خداحافظی با سیب دوست نداشتنی

کار کردن در اپل در دوسالی که در آنجا بودم برای من کابوسی به تمام معنا بود به‌طوری که من همیشه از آنجا با عنوان «اردوگاه اپل» یاد می‌کنم. من از همان آغاز ورودم به اپل دریافتم که در آنجا فرهنگ عجیبی حاکم است که توسط مدیریت ارشد شرکت بر تمام اجزای شرکت تحمیل شده و همه افراد موظف به رعایت بی‌قید و شرط این فرهنگ به‌طور کامل و مو به مو هستند. در شرکت اپل ساعت‌های کار بسیار طولانی و تا ۱۶ ساعت در روز یک چیز عادی و پذیرفته شده است، آن هم ۱۶ ساعتی که پر است از جلسات پیاپی و سنگین که هرگونه تاخیری در حاضر شدن به موقع در آنها با واکنش تند رئیس جلسه روبه‌رو می‌شود. من بارها حین برگزاری جلسات کاری در اپل شاهد اخراج شدن حاضران در جلسه به‌خاطر آماده نبودن یا آماده نکردن یکسری گزارش‌ها بودم که به بی‌ادبانه‌ترین شکل ممکن اتفاق می‌افتادند.

یکی دیگر از مشکلاتی که به‌نظر من در اپل وجود دارد بی‌توجهی و احترام به روحیه تیمی در زمان مواجه شدن شرکت با مشتریان است به‌طوری که من بارها می‌دیدم مدیران اپل به جای حمایت از تیم‌های کاری در برابر مشتریان شرکت جانب مشتریان را گرفته و اعضای تیم‌های کاری را که جزو کارکنان و حتی مدیران اپل بودند مورد توبیخ و سرزنش قرار می‌دادند و این اقدام زشت خود را با توجیه مشتری‌مداری و شعار معروف «همیشه حق با مشتری است» انجام می‌دادند.

یکی دیگر از چیزهایی که در اپل مرا و خیلی‌های دیگر را به شدت آزار می‌داد این بود که مدیران ارشد و میانی اپل خیلی راحت و با خونسردی تمام در مورد اخراج کارکنان و تعدیل نیرو در جلسات عمومی با کارکنان صحبت می‌کردند و هیچ عذاب وجدان و ناراحتی بابت این قضیه در آنها به چشم نمی‌خورد که این مساله از نظر من به هیچ عنوان اخلاقی و پذیرفتنی نبود. علاوه بر این فکر می‌کنم همین بی‌تفاوتی مدیران ارشد و میانی اپل باعث شده بود بسیاری از روسای بخش‌ها و رهبران تیم‌های کاری در اپل نیز از ابزار تهدید و ارعاب کارکنان به دفعات استفاده کنند و با ترساندن کارکنان از اخراج شدن و تعدیل نیرو آنها را به گردن نهادن به خواسته‌هایشان وادار سازند. یادم می‌آید رئیس مستقیم خود من چند بار مرا تهدید کرده بود که اگر آنچه او از من خواسته را مو به مو انجام ندهم ترتیب اخراجم از شرکت را خواهد داد!

علاوه بر این در دو سالی که در اپل بودم شاهد بی‌اعتنایی مدیران و رهبران شرکت نسبت به مسائل اخلاقی و انسانی بودم. زمانی که به اپل پیوستم همسرم باردار بود و چند ماه بعد بچه‌مان به دنیا آمد که طبیعی بود من در زمان زایمان همسرم و چند روز اول بعد از تولد فرزندم در کنار همسرم باشم. اما بعد از بازگشتم به شرکت پس از چند روز متوجه شدم برای من غیبت «غیرموجه» رد شده است که واژه «غیرموجه» برای من بسیار عجیب و دردناک بود. یک بار هم که به‌خاطر مریضی سختی که داشتم نتوانستم به همراه چند نفر دیگر به یک سفر کاری بروم توبیخ شدید با درج در پرونده کاری‌ام شدم که هیچ‌گاه تا پایان دوران کاری‌ام در اپل آن توبیخ از یادم نرفت.

رفتار پرخاشگرانه و تهاجمی مدیران اپل در برخورد با کارکنان که در بسیاری از موارد با گستاخی و بی‌احترامی و بی‌ادبی نیز همراه می‌شد از دیگر عواملی بود که مرا به شدت آزار می‌داد. من بارها شاهد بودم که رئیسم در ساعات مختلف شبانه‌روز حتی خارج از ساعات کاری به من پیام می‌داد و مرا بابت مسائلی که روز قبل اتفاق افتاده بود بازخواست می‌کرد. حتی روزهایی که به‌دلایل مختلف دورکاری می‌کردم و در محل کارم حضور نداشتم هر ۱۵ دقیقه یک‌بار به من پیام می‌داد و از من می‌پرسید «چرا آنلاین نیستی؟» یا «الان دقیقا کجایی و چه کار می‌کنی؟» علاوه بر این من بارها شاهد بودم که در شرکت اپل به افراد توهین‌های نژادی و قومیتی می‌شد.

به‌طور کلی تجربه کار کردنم در شرکت اپل که برای خیلی‌ها آرزوست به هیچ عنوان برای من خوشایند و دلپذیر نبود و من فکر می‌کنم یکی از دلایل بالا بودن میزان خروج تعداد زیادی از افراد از این شرکت همان عواملی باشد که باعث آزار و دلسردی من هم می‌شد و من به بعضی از آنها در اینجا اشاره کردم و به‌نظر من بیشتر آنها ریشه در تاکید بیش از حد مدیران ارشد اپل بر کار زیاد و تمرکز روی اهداف کاری دارد که اگر چه باعث رسیدن شرکت به اهداف بزرگش می‌شود اما به کارکنانش آسیب‌های جدی وارد می‌کند.

alavitarjomeh@gmail.com