بوروکراسی یا دموکراسی منابع انسانی؟
اهمیت و توجه صاحبان کسب و کار به این موضوع را میتوان با مرور تاریخی انقلاب صنعتی و توجه به ساعات کار و حقوق و دستمزد کارگران، ایجاد اتحادیههای کارگری برای حمایت از حقوق کارگران و صنایع دانست تا کارفرما بتواند نیروی انسانی ماهر استخدام و به افزایش سود کارگر و صنعت خود کمک کند. بنابراین جذب نیرو و توجه به شایستگیهای افراد از جمله مسوولیتپذیری، رهبری، قدرت تحلیل مساله و کار تیمی مورد توجه قرار گرفت. این موارد به عنوان مزیت رقابتی، نگاه هر صاحب کسب و کار بهویژه بخش خصوصی را برای جذب، حفظ و نگهداری نیروهای حرفهای با شایستگیهای فنی و رفتاری به خود جلب کرده است.
حال این سوال اینجا مطرح است: آیا این موضوع صرفا ابزاری برای نمایش بوروکراسی و قدرت سازمانی است یا دموکراسی و اختیار مدیران منابع انسانی؟ پاسخ به این سوال بستگی به بلوغ سازمانها دارد.
آنچه در حال حاضر در بخش خصوصی و دولتی اتفاق میافتد، شکل نمایشی و فرمایشی منابع انسانی است. واحدهایی به نام کارگزینی/ اداری صرفا وظیفه تشکیل پرونده و پروفایل پرسنلی و جذب و استخدام را بدون حرفه و تخصص انجام میدهند. حتی در بیشتر مواقع جذب نیرو به وسیله مدیران ارشد انجام میشود. این فرآیند که سایر وظایف منابع انسانی از جمله مدیریت عملکرد، آموزش، توسعه استعداد و... را نادیده میگیرد یا آنها را به صورت اصولی انجام نمیدهد، بزرگترین آسیب را به بدنه منابع انسانی و ماهیت وجودی و اصلی آن وارد میکند. در این نوع شرکتها، تنها یدک کشیدن نام منابع انسانی و تحت کنترل یک مدیر ارشد غیرعلمی و به دور از تجربیات بودن، منجر به رفتارهای فرمایشی و سلیقهای
و در نهایت ترک نیروی کار میشود. و به دنبال آن، شاهد نتایج اسفبار در جامعه از بعدهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خواهیم بود؛ مثل بیکاری، فقر فرهنگی، فقر اقتصادی و... نیروی کار سرگردان در محیط پرچالش و رقابتی امروز، دچار تزلزل روحی و روانی ناشی از قضاوتهای نابجا و توجه نکردن به توانمندیها و پتانسیلهایش میشود. باز هم این مدیران هستند که باید به فکر چاره برای جبران خلأهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشند.
دادن اختیار و استقلال به مدیران منابع انسانی، میتواند کمک بسیار بزرگی به کاهش معضلات جامعه ناشی از مشکلات سازمانی کند. در عین حال، همه این موارد به نحوه جذب افراد متخصص در حوزه منابع انسانی بستگی دارد. در غیراینصورت با شرایطی که در بیشتر شرکتها در جریان است، دور تسلسل باطلی اتفاق میافتد و جز هزینه مازاد بر کسب و کار، نتیجهای در پی نخواهد داشت.
از سوی دیگر، با تکنولوژیهای بهروزی مواجهیم که هر لحظه تحولی در دنیای ما رقم میزنند و نسل «زدی» که در صحنه رقابتی، به دنبال پر کردن این خلأهای فرهنگی، دانشی و اجتماعی است. به همین دلیل، منابع انسانی یک هنر و مهارت است که به صورت علمی باید در سازمانها پیاده شود و نباید فقط سرمهای برای کشیدن به چشمان سازمان باشد!