برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
واکاوی دلایل شکست شرکتهای نوآور
با این همه تجربه نشان داده که بسیاری از تلاشها برای به کارگیری نوآوریها و تکنولوژیهای جدید و ناشناخته به ویژه از سوی شرکتهای باسابقه و استخوان دار به شکستهای فاحشی برای این شرکتها منتهی شده است که گاه سقوط کامل شرکتها را به دنبال داشته است. با توجه به همین پیچیدگی هاست که از همان ابتدای مطالعات روی مشکلات ناشی از نوآوری، تلاش محققان این بوده که توضیح دهند چرا شرکتهای پیشگام و بزرگ، در زمان روبهرو شدن با تغییرات تکنولوژیک دچار شکست، تنش و حتی اضمحلال میشوند. به این منظور، محققان هم روی واکنشهای سازمانی و فرهنگی نسبت به نوآوریها کنکاش کردهاند و هم تمرکزشان را روی توانایی شرکتهای جاافتاده و پیشرو برای تطبیق دادن خود با تکنولوژیهای جدید قرار دادهاند که هر دو روش در نوع خود به نتایج مفید و قابل قبولی منتهی شدهاند. حال سوال کلیدی اینجاست که چرا شرکتهای بزرگ و توانمند در برخورد با نوآوری دچار شکست و ناکامی میشوند و نقش شبکه ارزشی در این میان چیست؟
توضیح سازمانی و مدیریتی شکست : یکی از توضیحات مربوط به چرایی سقوط و شکست شرکتهای بزرگ و قدرتمند به بسترهای سازمانی آنها بازمیگردد. در حالی که در بسیاری از تحلیلهای مربوط به این قضیه صرفا با ذکر عواملی همچون بوروکراسی فراوان، پیچیدگیهای سازمانی و فرهنگ ریسکگریزی حاکم بر سازمانها و شرکتها اکتفا میشود. برخی مطالعات برجسته و تیزبینانه در این رابطه به نتایج جالبی دست یافتهاند. بهعنوان مثال، هندرسون و کلارک در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که ساختارهای سازمانی شرکتها بهطور معمول تسهیلکننده نوآوریها در سطح اجزا هستند و چون سازمانهای توسعهدهنده محصولات از زیرمجموعههایی تشکیل شدهاند که هر کدام به یکی از اجزای تشکیلدهنده یک محصول توجه دارند و برای همان یک جزء اهمیت قائل هستند، بنابراین چنانچه بحث بروز تحول و تغییر در کلیت یک محصول به میان میآید و نوآوری ساختارشکن و بنیادین در راه باشد، این بخشها و زیرگروهها در برقراری ارتباط و تعاملات لازم دچار مشکل شده و در نتیجه شرکت در برخورد با نوآوریهای تکنولوژیک آن چنان که باید و شاید خوب عمل نمیکند. به همین دلیل هم هست که شرکتهای خوب و توانمندی که در حالت عادی از عملکرد درخشان و هماهنگی مطلوبی برخوردارند در زمان مواجهه با تکنولوژیهای جدید و تکاندهنده نوسانانگیز دچار بحران و درماندگی میشوند.
شبکههای ارزش و دیدگاههای جدید درباره عوامل شکست: یکی از عوامل کلیدی در دنیای کسب و کار این است که «چه عواملی موجب موفقیت یا ناکامی شرکتهای تازه وارد و شرکتهای صاحب نام و جاافتاده میشوند؟» پاسخ قانعکنندهای که بتوان برای این سوال کلیدی پیشنهاد داد در مفهوم «شبکه ارزش» نهفته است، موقعیتی که در آن یک شرکت با واکنش نسبت به نیازهای مشتریان مسائل را حل میکند، به رقبا واکنش نشان داده و به دنبال کسب سود بیشتر میرود و در قالب زنجیره و شبکه ارزش است که استراتژی رقابتی شرکتها شکل میگیرد، بازارها انتخاب شده و ارزشهایی متفاوت برای تکنولوژیهای جدید گوناگون تعریف و پیشنهاد میشود. در این میان آنچه واضح است اینکه اغلب شرکتهای جاافتاده با آغوشی باز با نوآوریهای تکاندهنده روبهرو میشوند در حالی که در برابر تکنولوژیها و نوآوریهای نوسان ساز و بنیادین، موضع انفعالی و دفاعی میگیرند، در نتیجه عملکردی ضعیف و ناامیدکننده از خود به جا میگذارند.
شبکههای ارزش: آیینه تمام نمای ساختار محصولات: شرکتها در تاروپود شبکههای ارزش محصور هستند؛ چرا که محصولاتشان در همین تاروپود معرفی میشوند. در این حالت، چون شرکتها در قالب یک شبکه ارزش مشخص و جاافتاده کسب تجربه و اعتبار میکنند، دوست دارند توانایی ها، ساختارها و فرهنگ سازمانی را به همان شبکههای ارزشی پیوند بزنند. این شبکه ارزشی میتواند شامل حجم تولید، چارچوب محصولات، چرخه زمانی توسعه محصولات و حساسیت سازمان نسبت به شناسایی و واکنش نشان دادن به نیازها و خواستههای مشتریان باشد. بهطور کلی، تعریف یک شبکه ارزش به قلمروهایی فراتر از ویژگیهای فیزیکی محصولات گسترش مییابد. ساختارهای هزینهای هر کدام از این شبکههای ارزشی اثرات مهمی بر نوع و ابعاد نوآوریهای صورت گرفته در این زمینه دارد بهطوری که آن دسته از نوآوریهایی که در چارچوب شبکه ارزشی صنایع موجب افزایش سودآوری و بیشتر شدن دامنه و حاشیه سود میشود، از مقبولیت بیشتری نزد سهامداران شرکت برخوردار است و استقبال بیشتری از آنها صورت میگیرد در حالی که سایر نوآوریها حتی اگر دربردارنده جدیدترین تکنولوژیها و پیشرفتهای علمی باشد اما تاثیر چندانی بر ساختارهای هزینهای نداشته باشد با استقبال سرد شرکتهای تولیدکننده روبهرو میشود. کوتاه سخن آنکه جذابیت یک فرصت تکنولوژیک و درجه سختی رویارویی یک تولیدکننده با نوآوریهای مختلف عمدتاً براساس موقعیت شرکت در ارتباط با شبکه ارزشی اش تعیین میشود. همان طور که در ادامه خواهیم دید، قدرت و توانایی شرکتهای جاافتاده در بهرهگیری از نوآوریهای پایدار و باثبات و در عین حال، ناتوانی و ضعف آنها در برابر نوآوریهای مخرب و شوکآور درست برعکس وضعیت شرکتهای تازه واردی است که در برابر نوآوریهای پایدار و باثبات ضعیف هستند و چنین نوآوریهایی چندان به کارشان نمیآید در حالی که نوآوریهای مخرب و شوکآور که قواعد بازی را به آسانی برهم میزنند، برایشان ایدهآل و موفقیتآور است. علت اصلی این تاثیرپذیری کاملا متفاوت، ریشه در موقعیت این شرکتها در شبکههای ارزشی متفاوتی که در صنایع و بخشهای مختلف به چشم میخورد، دارد.
( ادامه دارد)
ارسال نظر