سطوری درباره نمایشگاه عکسهای آلفرد یعقوبزاده در تهران
فرزند انقلاب فرهنگی ایران
حالا عکسها در موزه کارخانه آرگو به نمایش گذاشته شده است و جوانان هیپستر و شیکپوش نسل Z، که از جنگ تنها خاطرهای شنیداری دارند از نمایشگاه عکسهای جنگ بازدید میکنند. یعقوبزاده عکاس برجسته و از جمله جوانانی است که در سال ۱۳۵۷به دلیل انقلاب و بعد از آن به دلیل پیامدهای «انقلاب فرهنگی» مسیر زندگیاش بهشدت تغییر کرد. انقلاب فرهنگی به قول خودش زندگی، سرنوشت و آیندهاش را «انقلابی» کرد. انقلاب فرهنگی نهتنها مسیر شغلی او را تغییر داد، بلکه زندگیاش را با انقلابها و قیامهای سراسر جهان، بهویژه در خاورمیانه، پیوند داد. به همین دلیل، میخواهم آلفرد را «فرزند انقلاب فرهنگی» بنامم و ببینم که این مفهوم چندوجهی «فرهنگ» چگونه در زندگی او تاثیرگذار بوده و در عکاسی بسیار خاص او نمایان شده است.
خواننده فارسیزبان میداند که انقلاب فرهنگی به معنای عوض شدن دولت نبوده، بلکه دورانی است که فضای فرهنگی و دانشگاهی ایران به سمت اسلامی شدن و دور شدن از فضای فرهنگی قبل از انقلاب پیش رفته است. دورانی که با بسته شدن طولانیمدت دانشگاهها همراه بود. اما کنار هم قرار دادن دو واژه «انقلاب» و «فرهنگ» شاید با توجه به فرهنگ روز آن زمان بوده است. همانطور که میدانیم انقلاب «یک تغییر عمده، ناگهانی و نوعا سخت و صلب در دولت و انجمنها و ساختارهای مرتبط است» و «فرهنگ» موضوعی انتزاعی است که نحوه توصیف هویت مردم را توضیح میدهد. اما در این دوران انقلاب چندانی در فرهنگ، که مورد بحثترین و مورد اختلافترین موضوع خاورمیانه است، رخ نداد بلکه بهظاهر تغییری پوستهای کرد. اگر نگاهی به تاریخ خاورمیانه از قرن بیستم تا امروز بیندازیم، با جنگها، درگیریها و تنشهای زیادی مواجه میشویم که بین اقوام، مذاهب، زبانها و به طور کلی «فرهنگها» رخ داده است.
اما هیچکدام از اینها «انقلابی» نبودهاند. در مقدمه کتاب «انقلاب فرهنگی در ایران» نوشته شده است که «این جنبش، شبیه جنبشهای اجتماعی است که در سراسر جهان و در فرهنگها و زمانهای مختلف اتفاق میافتند. جنبشی که مشارکت جوانان به نوعی مشارکت جنسیتی و اجتماعی تبدیل شد و منجر به تغییراتی فراگیر در حقوق مدنی شهروندان شد. (مانند آنچه در ایالات متحده در سالهای دهه ۱۹۶۰ میلادی رخ داد.) انقلاب فرهنگی، انقلابی بود که حضور تعداد قابل توجهی از جوانان در خیابانها و در خط مقدم جبهه در آن نوعی مشارکت سراسری به وجود آورد که در تاریخ ایران بیهمتا بود.» این توضیح جوهره اصلی عکسهای آلفرد یعقوبزاده را نمایان میکند. عکسهایی که تا به امروز مملو از درگیری جوانان و مبارزه برای تغییرات اجتماعی جدی هستند.
