مصاحبه با مدیر گروه آموزش مدرسه کسبوکار ایام لیون
مسیری برای موفقیت آینده رهبری سازمان
روز بخیر، پروفسور دیویدسون! ممنون که وقت امروزتان را به گفتوگو با ما اختصاص دادید. اجازه دهید مصاحبه را با نگاهی به زندگی روزانه یک رهبر دانشگاهی و کسبوکار مانند شما شروع کنیم.
نقش من به عنوان مدیرگروه دورههای آموزشی MBA شامل چند فعالیت مختلف میشود: برنامهریزی و پیشبرد دورههای آموزشی، همکاری با اعضای گروه آموزشی برای ارائه واحدهای درسی اثرگذار، اطمینان یافتن از رضایت شرکتکنندگان، تضمین اعتبار و بهبود جایگاه در ردهبندیهای دانشگاهها. از جمله مسوولیتهای من، هدایت دورههای آموزشی MBA و EMBA (مدیریت اجرایی نیمهوقت) به زبانهای انگلیسی و فرانسوی در لیون و پاریس و همچنین نظارت بر دورههای آموزشی در حال اجرا در چین و مراکش است.مهمترین اولویت من آن است که اطمینان یابم شرکتکنندگان دورههای آموزشی ما به خوبی تغذیه میشوند. در همین زمان، عمیقا اعتقاد دارم که مدیریت، یک شغل خدماتی است و کارکنان باانگیزه، رضایت مشتریان را به بار میآورند. بنابراین روزهای من شامل جلسات مختلفی با اعضای تیم آموزشی و گروه پشتیبانی میشود تا اطمینان یابم ارائه خدمات با بالاترین استانداردهای ممکن در حال انجام است. به طور گستردهتر، باید گفت که آموزش مدیران، یک صنعت در حال تغییر است که با تحولات سریع فناوری و رقابتهای شدیدتر تحتتاثیر قرار گرفته است. به نظر من در این شرایط باید مدارس کسبوکار خود را با شرایط انطباق داده و مدلهای کسبوکار خود را به سمتی ببرند که [کاربردیتر بودنشان] باعث موفقیتهای شغلی و فردی بیش از پیش شرکتکنندگان شود. به این موارد، نیاز به افزایش کیفیت پژوهشها را هم اضافه کنید. انجام این تغییرات در مدرسه کسبوکار، یک فعالیت دشوار و چالشی است که هر چند فرصتهای مختلفی در آن نهفته است، بیشتر وقت مرا میگیرد.
به عنوان مدیرگروه دورههای آموزشی مدیریت اجرایی، کدام فعالیتهای مدرسه کسبوکار، بیش از بقیه شما را به وجد میآورد؟ قویترین دورههای آموزشی سالهای آینده شما چیست؟
مهمترین فعالیتی که هماکنون در حال اجرای آن هستیم، پروژههای مرتبط با تعهد ما به موفقیت مدیران اجرایی شرکتکننده در دورههای آموزشیمان است. ما به جای ارائه دانش محض به سمت ایجاد توانمندیها و قابلیتهای ارزیابی شرایط حرکت میکنیم تا به شکل بهتری نیازهای شرکتکنندگان را تامین کنیم. ایجاد توانمندی شامل سه بخش مختلف میشود: کسب دانش، توانایی استفاده از این دانش و اطمینان یافتن از استفاده مجدد آن در محل کار. مدیران، چیزی بیش از درک مسائل مالی، استراتژی، بازاریابی و تولید میخواهند. آنها میخواهند بدانند که چطور باید کارها را به سرانجام رسانند. حرکت از سمت دانش به سمت ایجاد توانمندی نیازمند تمرکز بر یادگیری تجربی یا «یادگیری از طریق انجام دادن» است. تغییر بزرگی در آموزش در حال اتفاق افتادن است و ما به هیچ وجه ادعا نمیکنیم که به پایان کار رسیدهایم. ما همچنین از طریق همکاری با شرکتهای فناوریمحور بزرگی مانند آیبیام، از امکانات دیجیتال هم استفاده میکنیم تا شرکتکنندگان در دورههای آموزشی ما بتوانند برنامههای یادگیری خاص خود را با توجه به اهداف حرفهایشان طراحی کرده و میزان پیشرفت خود را بسنجند. با در نظر گرفتن تمام این تحولات، باید بگویم که دوران هیجانانگیزی در مدرسه کسبوکار ما در حال سپری شدن است.
