لازم نیست دیوانه‌‌وار کار کنی

این کتاب که در ۷ فصل تدوین شده، راهنمایی است برای ایجاد تغییرات بزرگ در شیوه کار کردن، آن هم با بیشترین بهره‌‌وری. نویسندگان این کتاب، جیسون فرید و دیوید هاینمر هانسن، از سال ۲۰۰۳ با هم شرکت «بیس‌‌کمپ» را اداره می‌کنند که محصول آن اپلیکیشنی با همین نام و مبتنی بر فضای ابری است که به شرکت‌‌ها کمک می‌کند همه پروژه‌ها و ارتباطات داخلی خود را در یک جا سازماندهی کنند. جیسون مدیرعامل و دیوید مدیر ارشد فناوری است. این کتاب را انتشارات برآیند به چاپ رسانده است. بخش‌هایی از این کتاب را مرور می‌کنیم.

 دیوانگی در کار

تاکنون چند بار شنیده‌‌اید که کسی بگوید «دیوانه کار است؟» شاید حتی خودتان هم آن را گفته‌‌اید. برای بسیاری از افراد، بیان عبارت «دیوانه کار بودن» عادی شده است. اما چرا دیوانگی؟ در حقیقت دو دلیل اصلی وجود دارد: (۱) روز کاری با حمله حواس‌‌‌‌پرتی‌‌های فیزیکی و مجازی به لحظات کاری کوچک و زودگذر خرد می‌شود. (۲) وسواس بیمارگونه‌‌ برای رشد به هر قیمتی، انتظارات بالا و غیرواقعی ایجاد می‌کند که باعث تولید استرس در افراد می‌شود. جای تعجب نیست که افراد طولانی‌‌تر کار کنند، زودتر بیایند و دیرتر بروند، همچنین آخر هفته‌ها و هر زمان اضافه‌‌ای را به کار کردن اختصاص دهند. افراد دیگر نمی‌توانند کارشان را در محل کار خود تمام کنند و این باعث می‌شود تا بخشی از کار آنها در زندگی شخصی‌‌شان سرریز ‌‌شود. درست مثل باقی‌مانده غذایی که از رستوران به خانه می‌‌بریم. و بدتر از همه، در این روزها، کار در ساعات طولانی، مشغله بیش از حد و کمبود خواب شدید، برای بسیاری از افراد ‌‌نشانه‌‌ افتخار شده است. خستگی پایدار ‌‌نشانه افتخار نیست، بلکه حماقت است.

این موضوع فقط درباره سازمان‌ها مطرح نیست، بلکه افراد، پیمانکاران و آنهایی که مشاغل تک‌‌نفره دارند نیز به همین روش به خود آسیب می‌‌زنند. ممکن است فکر کنید با اختصاص زمان و امکانات و فناوری‌‌های جدید، فشار کاری کاهش می‌‌یابد، اما این‌طور نیست، بلکه بیشتر هم می‌شود!

مساله این است که حجم کاری بیشتر، به‌طور ناگهانی ایجاد نمی‌شود. مشکل اینجا است که به ندرت می‌توان زمان بی‌‌وقفه و کاملا تخصیص‌‌یافته‌‌ای را برای انجام کار پیدا کرد. افراد بیشتر کار ‌‌می‌کنند، اما کمتر نتیجه می‌گیرند. تا زمانی که مسوولیت زمان زیادی را که برای کارهای بی‌‌اهمیت هدر می‌‌رود نپذیرید، این منطقی نیست. از شصت، هفتاد یا هشتاد ساعتی که انتظار می‌‌رود افراد طی یک هفته برای کارشان صرف ‌‌کنند، واقعا چند ساعت صرف خود کار می‌شود؟ چند ساعت در جلسات کاری دور ریخته می‌شود یا به دلیل حواس‌‌پرتی از بین می‌‌رود یا با کسب‌‌وکار ناکارآمد خراب می‌شود؟ در واقع، بخش عمده‌ای از آن! جواب این‌گونه سوالات، ساعات کاری بیشتر نیست، بلکه اتلاف کمتر زمان است؛ اتلاف کمتر، حواس‌‌پرتی‌‌های خیلی کمتر، اضطراب همیشگی کمتر و در نتیجه پیشگیری از استرس و نه تولید بیشتر.

استرس از سازمان به کارمندان، از یک کارمند به کارمند دیگر و سپس از کارمندان به مشتری منتقل می‌شود. استرس هرگز در یک نقطه از کار متوقف نمی‌شود، بلکه در زندگی شخصی جریان می‌‌یابد و به روابط شما با دوستان، خانواده و فرزندانتان نیز سرایت می‌کند.

