عشق و شباب و رندی
بر این رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
«حافظ» را حافظه روزگار نامیدهاند. واقعا حافظ چه دارد که شاعران پیش و پس او ندارند؟ و چرا قلهای که او بر آن ایستاده اینقدر مرتفع است؟ چرا دیوان شعرش از بیشتر شاعران بزرگ لاغرتر است؟ شاعری با این درجه از توانایی و این میزان تسلط بر زبان فارسی و عربی و قرآن کریم و سایر علوم عقلی و نقلی، واقعا در عمر حیات شاعریاش پانصد غزل سروده است؟ این تعداد غزل از کارنامه شاعران جوان هم به مراتب کمتر است. آیا حافظ کمگوی و گزیدهگوی بوده یا پرگوی و کمخوان؟ اصلا چرا از زندگی شخصی و احوال درونیاش هیچ اطلاعاتی در دست نیست ؟
چرا اینقدر نسخ مختلف از دیوان حافظ در دسترس ماست؟ چرا شعر او بر خلاف نقد تند و تیز حاکمان همواره مورد توجه و رضایت حاکمان است؟ اتفاقا همه این سوالات به علاوه سوالات دیگر است که حافظ را حافظه روزگار کرده است.حافظ به «عشق و شباب و رندی» دست یافته که «مجموعه مراد» است و با آن «گوی بیان» زده است. او زبان فارسی و ذات واژهها را عمیق و دقیق دریافته و آنقدر به معانی چندگانه کلمات واقف است که شعرش به منشوری تبدیل شده با طیفهای رنگی درهمتنیده. شبکهای استوار و تودرتو از لفظ و معنی. حافظ را از هر طرف که ببینی و بخوانی زیباست.
حافظ از شگردهای غزل عارفانه مولانا و غزل عاشقانه سعدی به یک ریخت و ساخت تازه دست یافته و غزل «رندانه» یا «حافظانه» را بنیان نهاده است. رندی و رندانگی اساس تفکر این نادره دوران است. حافظ شاعر تکبیت نیست، شاعر غزل است. بهسختی میتوان از حافظ تکبیت انتخاب کرد همانگونه که انتخاب یک غزل که تفکر حافظ را نمایندگی کند هم بسیار دشوار و ناممکن است. بسیاری از بزرگان حافظ را مصلح اجتماعی دانستهاند. او به مفاهیمی پرداخته که از روزگار خود او تا روزگار ما جامعه ایرانی با آنها دست به گریبان بوده است. مفاهیمی چون تزویر و ریا.
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
که پیر میفروشانش به جامی برنمیگیرد
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
تکلیف انسان راستگو مشخص است. تکیلف انسان دروغگو هم ایضا. اما انسانی که گاه دروغ میگوید گاه راست، مکافات است. حافظ با متدین مشکلی ندارد با کافر هم کنار میآید اما با متظاهر در ستیز است و شاید همین راز ماندگاری شعر او از قرن هشتم تا به امروز است. بهراستی آیا جامعه ما به جامعه حافظ شباهت دارد؟