روان‌شناسان که بیشترین تحقیق را درباره خلاقیت از زمان مطرح شدن آن در دهه ۵۰ میلادی انجام داده‌‌اند، اساسا این مفهوم را «توانایی یک فرد (چه تنها و چه در گروه‌های کوچک) برای ایجاد یک محصول یا ایده که از نظر کارشناسان نو و مفید باشد» تعریف کرده‌‌اند. در مقابل، جامعه‌‌شناسان بر جامعه و مجامع بزرگ و همچنین نو بودن، که به‌طور اتوماتیک توجه انسان‌‌ها را جلب می‌کند، متمرکز می‌شوند.

از طرف دیگر، مفید بودن از نظر جامعه‌‌شناسان تا حد زیادی به هنجارهای اجتماعی بی‌‌ثبات و ساختارهای قدرت وابسته است. به عبارت دیگر، آنچه کارشناسان امروز آن را عجیب و غریب می‌‌دانند، ممکن است برای مخاطب آینده خلاقانه به نظر برسد.

پس از نظر جامعه‌‌شناسان، خلاقیت وقتی دسترس‌‌پذیرتر می‌شود که از بار مفید بودن رها شود. خلاقیت که با ارزش نو بودن سنجیده می‌شود، می‌تواند به جای «فشار عملکرد» که شاهدش هستیم، جامع‌‌تر و رهایی‌‌بخش‌‌تر باشد. در عصر فرسودگی کاری و «استعفای بزرگ»، آیا این نسخه از خلاقیت می‌تواند همان چیزی باشد که نیاز داریم؟

 نو بودن ورای مفید بودن

اهمیت جمعی بودن و نو بودن، همان است که من و همکارانم در مطالعه‌‌ای درباره خلاقیت به آن رسیدیم. از چشم‌‌انداز جامعه‌‌شناسی، این نخستین مطالعه در نوع خود محسوب می‌شود. با بررسی تئوری‌‌های اجتماعی کلاسیک از زمان کارل مارکس تا تحقیقات جامعه‌‌شناختی معاصر، به یک تعریف درباره خلاقیت رسیدیم که آن را «ترکیب‌‌بندی عامدانه ماده و عوامل فرهنگی که برای یک مخاطب مفروض غیرمنتظره است» می‌‌داند.

به عنوان مثال، هنر را در نظر بگیرید. وقتی سبک‌‌های امپرسیونیسم و کوبیسم برای نخستین بار در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ ظهور کردند، خیلی از منتقدان و هنرمندان، کارهای عجیب و غریب و بدمنظری را که قوانین زیبایی‌‌شناختی پذیرفته شده آن زمان را به شکل رادیکالی زیر پا گذاشته بودند، مسخره کردند. کسی فکر نمی‌کرد امپرسیونیسم یا کوبیسم بر جهان هنر غلبه کنند و برخی از معروف‌‌ترین و گران‌‌ترین آثار هنری را دربربگیرند، اما بیشتر مردم نو بودن این سبک‌‌های پیشرو را انکار نکردند.

درباره بخش‌های لوکس و مد و لباس معاصر هم همین‌‌طور است. برنارد آرنالت، مدیرعامل و مالک عمده گروه فرانسوی LVMH، در سال ۲۰۲۱ برای مدتی از جف‌‌ بزوس جلو زد و ثروتمندترین فرد دنیا بود. موفقیت آرنالت را می‌توان در پیگیری مداوم نو بودن توضیح داد - نو بودنی که با مفید بودن تعریف نمی‌شود. به‌طور کلی، طرفداران برندهای LVMH از جمله لویی ویتون، دیور و تیفانی وقتی کیف‌‌ها و ساعت مچی‌‌های نفیس می‌‌خرند، بعید است مفید بودن کارکرد این محصولات اولویت‌‌شان باشد.

از این منظر، مفید بودن به ندرت پیش‌‌شرطی برای موفقیت در صنایع خلاق محسوب می‌شود. اما درباره فاکتور نو بودن این‌گونه نیست.

بنابراین مدیران و کسب‌‌وکارها هم ممکن است از نو بودن در نفس خود بازدهی بهتری بگیرند و این نه فقط در صنایع خلاق، بلکه فراتر از آن و مثلا در تکنولوژی‌‌ هم اتفاق می‌‌افتد. پس وقتی از زاویه دیگری ببینیم، سوال جامع‌‌تر باید این باشد: آیا این کار قبلا انجام شده؟ یا می‌توان این را به شکل متفاوتی اجرا کرد؟ متمرکز شدن روی مفید بودن محصول، می‌تواند یک خود-محدودیتی غیرضروری باشد.

 چرا بتهوون موفق شد، اما موتسارت شکست خورد

در ضمن، مخاطب‌‌ها یا مصرف‌‌کننده‌ها دیگر منفعل نیستند. در حالی که روان‌شناس‌‌ها اهل فن را تامین‌‌کنندگان اصلی خلاقیت در نظر می‌گیرند، جامعه‌‌شناس‌‌ها می‌گویند مخاطبان مخالف، به شکل‌‌گیری دینامیک‌‌های قدرت در پس فرآیند خلاقیت کمک می‌کنند و هیچ دلیلی وجود ندارد که اهل فن باید نسبت به بقیه برتری داشته باشد. وقتی بحث نو بودن مطرح است، همه صداها باید شنیده شوند.

ولفگانگ آمادئوس موتسارت نمی‌توانست استقلال خلاقانه خود از دادگاه سالبزگ، که او را استخدام کرده بود اثبات کند، چون بورژوازی وین، که او خواهان همراهی آن بود، در دوران زندگی او قدرت کافی نداشت. اما همان مخاطب لودویگ ون بتهوون را در چند دهه بعد، موفق می‌‌دانست، چون فضای اجتماعی-سیاسی در آن زمان تغییر کرده بود. برای مدیران و کسب‌‌وکارها (و هنرمندان) که با مخاطب‌‌های متنوع و پراکنده در دنیای دیجیتال و به هم متصل امروز مواجهند، این یعنی باید مصرف‌‌کنندگان را متقاعد کنند که ایده‌ها و محصولات آنها - حداقل از نظر نو بودن - دارای ارزش هستند. سبک و کار خودتان را با افرادی درست خلق کنید تا با اطمینان کامل بتوانید آن را به دیگران عرضه کنید. چیزهای غیرمنتظره به همین شکل می‌توانند پیشرفت کنند.

خلاقیت، هر چقدر هم تلاش ارزشمندی باشد، نباید به همه تحمیل شود، چون انتظارات غیرضروری ایجاد می‌کند. آیا لازم است همه به سمت پیکاسو شدن یا بتهوون شدن بروند؟ به دنبال خلاقیت رفتن آنقدر زیاد شده که ممکن است آسیب ایجاد کند. جوامع توسعه‌‌یافته در اروپا، آسیا و آمریکا را در نظر بگیرید که در آنها فشار برای برتر بودن، به‌‌ویژه برای کودکان کم‌سن و سال، بسیار زیاد و طاقت‌‌فرسا شده است.

خلاقیت داشتن، باید همراه با لذت بردن از کار باشد، حتی اگر عنوان خلاق بودن را یدک نکشد. الان بهترین موقع است که افراد و همچنین جوامع، روی تاریک خلاقیت را هم با جدیت ببینند. جامعه‌‌شناسی به ما نشان می‌دهد چگونه: بر غیرمنتظره‌ها تمرکز کنید، با وجود مقاومت‌‌ها آن را پرورش دهید و برای مدتی مفید بودن را فراموش کنید.