جرقه شکل‌گیری آمازون

استارت‌آپ نوپای آنها که با هدف ارسال خبرنامه‌های سفارشی از طریق فکس به مردم ایجاد شده بود، وقتی شرکت مریل لینچ از سرمایه‌گذاری وعده‌ داده شده عقب‌نشینی کرد، فروپاشید. اما با این وجود بزوس تاثیر خود را گذاشت. ماینر به یاد می‌آورد که بزوس با دقت در مورد چندین کارآفرین ثروتمند مطالعه کرده بود و به‌طور خاص مردی به نام فرانک میکس را تحسین می‌کرد؛ میکس کارآفرینی اهل ویرجینیا بود که حق فرانشیز پیتزا دومینو را به‌دست آورده بود. زمانی که یک بنگاه کاریابی بزوس را متقاعد کرد تا در یک شرکت مالی دیگر- شرکتی با یک پیشینه نامعمول- با مدیران اجرایی ملاقات کند، او دیگر کاملا آماده ترک وال‌استریت بود.

بزوس بعدا گفت که او ویژگی‌های فرد موردعلاقه خود در محیط کار را در دیوید شاو یافته بود؛ «یکی از معدود افرادی که واقعا مغزشان درست کار می‌کند.» بزوس در شرکت DESCO یا D. E. Shaw بسیاری از ویژگی‌های خود که بعدا کارمندانش در آمازون شاهد بودند را نشان داد. او منضبط و دقیق بود و پیوسته ایده‌های خود را در یک دفترچه یادداشت می‌کرد. وقتی گزینه‌های بهتری پیش رویش قرار می‌گرفتند، سریعا مفاهیم قدیمی را کنار می‌گذاشت و از گزینه‌های جدید استقبال می‌کرد. DESCO هیچ کدام از تشریفات بیخود شرکت‌های وال‌استریت را نداشت؛ در واقع این شرکت به یک استارت‌آپ سیلیکون‌ولی نزدیک‌تر بود. کارمندان نه با کت‌و‌شلوار و کراوات بلکه با جین در محیط کار ظاهر می‌شدند و سلسله‌مراتب آن مسطح بود. به نظر می‌رسید بزوس عاشق ایده یک روزکاری بدون وقفه بود؛ او حتی یک کیسه خواب تاشو در دفترش داشت.

وقتی DESCO رشد کرد، دیوید شاو به این فکر افتاد که چگونه می‌تواند پایگاه استعداد آن را گسترش دهد. او نه فقط به دنبال افرادی با دانش ریاضی یا علوم بلکه به دنبال افرادی با معلومات عمومی بالا بود؛ افرادی که اخیرا با نمره‌های بالا فارغ‌التحصیل شده بودند و استعداد قابل‌توجهی در موضوعات خاص داشتند. این شرکت طی نامه‌ای از آنها درخواست همکاری می‌کرد. پاسخ‌دهندگان به این نامه‌ها که به نظر می‌رسید به‌طور خاص افرادی فوق‌العاده با معدل تحصیلی بالایی هستند و امتیازشان در آزمون‌های استعدادیابی بالا بوده است، برای مصاحبه به نیویورک می‌آمدند.

تلاش‌های استخدامی بزرگ و فرآیندهای مصاحبه DESCO به خوبی با طرز تفکر بزوس تنظیم شده بودند. به گونه‌ای که حتی شخصی که شریک زندگی بزوس بود، مجذوب آنها شده بود. مکنزی تاتل که در سال ۱۹۹۲ با مدرک زبان انگلیسی از دانشگاه پرینستون فارغ‌التحصیل شد، به‌عنوان مشاور اجرایی به این صندوق سرمایه‌گذاری تامینی پیوست و بعدا مستقیما برای بزوس کار کرد. آن دو به یکدیگر علاقه‌مند شده و در سال ۱۹۹۳ با یکدیگر ازدواج کردند. در این میان، با رشد سریع DESCO مدیریت آن دشوارتر می‌شد. چند نفر از همکاران در این شرکت به یاد می‌آورند که شاو یک مشاور را وارد شرکت کرد؛ کسی که تست شخصیت‌شناسی مایرز-بریگز را برای همه اعضای تیم اجرایی انجام داد. جای تعجب نیست که همه افراد به‌عنوان فردی درونگرا شناخته شدند. کمترین فرد درونگرا در تیم جف بزوس بود. در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در شرکت DESCO، بزوس به‌عنوان فردی برون‌گرا به حساب می‌آمد.

