برای صدساله شدن باید نخست متولد شد
چگونه یک رهبر کاریزماتیک باشید
بهطورکلی، مدیران و رهبران سازمانی کاریزماتیک بهشدت به خود اعتماد دارند و همهجا بااقتدار حاضر میشوند و دیگران به خاطر شخصیت و قدرتی که دارند به آنها توجه میکنند. آنها غالبا افرادی اجتماعی و دوستداشتنی هستند و هنر اعتمادسازی را بهخوبی میشناسند. بنابراین هر چه اعضای تیم تحت رهبری شما توجه مثبت بیشتری به شما داشته باشند و از بودن در کنار شما بیشتر لذت ببرند این به آن معناست که قدرت فردی و نفوذ شما بر آنها بیشتر است. وقتی شما دارای اعتماد و اشتیاق بالایی باشید و باهدف زندگی کنید خواهید توانست به قدرت کاریزماتیک خوبی دست پیدا کنید. شما حتی اگر بهطور طبیعی فاقد قدرت کاریزماتیک باشید بازهم میتوانید آن را در خود توسعه دهید.
چگونه میتوانید قدرت کاریزماتیک خود را افزایش دهید
شما میتوانید بر متمرکز شدن روی موارد زیر قدرت کاریزماتیک بیشتری را برای خود ایجاد کنید:
ارزشها و توانمندیهای خود را افزایش دهید: شما میتوانید این کار را با نشان دادن میزان تعهد خود نسبت به موفقیت سازمان نشان دهید. شما هرچقدر بیشتر و بهتر بتوانید تواناییهایتان را به مقامات ارشد سازمان نشان دهید خواهید توانست نفوذ فردی بیشتری برای خود دستوپا کنید و با مسوولیتپذیری بیشتری که از خود بروز میدهید بر میزان نفوذ خود بر دیگران خواهید افزود.
باارزشها و فرهنگسازمانی همراه و هماهنگ باشید: وقتی شما بهگونهای رفتار میکنید که کاملا باارزشهای کلیدی، عقاید و فرهنگ سازمان همخوانی و هماهنگی دارد آنگاه بر نفوذ خود در آنجا اضافه میکنید و همراهی خود را با این عناصر کلیدی در سازمان به اثبات میرسانید. هنگامیکه افرادی زیر نظر شما کار میکنند میبینند که شما هم باارزشهای سازمان زندگی میکنید و به آنها پایبند هستید، به شما اعتماد خواهند کرد و شمارا مشروع میدانند و آنچه را که میگویید خواهند پذیرفت.
محوریت ایجاد کنید: وقتی افراد ببینند تمامکارهایی که انجام میدهید در یک راستا بوده و در پیوند با هم هستند، در این صورت به شما اعتماد میکنند و به شبکهای که ایجاد کردهاید خواهند پیوست و در این حالت شما میتوانید شبکه گستردهای را در سطح سازمان به وجود آورید که تحتتاثیر و نفوذ شما هستند و شمارا قبول دارند.
انعطافپذیر باشید: کسانی که منتظر میمانند تا دیگران به آنها بگویند که چه کنند افراد قوی و با نفوذی نیستند. پس بهتر است که ابتکار عمل را خودتان در دست بگیرید و نحوه کار کردنتان را بهبود ببخشید و به افرادتان نشان دهید که قادر هستید با دیدی موشکافانه و دقیق به موقعیتها نگاه کنید و تصمیماتی درست و اصولی بگیرید.
همیشه در دسترس باشید: این خیلی مهم است که شما در برابر دیدگان مدیران ارشد سازمان و افراد بانفوذ دیگر باشید تا آنها بهخوبی تلاشهای شمارا ببینند. بنابراین هر چه شما ارتباطات رودرروی بیشتری با مدیران ارشد سازمان داشته باشید برای آینده شما بهتر است. پس بیشتر در جلسات و سایر رویدادهای عمومی سازمان شرکت کنید و بکوشید تا کسانی که در آنجا حضور دارند را تحتتاثیر خود قرار دهید.
پیوند ایجاد کنید: این خیلی مهم است که شما وظایف فردیتان را با اولویتهای سازمان پیوند بزنید و در راستای موفقیت هر چه بیشتر سازمان کارکنید و از این طریق نفوذ بیشتری برای خود رقم بزنید و بدانید که اولویت اصلی شما در اینجا عبارت است از اثبات خود درزمینه ایفای نقشهایی که به شما محول شدهاند و نشان دادن تعهدی که فارغ از مقام و منصب خود نسبت به سازمان دارید.
از قدرت خود به شکلی درست استفاده کنید: داشتن قدرت و نفوذ یکچیز است و دانستن اینکه چگونه می توان از این قدرت و نفوذ استفاده کرد یکچیز دیگر. شما میتوانید یک متخصص ماهر و دارای ارتباطهای فراوان باشید اما ندانید که چگونه میتوان با دیگران پیوند برقرار کرد و آنها را به سمت خود جذب کرد و در چنین حالتی است که قدرت یک فرد برای او بیاثر و بیفایده خواهد بود.
آنچه در اینجا مهم است اینکه شما بتوانید دیگران را به انجام کاری ترغیب کنید که موردنظر شماست و شمارا به هدفتان میرساند. یکی از استراتژیهای موثر برای نفوذ پیدا کردن بر دیگران این است که از مجموعهای متنوع از استدلالها، توجیهات و زمینههای مشترک بهره ببرید تا به این ترتیب کاری کنید که دیگران به درخواستهای شما برای انجام کاری خاص پاسخ مثبت بدهند و این کار را با خلوص نیت و رضایت خاطر انجام دهند.
موفقیت در این مسیر بستگی زیادی به توانایی شما برای متقاعدسازی دیگران دارد و اینکه شما بتوانید بین نیازها و اولویتهای آنها و سازمان و خواسته خود یک نوع همسویی و هماهنگی ایجاد کنید. برای تحقق این خواسته شما باید به چند چیز توجه کنید:
یکی اینکه درخواستهای شما باید بهصورت مشخص و واضح بیان شوند. مثلا باید بگویید:«من از شما میخواهم تا فلان کار را انجام دهید چون هم من و هم شما انجام این کار را مفید و ضروری میدانیم»یا«کارشناسان و متخصصان هم با این ایده موافق هستند و من دوست دارم این موضوع را با شما در میان بگذارم....» یا«تکمیل این کار میتواند به شما دررسیدن به اهدافتان کمک کند.» علاوه بر این، درخواست شما باید با نیازها و ارزشهای دیگران مطابقت و همسویی داشته باشد. مثلا به کارکنانتان بگویید:«به این دلیل که ما به همدیگر اعتماد داریم و درگذشته هم بهخوبی باهم کارکردهایم، من از شما میخواهم که....» یا «شما با موافقتتان با این ایده به خیر و صلاح همه کار کمک کردهاید.» یا «نتیجه کاری که من دارم انجامش میدهم با حضور و مشارکت شما بهتر خواهد شد چراکه شما در این زمینه استاد هستید.»
درواقع با بیان چنین جملات تاثیرگذاری و برقراری ارتباطات سازنده و دوستانه با کارکنان است که یک رهبر سازمانی کاریزما این توانایی را پیدا میکند تا هم بر سازمان حکمرانی کند و هم بر قلب و روح کارکنانش و این است راز موفقیت و ماندگاری رهبران سازمانی بزرگ.
منبع: Strategic Management Journal