وعده‌ها و تعهدها ادامه پیدا می‌کنند و ضربه‌های بیشتری به مدیریت زمان وارد می‌شود. راه‌های بیشتری برای ارتباط برقرار کردن پیش می‌‌آید و تقاضاهای جدید اضافه می‌شوند. همه اینها برای توجه نشان دادن به گفت‌وگوهای بیشتر در مکان‌‌های بیشتر و برای پاسخگو بودن ظرف چند دقیقه است. در نهایت، برای اینکه به چیزی برسیم همه‌چیز سریع‌‌تر و سریع‌‌تر می‌شود.

وقت آن رسیده که شرکت‌‌ها دیگر از کارکنان خود نخواهند تا مطابق آنچه ضمیرشان می‌گوید، مشتاقانه به دنبال تعیین اهداف والاتر و ساختگی‌‌تر باشند و به کارکنان زمان بیشتری را برای انجام کارهای بزرگ بدهند؛ دیگر کسی نباید برای دیوانه‌‌وار کار کردن جشن بگیرد.

  هشت کافی است، چهل زیاد است

چهل ساعت کار در هفته زیاد است؛ زمان زیادی برای انجام کارهای بزرگ، رقابتی بودن و به سرانجام رساندن کارهای مهم. بنابراین ما در شرکت بیس‌‌کمپ همین قدر کار می‌کنیم. بیشتر از این نشده و حتی کمتر هم شده است. در طول تابستان، سه روز در هفته تعطیل هستیم و با ۳۲ ساعت کار نیز می‌توانیم به‌‌خوبی از پس کارهای زیادی برآییم.

این اتفاق بدون هیچ‌‌گونه شب بیداری یا کار کردن در تعطیلات آخر هفته یا اینکه بگوییم «زیر بار کار در حال له شدن هستیم و بنابراین باید با ۷۰ یا ۸۰ ساعت کار در این هفته خودمان را بکشیم!» رخ می‌دهد. این هفته‌های ۴۰ ساعته از روزی هشت ساعت کار به وجود آمده‌‌اند و هشت ساعت در واقع زمانی خیلی طولانی است. پرواز مستقیم از شیکاگو به لندن هشت ساعت طول می‌‌کشد. آیا تا به حال پروازی شبیه این بر فراز اقیانوس اطلس داشته‌‌اید؟ یک پرواز طولانی که دائم فکر می‌کنید تمام شده، اما وقتی زمان را چک می‌کنید، می‌‌بینید هنوز سه ساعت باقی مانده است. هر روز کاری شما، مانند یک پرواز از شیکاگو به لندن است. اما چرا زمان این پرواز، طولانی‌‌تر از زمانی حس می‌شود که در دفتر کار می‌‌گذرانید؟ به این دلیل که پرواز بی‌وقفه و مداوم است. آن را طولانی حس می‌کنید، چون واقعا طولانی است!

زمانی را که در دفتر کارتان هستید کوتاه‌‌تر حس می‌کنید، زیرا آن را به ده‌ها قسمت کوچک‌تر تقسیم می‌کنید.اکثر مردم عملا هشت ساعت در روز کار نمی‌کنند، بلکه فقط دو، سه ساعت آن را به کار کردن می‌‌گذرانند و بقیه روز را مشغول جلسات، کنفرانس‌‌ها و حواس‌‌پرتی‌‌های گوناگون هستند. بنابراین، با اینکه هشت ساعت از روز را در دفتر کارتان حضور دارید، ولی به نظرتان خیلی کمتر می‌‌آید.

اکنون ممکن است فکر کنید گنجاندن این همه کار، هشت ساعت در یک روز و ۴۰ ساعت در یک هفته، استرس‌‌زا خواهد بود.اما برای ما این‌طور نیست. چون ما حجم زیادی از کار را در مدت زمان محدودی نمی‌‌گنجانیم، عجله نداریم و پرکاری هم نمی‌کنیم. کاری که در دقیقه ۹۰ و تا ساعت ۵ عصر روز جمعه (آخرین روز هفته) انجام نشده باشد، ساعت ۹ صبح روز دوشنبه (نخستین روز هفته) از سر گرفته می‌شود.  اگر با ۴۰ ساعت کار در هفته از پس کارهایی که بر دوشتان است برنمی‌‌آیید، باید در انتخاب کارهایتان تجدید نظر کنید، نه اینکه ساعت‌‌های طولانی‌‌تری کار کنید.