شعار «سازندگان اولیه» شما چه مفهومی دارد و چگونه به نتایج مدنظر خود میرسید؟
«سازندگان اولیه»، گسترده شده این باور ما است که مدیران اجرایی شرکتها سراغ ما میآیند تا توانمندیهایی در خود ایجاد کنند که برای موفقیت آینده ضروری هستند. همانطور که پیش از این گفتم، رسیدن به چنین هدفی نیازمند یادگیری تجربی است. پژوهشگران به ما میگویند که آن دسته از یادگیریها ملکه ذهن ما میشوند که با احساسات ما آمیخته باشند. رویکرد سازندگان اولیه، فاصله بین یادگیری و کاربرد را از بین میبرد و افراد بلافاصله پس از یادگیری از طریق آزمایشهای مختلف یا تجربیات باکیفیت اقدام به استفاده از آموخته خود میکنند. این هدف ممکن است از طریق کار تیمی روی پروژههایی با مشتریان، مشغول شدن به بازیهای جدی (شبیهسازی شده از دنیای واقعی)، ساخت و آزمایش نمونههای اولیه محصول، تجربه محیطهای کسبوکار خارجی یا پژوهش و نوشتن مطالعات موردی محقق شود. تمام این تجربیات برای آن طراحی شدهاند تا عصبهای ذهن را درگیر کرده و حافظه احساسی برای افراد ایجاد کنند. با این روش، مطالب آموخته شده، دوام زیادی در ذهن افراد خواهد داشت و آنها مطمئن میشوند توانایی استفاده از دانش و مهارت خود را در آینده دارند. شعار «سازندگان اولیه» را هم به این دلیل انتخاب کردیم که بلافاصله پس از یادگیری، آموختهها به شکل ملموس درآمده و با آن چیزی ساخته میشود.
پیش از آنکه مشغول آموزش به مدیران اجرایی و ارشد شرکتها شوید، خودتان یک شرکت مشاوره مدیریت ایجاد کرده بودید که به مدیران درباره همکاریهای استراتژیک در حوزه نوآوری و با شرکتهای بزرگ بینالمللی مشاوره میدادید. میتوانید به ما بگویید که چه پیشرفتهای چشمگیری را در خلال این تجربیات خود شاهد بودهاید؟
طی ۲۰ سال گذشته، به اندازه کافی خوششانس بودم تا بتوانم از تجربیات و پژوهشها استفاده کرده و در جهان یکپارچه امروز، این تجربیات و آموختهها را در کسبوکارها استفاده کنم. ما به عنوان مشاوران کسبوکارها، اصطلاحی با عنوان «دلال دانش» داریم که حاکی از اهمیت پژوهش و جستوجو در کار ما است. به عبارت دیگر، ما به جای آنکه برای مشکلات کسبوکارها از راههای ابداعی خود استفاده کنیم، به جستوجو و بررسی پژوهشهای انجام شده در این حوزه مینشینیم و راهکاری به آنها ارائه میکنیم که ممکن بود به مغز خود ما خطور نکند. در حقیقت، ما مشکلات را تجزیه میکنیم و آنها را تبدیل به چند مشکل کوچک میکنیم. در نهایت برای هر کدام از این مشکلات کوچک که اکنون قابل مدیریت شدهاند، به دنبال راهکارهایی میگردیم که هماکنون در سایر صنایع و حرفهها در حال استفاده هستند و امتحان خود را پس دادهاند. این روش جدید، به شدت برای نوآوریهای استراتژیک نتیجهبخش است و نتایج آن ۱۰ برابر موثرتر از رویکردهای سنتی حل مساله است.
