شروع کن، رشد کن، تغییرش بده
بکلاگ محصول، یک سند زنده
برخی کارشناسان میگویند باید بین «حداقل ویژگیهای قابل عرضه در بازار» (MMFs) و داستانهای کاربر معمولی تمایز قائل شد. مارک دن و جین کلِلند هوانگ، MMF را کوچکترین واحد کاربردپذیر محصول تعریف کردهاند که ارزش بازار ذاتی دارد. توصیف یک MMF باید بر مزیتهایی متمرکز شود که یک کاربر هنگام استفاده از محصول، از ویژگیهای آن لذت میبرد. شما میتوانید MMFها را بهعنوان هر ویژگیای که با خوشحالی آن را به مشتریان خود در یک وبلاگ، در خبرنامه یا در شبکههای اجتماعی اعلام میکنید، در نظر بگیرید.
یک آیتم دیگر در بکلاگ محصول شما، «آزمایش ناب» یا «داستان آزمایش» است. آزمایشهای ناب فرضیات ارزشمندی هستند که میخواهید آنها را تست کنید. وقتی آزمایشها را از بکلاگ محصولتان به بورد کانبان منتقل میکنید، فراموش نکنید که «داستانهای آزمایش» تا زمانی که فرضیات آنها اعتبارسازی نشود، تکمیل شده محسوب نمیشوند. برای تکمیل آنها، تیم شما برای اعتبارسازی باید یکسری ابزارها را بهکار بگیرد؛ مثل مصاحبه با مشتریان. آزمایشها و ویژگیها در کنار هم، باید بیشتر آیتمهای بکلاگ محصول شما را تشکیل دهند. با این آزمایشها، تمرکز تیم شما بر یادگیری و انجام کار درست خواهد بود. با کمک ویژگیهای محصول، هدف تیم شما افزایش بهرهوری و انجام درست کارها است. یک دکمه دانلود که فقط علاقه مشتریان به دانلود یک محصول را اندازه میگیرد، یک آزمایش محسوب میشود. اجرای واقعی فرآیند دانلود کردن هم یک ویژگی به حساب میآید.
هنوز هم انواع آیتمهای دیگر وجود دارند که میتوانند یک بکلاگ محصول را شکل دهند: گزارشهای مشکلدار، درخواستهای تیم، داستانهای توسعه، کار فنی، برنامهریزیهای تحقیقاتی و... . تا وقتی یک تیم هوشمند و خودسازماندهیکننده بهرهوری (با ویژگیها) و یادگیری (با آزمایشها) خود را بهینهسازی میکند، خودش باید تصمیم بگیرد چگونه همه کارهای دیگری را که باید انجام دهد، پیگیری کند. تیمها در شرکتهای مختلف به شیوههای مختلفی با آن مواجه میشوند. وقتی یک بکلاگ محصول پر از «حداقل ویژگیهای قابل عرضه در بازار»، «داستانهای کاربر»، «داستانهای آزمایش» و آیتمهای دیگر دارید، به روشی نیاز دارید تا اولویت بعدی شما را مشخص کند. وقتی ابزار انتخابی و زمان شما امکانش را فراهم کند، میتوانید به سیم آخر بزنید و ارزشهای مختلفی به آیتمهای بکلاگ خودتان اضافه کنید؛ مثل «سطح ریسک»، «اهمیت زمانی»، «ارزش کسبوکار»، «هزینه تاخیر در تولید محصول» و «اندازه شغلی۲.» طبق یک مبنای منظم، میتوانید از فرمولی مثل «ارزش کسبوکار تقسیم بر اندازه شغلی» یا «هزینه تاخیر در تولید تقسیم بر اندازه شغلی» استفاده کنید تا آیتمهای بکلاگ که بیشترین اولویت را دارند پیدا کنید. این اولویتبندیها با محاسباتی که من برای مطالعه کتاب بعدی خودم دارم، تفاوت چندانی نمیکنند. من از فرمولی استفاده میکنم که شامل تعداد جوایزی که کتابها