استارت‌آپ‌ها نوآورند!

عبارات بالا را در انتهای یکی از کارگاه‌های آموزشی‌ ویژه مدیران، از مدیر جوان یکی از استارت‌آپ‌ها شنیدم. بعدها بارها و بارها جملاتی با همین مضمون را از دیگر مدیران شنیدم و دریافتم که بسیاری از مدیران استارت‌آپ‌ها را صرفا به دلیل داشتن یک ایده محوری یا مدل کسب‌وکار نوآورانه، نوآور می‌دانند. این نوع برداشت را حتی نزد برخی مدیران شرکت‌های بزرگ که با استارت‌آپ‌ها همکاری یا در آنها سرمایه‌گذاری کرده‌اند هم دیده‌ام. اگر چه استارت‌آپ‌ها در مقایسه با شرکت‌های بزرگ و جاافتاده معمولا ماهیتی چابک‌تر و شاداب‌تر دارند، اما نوآور دانستن همه استارت‌آپ‌ها برداشتی نادرست و از موانع نوآوری به شمار می‌رود.

استیو بلانک، یکی از شناخته‌شده‌ترین نظریه‌پردازان کارآفرینی در سطح جهانی، استارت‌آپ را این‌گونه تعریف می‌کند: «استارت‌آپ یک سازمان موقت است که برای جست‌وجوی یک مدل کسب‌وکار قابل تکرار و مقیاس‌پذیر طراحی شده است.» ابهام و عدم‌قطعیت از ویژگی‌های گریزناپذیر استارت‌آپ‌ است. این نبود‌قطعیت شاید در حوزه محصول، مشتری یا شیوه کسب درآمد باشد. به همین دلیل، استارت‌آپ‌ باید مدام فرضیات خود را تست کرده و آماده چرخش باشد. این چرخش‌، تعبیری دیگر از نوآوری است. یعنی استارت‌آپ باید مدام آماده نوآوری باشد تا ارزش‌آفرین باقی بماند و رشدی مقیاس‌پذیر را تجربه کند. استارت‌آپ اگر اهل نوآوری نباشد، نه تنها روی رشد را نخواهد دید، بلکه شانسی برای بقا هم نخواهد داشت. از این دریچه اگر بنگریم، ضرورت نوآوری در استارت‌آپ‌ها بسیار بالاتر از شرکت‌های جاافتاده و بزرگ است. به عبارت دیگر، استارت‌آپ‌ها در برابر عدم نوآوری شکننده‌تر هستند.  

از همین رو، بسیار مهم است که بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌ها، سازمان‌ و نوع فعالیت‌شان را موقت بدانند. سازمانی که کارش را با چند فرض اولیه درباره مشتری هدف، نیاز واقعی مشتری، محصول یا خدمت، مدل درآمدی و ... شروع کرده است. اما هیچ تضمینی نیست که این فرضیات صحیح باشند یا صحیح بمانند. در بیشتر موارد با تغییر سریع فناوری یا شرایط بازار، این فرضیات به همان سرعت نیاز به تصحیح دارند. از این رو تک‌تک این فرضیات باید مدام پایش و تست شوند. استارت‌آپ باید آماده باشد که در هر مرحله از رشد خود، با توجه به نتایج این تست‌ها، دست به نوآوری بزند و اصطلاحا چرخشی در مسیر حرکت خود ایجاد کند. اگر چه چرخش استارت‌آپ‌ها می‌تواند در حوزه محصول، خدمت یا فرآیند باشد، مهم‌ترین حوزه نوآوری در استارت‌آپ‌ها را می‌توان مدل کسب‌وکار دانست. البته کار با یک چرخش‌ تمام نمی‌شود و استارت‌آپ باید همواره مترصد چرخش یا نوآوری بعدی باشد.

