نه به فرقهگرایی در کسب و کار
اگر دیده باشید (با توجه به شرایط کاری رایج، احتمال قریب به یقین دیدهاید) افرادی در محیط کار، که مسوولیتی بر عهده ندارند یا به تعبیر عادیتر آن «بیکار» هستند، مازاد بر تلف شدن نیروی کار خودشان در مقابل دستمزدی که دریافت میکنند، چند برابر به آن حوزه و محیط کاری آسیب وارد میکنند. چون تقریبا فعالیتی برای انجام ندارند، هرآنچه که اسمش ضد فعالیت است در دایره تواناییها و اختیاراتشان دارند.
از حرف زدنهای پشت سر همکاران، تا تشکیل انواع ائتلافها و اتحادهای مضر و همچنین جنگیدن و نبرد بر سر ارتقاها در این دایره قابل ذکر است.
همانند فرد یا افراد مذکوری که ضرری دوچندان وارد میکنند، محتواهای بیان شده در سطور ابتدایی متن تفاوت چندانی با این افراد و طرز عملکردشان ندارند. این اثر سو همچنین در دو سطح روی شما و کسب و کارتان آوار میشود:
در وهله اول زمان مناسب را از شما، سایر مدیران و موثران کسب و کارتان اشغال کرده و طبیعتا امکان تخصیص زمان به امور مهمتری را از شما سلب میکند. همچنین جز پارهای شعار و جملات قصار که بسیار نادقیق و تفسیرپذیر هستند، چیزی به دایره دانشیتان اضافه نمیکند.
مضاف بر تمام این معایب، اشتها و علاقه شما را به سمت این گونه محتواها هدایت کرده و چون ذاتی خودیاری دارند و ظاهری موثر، علاقه شما به سمت محتواها و مباحث عمیق روز بهروز کمتر شده و نهایتا امکان دارد به جایی برسد که توان و علاقه شما برای پیگیری هر چیز عمیقی و به بیان بهتر هر مطلبی که لازم باشد حداقل دوبار خوانده شود از شما سلب کند. این رویکرد در دنیای با انباشت از پیچیدگیهای امروز، مشخص است راهبردی برنده نیست اما لازم به هشدار است که تشخیص یا خروج از آن به این سادگیها نیست.
در دنیای امروز لازم است کسب و کارها عامل و در پی حل مشکلات و نیازسنجی مشتریان باشند و به تکیهگاههای سست تحلیلی، تکیه نکنند.
در وهله دوم که میتواند آسیب جدیتر باشد، امکان وقوع پدیدهای است که من آن را فرقهگرایی مینامم.
فرقهای که اتفاقا آیین و پیشوای مشخصی ندارد و بیشتر از مفهوم، توانسته شکل و ادبیاتی برای خود دست و پا کند و در کمال تعجب با همین رویکرد، افرادی را در گروههای خودی یا غیرخودی دستهبندی کند. در این فرقه یک جمله قصار از یک انسان معاصری که هزاران جمله قصار دارد، از هزاران تجربه، ارج و قرب بیشتری دارد.
یک پیر (اتفاقا خیلی مواقع بسیار کم سن و سال) دانایی که البته کسی نمیداند تخصصش هم چیست، ترجیحش از هزاران دانشمند و دادههایشان بیشتر ارزشگذاری میشود و از سوی دیگر نقلقولی از فلان کسی مبنای تصمیمگیری و تصمیمسازی میشود. برای جوامع کمتر توسعهیافته، قائل شدن مرجعیت علمی برای کسی که صرفا در دوردستهاست و ساکن جهان اول است، آسیب دیگری است که شواهد پیدا و پنهان آن به سادگی قابل رویت است.
به جرات میتوان گفت حتی راهکارهای کاملا عمومی همچون مقدم بودن خواست مشتریان و امثالهم، هیچکدام در خلأ شکل نمیگیرند و همگی به ظرف زمانی، مکانی و در واقع به یک Context برای هبوط و نمایش نیازمندند. در نتیجه این تشخیص بهویژه در هنگام تشکیل کسب و کار میتواند تا حدود زیادی مدیران و هسته اصلی تیم را از اتکا به محتوای ضعیف مصون بدارد. این مصونیت حتما آگاهانه است که با گامهای حداقلی زیر قابل تقویت است:
تقویت تفکر انتقادی برای شناخت صحیح از ناصحیح و معتبر از نامعتبر
استفاده از منابع با ارجاعهای عملی و علمی و پرهیز از استفاده از توصیههای بدون گامبندی و تجربه اجرایی
یکی از تکنیکهای فلاسفه، همواره تعریف مفاهیم با استفاده متضادهایشان بوده است.
بهویژه در زمانهایی که با مفاهیمی پیچیده روبهرو هستند. با همین طرز فکر اگر شما بتوانید کاربرد و اعتبار یک مطلب را تشخیص بدهید، تقریبا در نبرد بر مخالفانش پیروز شدهاید و به خود و اطرافیانتان در راستای رسیدن به حقایق قابل اثبات یا ابطالپذیر، کمک شایانی کردهاید.
یکی دیگر از شمایل این فرقهگرایان کسبوکار، خواندن، بازخوانی و نقلقول از منابعی است که پیشتر در دسته نامعتبر ارائه شد و در اینجا معرفی یک نمونه از آنها برای تکمیل بحث ضروری به نظر میرسد. برخلاف ظاهر فریبندهشان، زندگینامهها با این نگرش در زمره بیخاصیتترین و پرمصرفترین منابع حوزه کسب و کار قرار دارند.
این منابع با هر هدفی که نگاشته شده باشند، عملا یک حالت خاص از زندگی یک فرد را به نمایش در میآورند که برای سایر افراد نه قابل اجراست و نه قابل الگو برداری. این منابع به حدی تکرار شدهاند که در واقع تبدیل به شیرازه فکری و گفتاری فرقهگرایان کسب و کار شدهاند و عملا این محتواها را سر لوحه کار و فعالیت خود قرار میدهند.
همین نگاه، اقدام به تفسیر شرایط نوشته شده توسط نویسنده میکند و آن را مانند شابلونی بر کسب و کار خود میگذارد. طنز ماجرا آنجاست در صورت عدمموفقیت (که در این جنس فعالیتها حتمی است)، مشکل را در اجرای ضعیف ارزیابی میکنند و این نسخه را به سایر افراد و پیروان فرقه کسب و کاری ارائه میدهند. هر کسی که در فضای کسب و کار فعالیت میکند حتما راهحلها، روشها یا توصیههایی سراغ دارد که برای هیچ تیم و شرکتی مفید و جوابگو نبودهاند اما کماکان به عنوان یک ابزار به ظاهر مفید، حیات خود را حفظ کردهاند. این فرقهگرایی، پیروان موفق و ناموفق زیادی از جنبه کسب و کار خودشان دارد. دلیل موفقیت موفقها دلایل دیگر اما دلیل شکست ناموفقها، حتما در این جزم اندیشی و الگوبرداریهای ناصحیح ریشه دارد. به جای توصیه بزرگان! و راهنماهای لحظهای، مردمتان را بیشتر درک کنید و با آثار دیداری و شنیداری ادبی شناختتان را تقویت کنید. حداقل مطمئن خواهید شد که عمرتان را بیهوده صرف نکردهاید و از فرقهگرایی کذایی به دور ماندهاید.