می‌توان گفت که ترسیم مرز کار و زندگی، بستگی زیادی به سلیقه و شخصیت افراد مختلف دارد. «نانسی روتبارد»، استاد مدیریت دانشگاه وارتون، معتقد است که به طور کلی افراد دو نگرش متفاوت نسبت به تفکیک کار و زندگی دارند. برخی از آنها «ادغام‌‌‌کننده» هستند و برایشان مهم نیست که مرز کار و زندگی‌‌‌شان کمرنگ شود. دسته دوم «تفکیک‌‌‌کننده» هستند و میل شدیدی دارند که کار را از زندگی شخصی خود جدا نگه دارند. البته که این دو نگرش، دو سوی یک طیف هستند و بیشتر شاغلان حالتی بینابینی دارند.

راتبارد برای یکی از پژوهش‌‌‌هایش، به بررسی رفتارهای یک تفکیک‌‌‌کننده پرداخت که شغلش آتش‌‌‌نشانی بود. او برای پایان هر شیفت کار، آداب و رسوم خاص خود را طراحی کرده بود: لباس‌‌‌هایش را عوض می‌‌‌کرد، دمپایی لاانگشتی می‌‌‌پوشید و پس از آنکه با ماشین به خانه بازمی‌‌‌گشت، مستقیم به حمام می‌‌‌رفت. او دو قانون مهم برای خود گذاشته بود: یکی اینکه هیچ‌گاه پوتین کارش را به خانه نیاورد و دوم اینکه هیچ‌گاه پیش از حمام و عوض کردن لباس‌‌‌هایش، فرزندان خود را بغل نکند. برای او مهم بود که به طور فیزیکی و نمادین، زندگی کاری‌‌‌اش را دور بریزد تا بتواند با تمام وجود در کنار خانواده‌‌‌اش باشد.

در آن سوی طیف، افرادی مانند «آدام گرانت»، همکار روتبارد برایش چندان مهم نیست که مقداری کار و زندگی‌‌‌ به هم آمیخته شود. او در پادکست خود به روتبارد گفت: «پیش از آشنایی با همسرم، تصورم از یک آخر هفته جذاب، کار کردن از ۷ صبح تا ۹ شب بود. فکر اینکه یک ایمیل را بدون پاسخ بگذارم، به طور فیزیکی هم باعث درد و رنجم می‌‌‌شد.»

گرانت عاشق کارش است و به جای خستگی، از آن انرژی می‌گیرد. به همین دلیل است که چنین شوخی می‌کند: «این ایده که باید پس از کار استراحت کرد، برایم مانند این است که بگویید قصد رفتن به سینما دارید ولی پس از آن، باید تجدید قوا کنید. چرا باید چنین کاری کنید؟ شما به این دلیل به سینما رفته‌‌‌اید که برایتان جذاب و سرگرم‌‌‌کننده بوده است.»

اگر شغل شما خاموش کردن آتش واقعی یا استعاری است، شناخت خودتان بسیار مهم است. اینکه بدانید کجای طیف ادغام‌‌‌کننده-تفکیک‌‌‌کننده قرار دارید، باعث می‌شود که حریم بهتری برای خود تعیین کنید و انتظارات خود را به گوش مدیرتان برسانید. به عنوان مثال، تفکیک‌‌‌کننده‌‌‌ها ممکن است یک برنامه کاری مشخص و منظم داشته باشند و به طور دقیق ساعات کار خود را از پیش بدانند. ادغام‌‌‌کننده‌‌‌ها ممکن است ترجیح دهند بین بازه‌‌‌های کار به برخی کارهای شخصی مانند ورزش یا مراقبت از فرزندانشان برسند.

مدیران نیز باید به این تفاوت‌‌‌های شخصیتی توجه داشته باشند، چرا که سیاستی یکسان ممکن است برای دو پرسنل متفاوت، نتیجه‌‌‌ای یکسان نداشته باشد. ضمن آنکه نمی‌توان فرض کرد به دلیل تمایلات شخصی من، کارکنان نیز تمایلات مشابهی دارند. شاید ادغام‌‌‌کنندگان از یک جدول زمانی انعطاف‌‌‌پذیر قدردانی کنند که فرصت آزادی عمل و تصمیم‌گیری خودشان درباره زمان اتمام پروژه را می‌دهد. اما همین انعطاف‌‌‌پذیری می‌تواند به استرس و اضطراب تفکیک‌‌‌کنندگان بینجامد که نیازمند مرزی روشن بین زمان کار و زندگی شخصی خود هستند.

نکته نهایی این است که افراد به مرور زمان ممکن است مقداری تغییر کنند. یکی از دوستانم به نام برندن، در سال‌های نخست کارش در شرکت گوگل، یک ادغام‌‌‌کننده بود. در آن زمان، تفاوت چندانی بین زندگی او در ساعات کاری و فراغت وجود نداشت؛ به‌‌‌ویژه آنکه مدتی به دلیل هزینه‌‌‌های بالای اجاره‌‌‌خانه از مزیت اسکان شرکت استفاده می‌‌‌کرد. او اول صبح در ساختمان شرکت از خواب بیدار می‌‌‌شد، در باشگاه شرکت ورزش می‌‌‌کرد، از حمام شرکت استفاده می‌‌‌کرد و صبحانه‌‌‌اش را هم در کافه شرکت می‌‌‌خورد. تقریبا تمام دوستانش نیز از کارکنان گوگل بودند. او در ساختمان محل کارش، رخت‌‌‌هایش را می‌‌‌شست و گاهی در بین کارهای شخصی پشت میز خود می‌‌‌نشست. شب‌‌‌هایی که برنامه خاصی نداشت، در اداره می‌‌‌چرخید و تا زمان خواب خود به برنامه‌‌‌نویسی مشغول بود.

او در آن زمان در وبلاگ شخصی خود نوشت: «حجم کارم چندان زیاد نیست. مسأله این است که نمی‌‌‌دانم چه کار دیگری انجام دهم.» اما پس از ۶ ماه کار در گوگل، متوجه شد که ۷۰ تا ۸۰‌درصد زمان بیداری خود را صرف اهداف کسب و کار شرکت می‌کند. او متوجه شد که «تبدیل به یک زامبی شده که به طور دائم و ناهوشیار مشغول کار» و رسیدگی به هر وظیفه محوله است.

براندن می‌‌‌دانست که باید تفکیک روشن‌‌‌تری بین ساعات کار و استراحت خود ایجاد کند. او می‌‌‌دانست که تصمیم برای کمتر کار کردن کافی نیست. پس برای خودش برنامه‌‌‌ای ریخت که فقط از ۸ صبح تا ۴ بعدازظهر کار کند. ساعت ۴ همواره مکان فیزیکی خود را تغییر می‌‌‌داد. دست‌‌‌کم به یک پارک یا کافه می‌‌‌رفت. همچنین با خودش عهد کرد که هیچ‌گاه شام را در ساختمان محل کارش صرف نکند. رویه شخصی او سال‌ها (تا دوران همه‌گیری کرونا) پابرجا بود و نتیجه دلخواه او را داد.

برگرفته از کتاب: شغل کافی / نوشته: سیمون استالزوف