برخلاف تصور عمومی، نوآوری در استارت‌آپ‌ها ضرورتا به نوآوری فناوری محدود نیست، هر چند برخی از آنها نوآوری‌های فناورانه هم دارند. هنر اصلی استارت‌آپ‌ها در ارائه راه‌های جدیدی برای حل مشکلات مشتری با همان فناوری‌های موجود است. استارت‌آپ‌ یک نیاز برآورده‌نشده‌ را در بازار شناسایی کرده و راهی نوآورانه برای برآوردن این نیاز می‌یابد. اشتهای سیری‌ناپذیر در نوآوری برای بهبود تجربه مشتری، همان رمز برتری است که در مواردی به رشد انفجاری آنها و زمین خوردن کسب‌وکارهای سنتی می‌انجامد. استارت‌آپ‌ می‌کوشد تا نیاز مشتری را با کمترین هزینه ممکن یا در سریع‌ترین زمان ممکن یا به بهترین و لذتبخش‌ترین حالت ممکن برآورده کند و در این راه مرزی برای خود قائل نیست. این به معنای نوآوری مداوم یا امواج به هم پیوسته نوآوری از جنس محصول، خدمت، فرآیند یا مدل کسب‌وکار است. هر استارت‌آپی که خود را بی‌نیاز از نوآوری بداند و به همان محصول، خدمت، فرآیند یا مدل کسب‌وکار ابتدایی خود (هر قدر هم که نوآوارنه باشد) وفادار بماند، شانس زیادی برای بقا ندارد. از این رو، شاید بهترین وصف از رابطه استارت‌آپ‌ها و نوآوری را بتوان از زبان صائب‌تبریزی بیان کرد: «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست.»

تمرکز بر حل مشکل مشتری، بازخورد مشتریان را به یکی از منابع مهم نوآوری در استارت‌آپ‌ها تبدیل می‌کند. برای نمونه، زمانی که پیوند مناسب میان محصول و مشتری برقرار نشود، احتمال دریافت بازخورد منفی از سوی مشتریان افزایش می‌یابد. استارت‌آپی که مهیای نوآوری باشد، نخستین سیگنال‌های نارضایتی را با دقت رصد کرده و از آن فرصتی برای چرخش و نوآوری می‌سازد. همین امر به استارت‌آپ امکان می‌دهد که به سویی حرکت کند که مشتریان به خرید محصولش مشتاق شوند.

البته این نگاه اشتباه به نوآوری تنها مختص مدیران جوان استارت‌آپ‌ها نیست. بیشتر مدیران شرکت‌های بزرگ و جاافتاده می‌دانند که فضای کسب‌وکار به سرعت در حال تغییر است و استارت‌آپ‌ها نقش مهمی در الگوی جدید رشد دارند. آنها می‌دانند که در سال‌های اخیر بسیاری از شرکت‌های بزرگ و صاحب‌نام در ایران و خارج از ایران از سوی استارت‌آپ‌ها از بازار حذف شده‌اند. از همین رو، تعداد فزاینده‌ای از شرکت‌های پیشرو، در حوزه نوآوری، برنامه‌ای ویژه برای رصد استارت‌آپ‌ها و سرمایه‌گذاری در آنها دارند. متاسفانه نگاه اشتباه بالا نزد برخی از مدیران شرکت‌های بزرگ هم وجود دارد. به همین دلیل مشاهده می‌شود که این مدیران در تصمیمات خود برای همکاری با استارت‌آپ‌ها و سرمایه‌گذاری در آنها، از ضرورت نوآوری و چرخش مداوم و سازوکارهای نظارتی یا تشویقی برای اطمینان از این چرخش‌ها غفلت می‌کنند. این دسته از مدیران باید دقت کنند که نوآوری یک رویداد تصادفی نیست، بلکه فرآیندی نظام‌مند و تکرارپذیر است و اهمیت این فرآیند در استارت‌آپ‌ها به مراتب بیشتر است. شرکت‌های بزرگ در تمام مراحل همکاری با استارت‌آپ‌ها باید مراقب باشند که استارت‌آپی که تنها به دلیل نوآورانه بودن مدل کسب‌وکار یا محصول اولیه‌اش خود را نوآور می‌داند و گوش به زنگ فرصت‌های نوآوری و چرخش نیست، شانس زیادی برای بقا ندارد.