بردهاند، میانگین امتیازی که به کتاب داده شده، تعداد بازبینیها، تاریخ انتشار و... میشود. به هر حال بیشتر مواقع، نگرانیهای عملی، مشخصکننده کتاب بعدی که میخوانم هستند. وقتی سفر میکنم، لازم است کتابی با خودم حمل کنم که سبک باشد و به راحتی در کیفم جای بگیرد. در روزهای طولانی تابستان و شبهای طولانی زمستان، ترجیح میدهم کتابهای حجیم یا حماسههای چندجلدی بخوانم و برای اینکه تنوع را حفظ کنم، هر کتاب انتخابی بعدی من، باید ژانر متفاوتی از قبلی داشته باشد. در مورد بکلاگ محصول هم همین است. میتوانید فرمول همه چیزهایی که میخواهید را محاسبه کنید، اما بیشتر اوقات، نگرانیهای عملی مثل نقطه عطف بعدی، یک مطلب در مطبوعات، یک دور تامین مالی، وضعیت روحی تیم و انواع کارهای دیگر، شاخصهای بهتری برای ویژگیها و آزمایشها هستند تا اولویت بعدی را مشخص کنند.
پشتیبانی بکلاگ، یعنی عادت توجه مداوم نشان دادن به لیست آرزوهای شما. بهروزرسانی آیتمها، جدیدتر کردن اطلاعات و تغییر اولویتها متناسب با یک فرمول یا یک نگرانی عملیاتی، باید کاری مداوم باشد. مهمترین اولویتی که در بکلاگ شما مشخص شده، باید بیشتر زمان شما را به خودش اختصاص دهد. این آیتمهای اولویتدار را قبل از اینکه به بورد کانبان بفرستید، تا جایی که تیم نیاز دارد، کوچک، جزئیشده و شفاف کنید. وقتی در لیست اولویتها پایینتر میآیید، آیتمها میتوانند کلیتر باشند و نوع پشتیبانی از آنها باید تناوب کمتری داشته باشد و تلاش کمتری برای آنها صورت بگیرد. در پایینترین قسمت بکلاگ، پشتیبانی صرف به معنی خالی کردن و دستهبندی کردن ایدههای بزرگ و پرداختنشده است که فعلا کنار گذاشته میشوند. در نهایت، باید گفت بکلاگ محصول شما یک سند زنده است و با تغییر محصول و محیطی که این محصول در آن استفاده میشود، تغییر و رشد میکند. به همین دلیل است که من فکر میکنم عبارت «اصلاح بکلاگ» درست نیست. از یک طرف، شما به آیتمهای بکلاگتان جزئیات، ارزیابیها و اولویتهایی را اضافه میکنید (اصلاحات) و از طرف دیگر، هر چیزی که به آن توجه نمیکنید، قدیمی و منسوخ میشود (آنتروپی). هر چقدر بکلاگ محصولتان بزرگتر باشد، برای همگام شدن با آنتروپی، به اصلاحات بیشتری نیاز دارید. پشتیبانی بکلاگ مثل یک رقص بیپایان بین نظم و بینظمی است. نتیجه آن، ابهام هر چه بیشتر نیست، بلکه همگام شدن با تغییری همیشگی است. وقتی میدانید که همیشه در حال پشتیبانی کردن هستید، نسبت به همه ایدههای ویژگی محصول، نگاه انتقادی دارید. حتی ممکن است هر از گاهی بخواهید لیست آرزوهای خود را پاکسازی کنید. همان کاری که من اخیرا با لیست ۴ هزار تایی کتابهایم انجام دادم.
پینوشت
۱-User Story: توصیفی کوتاه و ساده از یک ویژگی محصول است که از چشمانداز کاربر آن محصول نوشته میشود.
۲- Job Size: متدی برای اندازهگیری و تضمین توافق حاصل شده با مدیریت، در مورد زمان و میزان جذب نیروی مورد نیاز، برای انجام طیف گستردهای از کارها و وظایف