحبتهای شخصی در حد احوالپرسی کوتاهی بماند. بعد، چرخه معیوبی شکل میگیرد، به این شکل که بهرهوریمان در کار کاهش مییابد و استرس حاصل از آن به زندگی شخصی ما برمیگردد و این چرخه همینطور ادامه پیدا میکند.
احساس شکست خانوادگی: از بعضی جهات این فلجکنندهترین خردهاسترسی است که هویت شما را به چالش میکشد. حتی زمانی که از نظر عقلانی و منطقی میدانیم انتظاراتی که درباره ایفای درست یک نقش خانوادگی وجود دارد میتواند اصلا واقعگرایانه نباشد، همچنان نگرانیم که مبادا عزیزانمان را ناامید کنیم. در ذهنمان ما آن همسر، خواهر، برادر یا فرزندی نیستیم که عزیزانمان لیاقتش را دارند. حتی زمانی که تمام تلاشمان را میکنیم هم، احساس گناه ناشی از این فکر که تلاشهایمان کافی نیست خردهاسترسهای ما را تشدید میکند.
مهمترین روابط زندگی، اغلب استرسزاترینها هستند. پس با اصول اولیه شروع کنید:
تشخیص دهید که چه چیزی باعث استرس شما میشود. تنشهای نامحسوس با یکی از اعضای خانواده است؟ اختلافات مکرر با یک دوست قدیمی است؟ شناخت دقیق آنچه که شما را تحت تأثیر قرار میدهد، اولین قدم به سوی مقابله با آن است.
به خودتان اجازه دهید مرزهای سالمی را تعیین کنید. این میتواند به معنای محدود کردن موضوعات خاصی در گفتوگوها باشد. یا اینکه زمانی که احساس میکنید تعاملات بیش از حد تخلیهکننده است، به خودتان استراحت بدهید.
اگر استرسهای کوچک به طور مکرر رخ میدهند، ممکن است زمان آن رسیده باشد که با فرد مربوطه گفتوگویی شفاف و صادقانه داشته باشید. از او بخواهید که احساسات و نگرانیهای شما را درک کند و راهحلی برای کاهش تنشها بیابید.
تعمدا تلاش کنید تا استرسهای خانوادگی را به محل کار نبرید و بالعکس. این ممکن است به معنای ایجاد زمانهای مشخص برای تمرکز بر کار و زمانهای مشخص برای رسیدگی به مسائل خانوادگی باشد.
اگر لازم است با یک مشاور یا راهنمای حرفهای صحبت کنید تا به شما کمک کند خردهاسترسها را مدیریت کنید و استراتژیهای مؤثری برای مقابله با آنها بیابید.
این تازه آغاز راه کاهش تعاملات تخلیهکننده در زندگی شخصی و حرفهای است.
در قسمت بعد به استراتژیهای مقابله با این دسته از خردهاسترسها میپردازیم.
منبع: کتاب The Microstress Effect