هرچند همه ما از این واقعیت آگاه هستیم که همه این درگیریها به دلیل حضور رسمی استعمار در این منطقه پس از جنگهای جهانی و جنگهای داخلی است. انقلاب فرهنگی زندگی بسیاری از جوانان ایرانی را تغییر داد و آلفرد یعقوبزاده نیز از این قاعده مستثنی نبود. در دوران انقلاب اسلامی ایران آلفرد یعقوبزاده دانشجوی طراحی داخلی یک دوربین عکاسی تهیه میکند و آنچه را در خیابانهای تهران رخ میدهد عکاسی میکند. او به جای ادامه دانشگاه سوار بر اتوبوس میشود و راهی جنوب و خط مقدم.
آلفرد جوانی است که از خانوادهای ارمنی-آشوری آمده و به همین دلیل، بدیهی است که فضای درونی ایدئولوژی جنگ را درک نکند. بنابراین از لحاظ فرهنگی آلفرد این شانس را داشت که نگاهی بیرونی به ماجرای جنگ داشته باشد. حتی میتوان گفت در آن دوران به عنوان یک بیگانه و یک غریبه دیده میشده است. این بیگانه توانست از خشم مفهومی و اصلی جنگ فاصله بگیرد و من معتقدم در تمام انقلابها و جنگهایی که بعد از آن شرکت کرد در حفظ این فاصله موفق بود و این فاصله در عکسهای او کاملا مشهود است. با وجود اینکه او یک عکاس ایرانی است، فضای فرهنگی بزرگشده در آن بین او و کسانی که به منظور «نبرد حق علیه باطل» به جنگ میرفتند، فاصله میاندازد. این فاصله را در کتاب اخیری که درباره آثار او در ایران منتشر شده به نام «آلفرد یعقوبزاده: جنگ» توضیح دادم. او این ویژگی را پنهان یا انکار نمیکند بلکه این فاصله را به عمد بین خود و سوژه عکاسی نگه میدارد و با این مرزبندی بین خود و سوژه، و بین دوربین و سوژه به نحوی بازی میکند.
کتاب «جنگ: مجموعه عکس جنگ ایران و عراق یک مرثیه» به ما نشان میدهد که این انقلاب فرهنگی در ایران نقطه آغاز تولد عکاسی جنگ و عکاسی اجتماعی بوده است. جای تعجب نیست که تا آن زمان عکاسی در ایران مسیری اینچنین جدی را طی نکرده بوده. هم بدان دلیل که اتفاقی اینچنین در این سطح جدی، از کودتای ۲۸ مرداد به بعد، در کشور نیفتاده بود. و هم به این دلیل که فضای ذهنی جوانان در سالهای ۱۳۵۷ به بعد پیشرفت قابل توجهی در مورد هنرهای تجسمی و هنرهای آکادمیک داشته است. همزمان در این فرصت اندک بین انقلاب و جنگ، آلفرد دانش عکاسی خود را وسعت داد و مطالعاتی در زمینه عکاسی با دیدن کتابهای عکس کاوه گلستان، را آغاز کرد. تجربیات بعدی او هم عموما در فضاهای ملتهب و اینچنینی رقم خورده است. عکاسی او، خواسته یا ناخواسته، پیوند عمیقی با انقلابها، قیامها، جنگهای داخلی، تنشها و مبارزات مردمی دارد. انگار این عکاس عادت کرده باشد که از فضای ملتهب و در حال دگرگون شدن عکاسی کند. دگرگونیهایی که در جغرافیاهای مختلف روی میدهند. از جنگ لبنان و افغانستان گرفته، تا تنشهای مرتبط با فضای داخلی کشورهای اروپایی مثل دیوار برلین. در تمام این موارد، او عادتهای اولیهاش را دنبال میکرد که بهعنوان یک «بیگانه» در این درگیریها حضور داشته باشد و گویا پشت دوربینش پناه گرفته و خود را پنهان کرده تا «تماشاگر» باشد نه «شرکتکننده».
نمایشگاه «منطقه برخورد: آلفرد یعقوبزاده، مروری بر مجموعه عکس «جنگ ایران و عراق: یک مرثیه» تا ۲۸ مرداد ماه در موزه کارخانه آرگو برپاست.