اجازه دهید اندکی به فضای مدیریت و رهبری در جهان امروز بپردازیم. با توجه به آنکه جهان و کسبوکارها به سرعت در حال تغییر و تحول هستند، رهبری کسبوکارها چالشیتر شده است. به نظر شما، یک رهبر کسبوکار برای آنکه بتواند در آینده فعالیتهای شرکت خود را با موفقیت به انجام برساند، به چه ویژگیهایی نیاز دارد؟
من به طور کامل با سوال شما موافق نیستم. به نظر من، رهبری در ۱۰ هزار سال گذشته تا حد زیادی به همین شکل بوده است. موضوع رهبری، همگام و هماهنگ ساختن یک گروه برای مواجهه با چالشهای پیش روی آنها و در عین حال صرف زمان برای توجه به اهداف فردی و رویاهای هر کدام از اعضای این گروه است. رهبری یک موضوع انسانی است و ژنهای ما آنچنان تغییری نکرده است. در حالی که رشد دانش جهانی موضوع درستی است، در عین حال جهان به اندازه گذشته تهدیدآمیز نیست. ما نگران مغولها یا خورده شدن به وسیله دایناسورها نیستیم. از طرفی فکر میکنید که اوضاع جهان پیش از دوران انقلابهای صنعتی به سرعت در حال تغییر و تحول نبود؟ البته که بود. شاید بتوانیم بگوییم که در روزگار کنونی به رهبران بیشتری نیاز داریم؛ چرا که جمعیت جهان بیش از همیشه است و چالشهای کسبوکار در جهان یکپارچه امروز، ماهیت سیستمیتری دارند.
به عنوان سوال آخر، اجازه دهید این موضوع را مطرح کنیم که یکی از موضوعات پرطرفدار امروز، توانمندسازی زنان برای پذیرفتن نقشهای رهبری در تمام صنایع است. با توجه به آنکه خودتان یکی از رهبران زن هستید، چگونه میتوانیم در این مسیر پیشرفت کنیم؟
در آینده، جهان کسبوکاری به شدت یکپارچه و به هم پیوسته خواهیم داشت که در آن دلالی دانش، هوش جمعی و همکاری از مهارتهای کلیدی خواهند بود. چنین آیندهای تطابق خوبی با سبکهای رهبری زنان دارد و به سرسختی و اعتماد به نفس [مردانه] کمتر به چشم یک دارایی نگاه خواهد شد. ما در ابتدای این شیوههای جدید کار کردن هستیم. اما حتی الان هم میتوانیم تغییراتی مانند ورود تعداد بیشتری از زنان به سیاست و کسبوکار و همچنین افزایش مطالبات آنها از طریق جنبشهای مدنی را شاهد باشیم. اما اگر بحث پیشبرد این جریان مطرح باشد، من به شیوه آموزش سبک استاد-شاگردی اعتقاد دارم؛ جایی که استادان پیشکسوت یا همان مرشدها میتوانند زن یا مرد باشند. من به وسیله یک رهبر کسبوکار فوقالعاده رشد کردم که باعث شد تفاوتهای قابل توجهی در سبک رهبری و نگاه من به نقش مدیریت ایجاد شود. اکنون به نوبه خودم، از صمیم قلب خوشحال خواهم شد که دیگران را به سمت جایگاه سزاوارشان در آینده هدایت کنم. یکی از ویژگیهای مدرسه کسبوکار ما آن است که مدیران زن میتوانند مرشدهای مناسبی پیدا کنند، سپس خودشان تبدیل به یک استاد و مرشد شوند. به این صورت، روز به روز بر توانمندیهای آنها برای تصدی پستهای رهبری افزوده میشود.
ارسال نظر