شاکس کوش: تحول اجتماعی با توسعه مهارتهای مدیریتی
او بعد از ۱۰ سال مدیرعاملی کرایسس (Crisis) که بزرگترین بنگاه خیریه افراد بیخانمان محسوب میشود، مدیریت تاسیس یک بنگاه خیریه دیگر را بر عهده گرفت که امروز ایمپتوس (Impetus) نام دارد. در سال ۲۰۰۸ هم مدیربرنامه کلور شد که زیرمجموعه «بنیاد کلور دافیلد» است و از نام سر چارلز کلور، یکی از نجیبزادگان ثروتمند بریتانیا که کارهای بشردوستانه میکرد، گرفته شده است. خانم کوش میگوید: «مدرسه ما را راهبهها اداره میکردند. آنها اولین الگوهای زندگی من بودند، چون فروتنانه کارهای خیرخواهانه انجام میدادند و به تحصیل دختران اهمیت زیادی میدادند. من دوست داشتم شبیه آنها باشم.» او صبر و مقاومت را از پدر هندی و مهربانی و همدردی را از مادر آلمانی خود آموخته است. هر دو آنها به شدت طرفدار حفاظت از محیط زیست بودند و یکی از بحثهای همیشگی آنها بر سر میز شام، در مورد همین موضوع بوده است. اما از یک جا به بعد، او شاخهای متفاوت از حوزه علاقهمندی پدر و مادرش را دنبال کرده است. او میگوید: «آنها محیط زیست را اولویت قرار میدادند و من همیشه مردم برایم اولویت بودهاند.» واژه بیطاقتی همانقدر که یک عیب محسوب میشود، در مورد او یک فضیلت است. «من برای ایجاد تغییر بیطاقتم. میخواهم عدالت اجتماعی برقرار شود و همه چیز بهتر شود.» او علاقه چندانی به جنبه کسبوکار ندارد و تنها در صورتی آن را میپذیرد که «افراد استثنایی، ذهنهای استثنایی و استعدادهای استثنایی، همه تلاش خود را به کار ببندند تا دنیا را به مکان بهتری تبدیل کنند.» کوش معتقد است تغییرات اقلیمی، نابرابری اجتماعی و مهاجرت در کل دنیا، مسائل بزرگی هستند که فرزندان ما باید آنها را حل کنند. اما کسبوکار میتواند قدرتی باشد که در جهت درست به کار گرفته شود و این دو معنی دارد: «یکی اینکه کسبوکارها آسیب کمتری در زمین ایجاد کنند، چون آنها بهطور کلی بیشتر دست بگیر دارند تا بخشندگی. دوم، خدمات بیشتری به بشر ارائه کنند. ما شاهدیم که ثروت گروه کوچکی از افراد هر روز در حال افزایش است. تغییر باید هر چه سریعتر ایجاد شود. اگر مساله نابرابری را حل نکنیم، کسبوکار نقش مفیدی برای ایفا کردن نخواهد داشت.» از نظر او، چالش مدیرانی که او با آنها سروکار دارد، تغییر انگیزه است. حرص و جمع کردن ثروت، دیگر نیروهای محرک پیشرفت نیستند.
«نمونه کسبوکارهای زیادی وجود دارند که حتی مالیاتهای اصلی خود را نمیپردازند. اگر این نسل از مدیران بتوانند کسبوکارها را بیشتر به سمت امور عامالمنفعه سوق دهند، جهان چه جای خوبی خواهد بود!» کوش نیکوکاری را در بریتانیا یک دارایی ارزشمند میداند. «ما ۱۵ میلیون نفر را داریم که در خدمت به بشر کار میکنند. من هم انتقاداتی به این بخش دارم، اما وقتی به سایر نقاط دنیا سفر میکنم، میبینم فرصتی عالی در اختیار داریم. ۷۵ درصد جمعیت ما بهصورت غیررسمی، داوطلب انجام کارهای خیرخواهانه هستند. بهعنوان مثال، در آمریکا اینگونه امور بیشتر از طریق اماکن مذهبی و کلیسا انجام میشود. اما در بریتانیا بخش عمده کمکها بهصورت فردی و از طریق فعالیتهای بشردوستانه صورت میگیرد.» در سال ۲۰۱۸ طرح «رهبری اجتماعی کلور» پنج برنامه در شهر کینگستون هال بریتانیا، برای تربیت ۱۵۰ مدیر در امور اجتماعی اجرا کرد. کوش میگوید: «با خودمان گفتیم به جای دعوت آنها به لندن، همه آنها را یک جا جمع کنیم و مهارتهایی را که برای تبدیل شدن به یک مدیر بهتر نیاز دارند، به آنها بیاموزیم. وقتی به شهر کوچکی مثل هال میروید، فکر میکنید همه باید هم را بشناسند. اما نکته جالب این بود که این مدیران چقدر در انزوا کار میکنند. برگزاری برنامههای مشترک به آنها کمک میکند با هم آشنا شوند و کارهای مشارکتی بزرگ را شروع کنند.» «موضوع دیگری که به آن برخوردهام، اعتماد به نفس واقعی است. این روزها هر جا میروم، با افرادی ملاقات میکنم که میگویند برنامه کلور را اجرا کردهاند و این موضوع زندگی آنها را متحول کرده است. آنها در هر کاری که انجام میدهند، احساس اعتماد به نفس بالایی دارند و این برای ما بسیار لذتبخش است.» در همان سال، رهبری اجتماعی کلور یک برنامه استثنایی برای آموزش زنان و یک برنامه دیگر برای بنگاههای خیریه نیروهای مسلح اجرا کرد. کوش میگوید: «دورههای آموزش اجتماعی آنلاین را هم راهاندازی کردهایم. دموکراسیسازی برنامه یعنی به یک میلیون رهبر اجتماعی دسترسی پیدا کردهایم و در این تلاش، دیجیتال دوست صمیمی ما است.» خیلی از مدیرانی که او آموزش داده، در ابتدای مسیر تردید داشتند و آن را یک کار ممتاز میدانستند که فقط مدیران عامل از پس آن برمیآیند. مدل اجتماعی کلور این پیشفرض را از بین برد. کوش تاکید دارد: «ما میگوییم اگر در بخش خیریه فعالیت میکنید، اولین قدم را به سوی رهبری سازمانی برداشتهاید.» یکی از بزرگترین مزیتهای برنامه اجتماعی کلور، ایجاد شبکهای از افراد بوده است. «هیچ یک از ما به تنهایی نمیتواند تغییر اجتماعی ایجاد کند. چنین تغییری بسیار بزرگ و پیچیده است. اما این کار به کمک هم شدنی است.»