چگونه بر احساس ناامنی پس از اخراج شدن غلبه کنیم؟
مشاور عزیز،
چند ماه قبل از پاندمی کرونا، از شرکتی که چند سال در آن کار میکردم و بسیار موفق بودم، اخراج شدم. آن هم یک هفته قبل از کریسمس. علت اخراجم، عملکردم نبود. اتفاقا در کل شرکت بهشدت مورد احترام بودم. دلیلش، سیاستهای شرکت بود. طی این مدت، فکر میکردم آن ماجرا را پشت سر گذاشتهام اما وقتی دیدم هنوز اثراتش هست، شوکه شدم.
بعد از آن ماجرا، به خوبی خودم را جمع و جور کردم. یک مربی شغلی پیدا کردم و خودم هم به عنوان مشاور مستقل، برای چند شرکت کار کردم، از جمله یک قرارداد شش ماهه با یک شرکت معتبر. چند تا از مشتریانم از من میخواستند که بهطور تماموقت برای شرکتشان کار کنم. طی دوران «استعفای بزرگ»، من و همسرم، هر دو تصمیم گرفتیم برای مدتی بهطور تماموقت کار نکنیم. من مشغول تالیف یک رمان شدم و تمرکزم روی چیزهای دیگری به جز شغل بود. وقتی تصمیم گرفتم دوباره به کار برگردم، در مدت کوتاهی توانستم شغلی مرتبط با حوزه کارم در یک شرکت معروف پیدا کنم. اما حالا که مشغول به کار شدهام، میبینم بابت اتفاقی که سه سال پیش افتاده، هنوز هم دچار حس ترس و ناامنی هستم. وقتی با افراد ارشد ملاقات میکنم، احساس ترس میکنم و نگرانم که هر بار با همکارها تعامل میکنم، مبادا حرف اشتباهی بزنم یا خطایی از من سر بزند. هر وظیفهای که به من محول میشود، بهشدت دچار ترسم میکند. هیچ بازخورد مثبتی از سوی رئیس یا همکارانم باعث قوت قلبم نمیشود. به ندرت از کارم لذت میبرم. همیشه خودم را مجبور به کار میکنم که همین باعث میشود احساس حماقت کنم. میدانم که بخشی از این حسها به دلیل این است که مدت زیادی از محیط کار دور بودهام اما قبلا تا حد زیادی از کارم لذت میبردم و اعتماد به نفس داشتم. حالا اما، دائم با این حس زندگی میکنم که نکند دوباره زیر پایم خالی شود. چطور از این حالت عبور کنم؟ فکر میکردم عبور کردهام. پس از اخراج، همه اقدامات لازم را انجام داده بودم. مربی شغلی گرفته بودم، پیش روانشناس رفتم، مدتی به خودم زمان دادم، کارهای جدید را امتحان کردم و بعد، شغل پیدا کردم. اما انگار ترس و ناامنی در وجودم رخنه کرده. کمک کنید.
پاسخ: دوست عزیز، حسی که تو داری، چیز عجیب و غیرمعمولی نیست. طبیعی است که آدم بعد از یک سانحه ناگوار در محیط کار، چنین حسی داشته باشد. اخراج شدن، چیزی نیست که از قبل برایش برنامهریزی کنی. مخصوصا که یک هفته قبل از کریسمس اخراج شدی. باز هم تاکید میکنم که احساست، کاملا طبیعی است. چندی پیش در پادکستم با «تارا پیتون» درباره PTSD در محیط کار گفتوگویی داشتم. این واژه که مخفف اختلال استرس پس از سانحه است، ابتدا درباره پرسنل ارتش و قربانیان حمله و تجاوز به کار میرفت. اما سایر افراد نیز در بسترهای مختلف و هنگام مواجهه با سوانح میتوانند دچار این اختلال شوند. یکی از این بسترها، محیط کار است. «جویس مارتر» که روانشناس است میگوید: «استرس پس از سانحه در محیط کار، چالشهای متفاوت احساسی، شناختی و فیزیکیای است که افرادی که در مواجهه با جنبههای منفی، آزاردهنده و آسیبزای شغل خود، دچار مشکل میشوند آن را تجربه میکنند.» اخراج غیرمنتظره صد درصد در این گروه قرار میگیرد.
