بقا و شکوفایی در عصر انقراض دستهجمعی
در واقع، پروفسور بل ظهور یک نظم اجتماعی جدید را تئوریزه کرد که حول محور تکنولوژی اطلاعات شکل گرفته بود و به طور گستردهای در حال شکل دهی به تعاملات اجتماعی و اقتصادی آن زمان بوده و هنوز هم بر نحوه ارتباطات و تعاملات و تولیدات ما تاثیرگذار بوده و ماهیت زندگی و اشتغال انسانها را دگرگون ساخته است. بل ایده جامعه پساصنعتی را زمانی مطرح ساخت که هنوز نه کامپیوترهای شخصی به وجود آمده بود و نه خبری از اینترنت و ایمیل بود. او در آن زمان پیشبینی کرده بود که در قرن بعد یعنی قرن بیست و یکم یک چارچوب اجتماعی جدید ظهور خواهد کرد که بر پایه ارتباطات راه دور شکل خواهد گرفت و خیلی چیزها از جمله جامعه و تجارت و اقتصاد را تغییر خواهد داد و نحوه شکلگیری و انتقال دانش و ساختار نیروی کار را دگرگون خواهد ساخت.
در واقع مفهوم جامعه پساصنعتی برای اشاره به یکسری تغییر و تحولات کلان اقتصادی و اجتماعی در سطح جهان مورد استفاده قرار میگرفت که ساختارهای پدید آمده در جریان انقلاب صنعتی را زیر و رو میکرد و طرحی نو در جهان میانداخت. با این همه باید به یاد داشت که بل تئوریاش را در شرایطی گسترش داد که روند جهانیسازی اقتصاد هنوز شروع نشده بود و دنیا در میانه سه روند پیش صنعتی، صنعتی و پساصنعتی قرار داشت.
جوامع پیشصنعتی
بل جامعه پیش صنعتی را به صورت یک بازی علیه طبیعت توصیف میکند. در یک جامعه پیش صنعتی، قدرت یدی برای مقابله با طبیعت به کار گرفته میشد بهویژه در صنایع استخراجی مانند ماهیگیری، معدن، کشاورزی، چوب بری و.... انرژی تحولی در جوامع پیش صنعتی انسان بود و وابستگی انسان به نیروهای طبیعی مانند باران، آفتاب و باد زیاد بود. در جامعه پیش صنعتی، واحد اجتماعی اصلی عبارت بودند از خانوادههای گسترش یافته و ساختار جامعه نیز ساختاری زراعتی و تابع روابط سنتی قدرت بود که بهرهوریاش در سطح پایینی قرار داشت.
در جوامع پیش صنعتی، قدرت در دست کسانی بود که کنترل کمیابترین منابع بهویژه زمین را در اختیار داشتند و در نتیجه قویترین افراد در این نوع جوامع زمینداران و نظامیان بودند. واحدهای اقتصادی این نوع جوامع همان مزارع و واحدهای کشت و زرع بودند و دسترسی پیدا کردن به قدرت نیز یا از طریق وراثت اتفاق میافتاد یا با توسل جستن به قوه قهریه و حمله نظامی.
جوامع صنعتی
بل جوامع صنعتی و متکی به تولید کالاها را به عنوان یک بازی علیه طبیعت ساختگی توصیف میکند که در آن، ماشینها تسلط داشتند و همه چیز مکانیکی بود. در این نوع جوامع انسانها، مواد و بازارها همگی در خدمت تولید و توزیع کالاها قرار داشتند و تمام تلاشها معطوف به استفاده حداکثری از سرمایه برای ایجاد شرکتهای تولیدی و به کارگیری انرژی برای تبدیل چیزهای طبیعی به چیزهای فنی بود.
در جوامع صنعتی کمیابترین منابع، دسترسی به شکلهای مختلف سرمایه بهویژه ماشینآلات بود و واحد اقتصادی اصلی نیز در چنین جوامعی، شرکت بود که مالک و رهبر آن دارای قدرت برتر و دست بالا بود. انرژی تحولی در این نوع جامعه مکانیکی بود و ابزارهای قدرت نیز نفوذ غیرمستقیم شرکتها بودند. بل بر این اعتقاد بود که کارکرد اصلی سازمانها در جوامع صنعتی عبارت بود از مدیریت نیازها و الزامات نقشها و نه اشخاص و علاوه بر این قدرت نیز در سایه مالکیت بر داراییها، قدرت سیاسی و مهارتهای فنی معنا پیدا میکرد و تعیین میشد. در این نوع جوامع دسترسی به قدرت یا به صورت وراثتی بود یا از طریق تحصیل.
جوامع پساصنعتی
یک جامعه پساصنعتی حول محور ارائه خدمات شکل میگیرد و یک بازی بین مردم است. جامعه پساصنعتی قدرتش را از اطلاعات میگیرد و نه از قدرت بازوان یا انرژی مکانیکی. بل مینویسد: «اگر یک جامعه صنعتی به وسیله کمیت کالاها به عنوان شاخصی برای سطح زندگی تعریف میشود یک جامعه پساصنعتی به وسیله کیفیت زندگی به عنوان شاخص سنجش خدمات، سطح بهداشت، آموزش و هنر تعریف میشود.» عنصر محوری در این جوامع حرفهای بودن است و افراد به تحصیلات و آموزشهایی مجهز هستند که مهارتهای موردنیاز برای جوامع پساصنعتی است. در این نوع جوامع ما با رشد فزاینده کارگران دانشی و نخبگان فکری مواجهیم و در آنها دانشگاهها دست بالا را دارند و قدرت ملتها به وسیله ظرفیتهای علمی تعیین میشود.
بل معتقد است اقتصاد آمریکا از وضعیت یک جامعه پیش صنعتی و زراعت محور در ابتدای قرن بیستم به وضعیت یک جامعه صنعتی در اواسط قرن بیستم و یک جامعه پساصنعتی در دهه ۱۹۷۰ تغییر پیدا کرده است. او به عنوان پشتوانهای برای این عقیده خود بهدرصد نیروی کار شاغل در بخش کشاورزی و کارگران شاغل در بخش صنعت اشاره میکند که در سال ۱۹۰۰ بیش از ۵۰درصد بود اما در سال ۱۹۷۰ به ۳/ ۹درصد کاهش یافت. علاوه بر این بل به این آمار نیز اشاره میکند که کارگران یقه سفید شاغل در بخش خدمات از ۶/ ۱۷درصد در سال ۱۹۰۰ به بیش از ۷/ ۴۶درصد در سال ۱۹۷۰ افزایش پیدا کرد همان طور که سهم«کارگران اطلاعاتی» از ۷درصد کل نیروی کار آمریکا در سال ۱۸۶۰ به ۳/ ۵۱درصد در سال ۱۹۸۰ رسید و به همین دلیل هم هست که بل دانش و دیتا را به عنوان ارزشهای حیاتی دوران پساصنعتی در نظر گرفته و آنها را بسیار مهم میداند. ادامه دارد...