نیت مثبت خود را پیدا کنید
بعد از اینکه بن از رامونا به دارا شکایت کرد، دارا به دفترش برگشت تا فکر کند.
او خوشحال بود که جلوی زبانش را گرفته بود و واکنشی نشان نداده بود. هم در برابر رامونا طرف بن را نگرفته بود و هم مدل رهبری او را مورد انتقاد قرار نداده بود.
دارا به بن گوش داده بود و با او همدلی کرده بود و بعد بحث را عوض کرده بودند و راجع به چیزهای دیگر حرف زده بودند: فرزندانشان، برنامههای تعطیلات، و برنامه رفاه جدید محل کار.
اما واقعیت این است که دارا موضوع را فراموش نکرده بود. او از بن و نحوه مدیریتش راضی نبود. میخواست به بن کمک کند، اما میدانست که قضاوتهای شخصیاش ممکن است مانع شود. حق با او بود. وقتی میخواهید به تغییر کسی کمک کنید، نحوه برخوردتان بسیار حیاتی است. باید از خودتان شروع کنید. خوشبختانه برای این کار یک فرآیند وجود دارد: بدن، ذهن، احساسات، نیت.
بدن: بهترین، سادهترین، ملموسترین و اثرگذارترین جایی که میتوانید فرآیند را از خودتان شروع کنید، مساله فیزیکی است. بدنتان را اسکن کنید. آیا شانههایتان منقبض شده است؟
آیا فکتان سفت شده؟ ماهیچههایتان را شل کنید. چند نفس کوتاه و عمیق بکشید. به هر گونه احساسات قوی، بهویژه احساسات منفی توجه کنید و سعی کنید این احساسات را با بازدمتان رها کنید. آنها را هنگام بیرون رفتن از بدن، تصور کنید.
لازم نیست ۳۰ دقیقه تمرکز کنید و موسیقی آرامشبخش بگذارید و وضعیت مدیتیشن بگیرید. همه کارهایی را که گفتیم میتوانید هر جا که هستید، ظرف نیم دقیقه انجام دهید.
در واقع، هدف این است که همان جا که هستید باشید - در زمان حال.
ذهن: بعد از اینکه به بدنتان آگاه شدید، سراغ ذهن بروید. حاضر بودن یعنی به گذشته یا آینده یا هر چیز دیگری غیر از مکالمهای که دارید، فکر نکنید. برای حذف کردن یا به حداقل رساندن مزاحمتها، اقداماتی انجام دهید. ایمیل و اپلیکیشنهای پیامرسان را ببندید و نوتیفیکیشنها را خاموش کنید. همه حلقههای باز ذهنی را که ممکن است حواستان را پرت کنند، ببندید: منظور لیست کارهایی که باید انجام شوند، ایدهها و برنامههایی است که از ذهنتان میگذرند. آنها را بنویسید تا بتوانید فضای ذهنتان را برای چیزهای دیگر خالی کنید. تمام توجهتان را یک جا جمع کنید.
احساسات: وقتی بدن و ذهنتان ردیف شد، نوبت احساسات است. از خودتان بپرسید: «آیا نسبت به یک فرد دیگر ناامید، عصبانی، یا نگرانی دارم؟» به هر گونه قضاوت یا انتقاد در مورد آنها و رفتارشان توجه کنید.
همه ما پر از قضاوتها و ناکامیها هستیم و داشتن این احساسات مشکلی ایجاد نمیکند. ذهن و احساسات ما همینطوری کار میکند.
اما اینها به شما کمک نمیکنند دوست و متحد کسی باشید. برای دوست بودن، باید از این احساسات و قضاوتها بگذرید.
چطور میتوانید بر احساسات و قضاوتهای منفی غلبه کنید؟ اول، سعی نکنید خشم، ناامیدی، دلخوری یا ناکامی را نادیده بگیرید و آن را سرکوب کنید. همه این احساسات در کلمات، لحن، حالات صورت و حالات بدن شما جریان خواهند یافت، مگر اینکه بهترین بازیگر دنیا باشید.
دوم، برای قضاوت کردن دیگران، خودتان را قضاوت نکنید. وقتی به این قضاوتها توجه میکنید، بابت آن نسبت به خودتان احساس بدی خواهید داشت. «میدانم باید یک دوست باشم، اما نمیتوانم از قضاوت کردن این فرد دست بکشم! چرا انقدر بدم؟ چهام شده است؟»
این استراتژی ناکارآمد، خودتان را هدف میگیرد. کلید دوست شدن با دیگران، این است که اول دوست خودتان باشید و این یعنی خودتان را له نکنید. خوشبختانه، برای اینکه دوست تاثیرگذاری باشید، نیازی نیست هیچ احساسی را حذف کنید. راه دیگری وجود دارد: با خودتان همدلی کنید. احساساتتان را با کنجکاوی رصد کنید و نیت مثبتی را که در پس آن وجود دارد پیدا کنید.
نیت: نیت مثبت؟ چه نیت مثبتی میتواند در پس احساس خشم یا ناکامی وجود داشته باشد؟ تناقض این است که «همیشه» پشت هر احساس منفی یک نیت مثبت وجود دارد.
به آن فکر کنید. شما فقط زمانی عصبانی یا ناامید یا مضطرب یا ناراحت میشوید که چیزی که به آن اهمیت میدهید در معرض خطر باشد. هر چقدر اهمیت آن موضوع بیشتر باشد، احساس شما شدیدتر است. احساس منفی - که باعث میشود مثل یک منتقد رفتار کنید و خشمتان برانگیخته شود - در واقع نشانه اهمیت دادن و نیت مثبت شماست (که بد هدایت شده است).
وقتی عملکردتان طبق احساسات منفی باشد، یک منتقد هستید. وقتی با چیزی که برایتان اهمیت دارد، ارتباط مجدد برقرار میکنید، به وضعیت دوست، تغییر پیدا میکنید.
پس کنجکاو شوید. به چه کسی - یا چه چیزی - آنقدر اهمیت میدهید که توضیحدهنده احساسات منفی قوی شما باشد؟
اولین چیزی که به ذهن میرسد ممکن است دستاورد یا ارزشی باشد که برای شما مهم است.
این دستاورد یا ارزش را مشخص کنید. ممکن است چیز ملموسی باشد، مثلا اگر فردی که میخواهید تغییرش دهید، عادت دارد کار را سر همبندی کند، بگویید: «میخواهم قبل از معرفی پلتفرم به واحدهای کسب و کار، اعتبارسنجی جامعی انجام دهم.» ممکن است بیان یک هدف خاص نباشد، بلکه یک ارزش باشد. مثلا وقتی فردی که میخواهید تغییرش دهید با شما رفتار بدی دارد، بگویید: «میخواهم در این رابطه با من با احترام رفتار شود.»
اقدام مفید در اینجا این است که بیان خود را از دستاورد یا ارزش مدنظر گسترش دهید تا نگرانی مشترک شما را منعکس کند. این تغییر، چگونه هر دو شما را منتفع میکند؟
میتوانید با این فرمول «جای خالی را پر کنید» نیت مثبت خود را بشناسید:
دلیل اینکه من.... (احساس منفی) این است که به.... (دستاورد یا ارزش مشترک) اهمیت میدهم.
در بخش بعدی، به مثالهای بیشتری در این رابطه میپردازیم.