گرچه رقبا در وال‌استریت DESCO را به‌عنوان یک صندوق سرمایه‌گذاری تامینی بسیار مرموز می‌دیدند، این شرکت تا حدی خود را متفاوت می‌دید. طبق تخمین‌های دیوید شاو، این شرکت واقعا یک صندوق سرمایه‌گذاری تامینی نبود، بلکه یک آزمایشگاه تکنولوژی چندبعدی پر از نوآوران و مهندسان مستعدی بود که می‌توانستند از علم کامپیوتر برای مشکلات متفاوت استفاده کنند. سرمایه‌گذاری تنها اولین حوزه‌ای بود که این شرکت می‌توانست مهارت‌های خود را به‌کار گیرد. بنابراین در سال ۱۹۹۴، زمانی که ظهور «اینترنت» فرصت‌های بیکران خود را برای تعدادی از افراد آشکار کرد، شاو احساس کرد که شرکتش به‌طور منحصربه‌فرد موقعیت بهره‌برداری از آن را دارد و فردی که او برای رهبری کردن این تلاش معرفی کرد جف بزوس بود. شرکت شاو به‌طور ایده‌آل برای کسب مزیت از «اینترنت» آماده بود. اکثر کارمندان شاو، کامپیوترهای قدرتمند رومیزی شرکت Sun با قابلیت دسترسی به اینترنت را دارا بودند و از ابزارهای اینترنت اولیه مانند یوزنت، ایمیل، Mosaic (یکی از اولین جست‌وجوگرهای وب) استفاده می‌کردند. شرکت شاو جزو اولین شرکت‌های وال‌استریت بود که URL خود را ثبت کرد. شاو، کسی که از اینترنت و قبل از آن یعنی آرپانت استفاده می‌کرد، طی سال‌های فعالیتش به‌عنوان یک پروفسور، به مفاهیم تجاری و اجتماعی یک شبکه کامپیوتری جهانی مجزا علاقه‌مند بود. بزوس اولین بار در سال ۱۹۸۵ در یک کلاس فیزیک نجومی در دانشگاه پرینستون با مفهوم اینترنت مواجه شد اما تا زمانی که وارد شرکت DESCO نشده بود در مورد پتانسیل تجاری آن فکر نکرده بود. شاو و بزوس هر هفته به مدت چند ساعت با یکدیگر ملاقات می‌کردند تا ایده‌های خود را بری این موج تکنولوژی آینده گردآوری کنند و امکان‌پذیری آنها را بررسی می‌کردند. در اوایل سال ۱۹۹۴، چند برنامه کسب‌وکار فوق‌العاده از بحث‌های بین بزوس و شاو و سایرین در شرکت DESCO ظهور کرد که یکی از آنها مفهوم سرویس ایمیل رایگان با پشتیبانی تبلیغات برای مشتریان بود؛ یعنی همان ایده پشت ایمیل و یاهو میل. DESCO این ایده را به شرکتی به نام Juno گسترش داد که در سال ۱۹۹۹ به سهامی عام تبدیل و با شرکت NetZero که یک رقیب به حساب می‌آمد ادغام شد. ایده دیگر ایجاد نوع جدیدی از خدمات مالی بود که به کاربران اینترنت اجازه می‌داد تا سهام و اوراق قرضه را به‌صورت آنلاین دادوستد کنند. شاو در سال ۱۹۹۵ تبدیل به یک شرکت تابعه به نام «خدمات مالی FarSight» شد که مقدمه شرکت‌هایی مانند E-Trade شد. او بعدا آن را به شرکت مریل لینچ فروخت. در این میان شاو و بزوس ایده دیگری را نیز بررسی کردند و آن را «فروش همه چیز» نامیدند.