در دورانی که شغل شرکتی داشتم، یک بار یکی از مدیران ارشد، یک پروژه جدید به من محول کرد که تمایلی به پذیرش آن نداشتم. میدانستم که از پس آن برنمیآیم و نمیتوانم آن را طوری که او میخواهد انجام دهم. اما آنها جواب «نه» را قبول نمیکردند و موظفم کردند که پروژه را انجام دهم تا «ببینند چه پیش میآید». اتفاقی که افتاد دقیقا همان چیزی بود که انتظارش را داشتم. نتایج پروژه، افتضاح بود. و من مجبور بودم نتایج را طی یک تماس ویدئویی بینالمللی با حضور بیش از ۱۰۰نفر، ارائه کنم. وقتی ارائه تمام شد، آن رهبر بر سرم فریاد زد در حالی که بقیه حاضران، شاهد بودند. سعی کردم کلامش را قطع کنم اما او خیلی عصبانی بود.
دوربین را خاموش کردم تا کسی واکنشم را نبیند. عصبانی، خجالتزده و مایوس بودم. بیشتر از همه، احساس میکردم به من بیاحترامی شده. سایر رهبرانی که در گفتوگو حضور داشتند موافق این روش برخورد نبودند و بلافاصله مداخله کردند اما آن رفتار، تاثیرش را گذاشته بود. حتی پس از آنکه آن رهبر، بابت رفتارش عذرخواهی کرد و رابطهمان صمیمانه شد، حتی پس از مدتها که آن شرکت را ترک کردم، باز هم وقتی در حضور مدیران ارشد، ارائه میدادم بهشدت استرس میگرفتم. سالها گذشته، اما هنوز هم وقتی کسی ایدههایم را نمیپسندد، تصویر تحقیرشدگی جلوی چشمانم رژه میرود. حالا کسبوکار خودم را دارم و اصلا رهبر ارشدی در کار نیست که وقتی استرس دارم، بیاید و پادرمیانی کند. میدانستم که باید روی ذهنیتم کار کنم.
تو تمام کارهایی که باید انجام میدادی را انجام دادی، از تراپی گرفته تا استراحت. اما ممکن است سالها زمان و تلاش لازم باشد تا آن افکار منفی محو شوند و بر آن تجربه تلخ، غلبه شود. اگر دائما دچار ترس از اخراج باشی، به سختی خواهی توانست مثل قبل از کاری که عاشقش هستی، لذت ببری.
یکی از تمرینهایی که از مراجعانم میخواهم انجام دهند، نوشتن «لیست پیروزی» در محیط کار است تا موفقیتهایی را که در مسیر حرفهای خود داشتهاند، با خود تکرار کنند. مطمئنم که موفقیتهای قابل توجهی در شغلهایت داشتهای. وقتی درباره خودت دچار تردید میشوی، به لیست دستاوردهایت فکر کن تا به یاد آوری که چه قابلیتهایی داری. من همیشه قبل از جلسات مهم با سهامداران یا همکارانم که ممکن بود استرس بگیرم، حواسم بود که لیستم را کنار خودم داشته باشم و آن را در طول روز، مرور کنم.
بهعلاوه، اگر مراجعه به روانشناس را متوقف کردهای، توصیه میکنم در صورت امکان، دوباره آن را شروع کنی. ما معمولا وقتی با سانحهای مواجه میشویم، به مشاور رجوع میکنیم اما به محض اینکه حالمان بهتر میشود، آن را رها میکنیم. تو با موفقیت، وارد یک محیط کار جدید شدهای اما در موقعیتهای مشابه که محرک هستند، داری تست میشوی. پس مشاوره میتواند برایت مفید باشد.
هر جلسه با مدیر یا سهامداران یا دریافت هرگونه بازخورد درباره کارت میتواند برایت، بهانهای برای اخراج شدن تلقی شود. هر بار که به یکی از این موقعیتهای استرسزا غلبه میکنی، فرصتی پیش میآید که قابلیتهایت در آن زمینه را به خودت یادآور شوی. تغییر ذهنیتت نسبت به محیط کار کمی طول میکشد اما ممکن است. به خودت فضای بیشتری برای تطبیقپذیری بده و سعی کن بر حقایق شرایط فعلی تمرکز کنی. اجازه نده ذهنت سناریوهایی بسازد که هرگز در این محیط کار جدید، اتفاق نیفتادهاند.