تنهایی آوازهخوان
تحلیلمجموعه «از افتادن در اندوه خرمالو» سروده میثم کاظمی
۱- مقدمه
مایکل ریفاتر، نظریهپرداز و منتقد ادبی فرانسویتبار، برای یافتن چارچوب نظری منسجم و بررسی دقیقتر شعر، نظریه نشانهشناختیای را مطرح میکند که شامل مراحل زیر است.
خوانش اکتشافی: نگاهی از بالا به پایین و دریافت معنا/ خوانش پسکُنشانه: رمزگشایی از دلالتهای ضمنی/ کشف فرآیندهای غیردستوری: عناصری که مانع از تفسیر تقلیدی و معمولی میشوند./ انباشت: مجموعهای از کلمات که از طریق معنایی واحد (معنابُن)، به هم مربوط میشوند./ منظومه توصیفی: شبکهای از کلمات که اطراف یک واژه مرکزی با هم در ارتباطند. تداعی واژگانی و مفهومی: تصویر کلیشهای موجود در ذهن خواننده که کلمه یا جملهای در متن آن را یادآوری میکند./ شبکه ساختاری: کلمات یا جملاتی که بتوانند بهعنوان ژرفساخت تداعیها، شعر را دوباره بازگویی کنند.
۲- واکاوی کتاب
در بیشتر شعرها به واژگانی برمیخوریم که بهعنوان عناصری غیردستوری، سطحی بالاتر از معنای ظاهری را نمایان میکنند. عبارتها و تصویرهایی مانند به هیات دو درخت درآمدن/ بارورترین عاشقانهها را به زمین هدیه دادن/ آغوشی پُر از آسمان/ ایستادن روی تکرار ثانیهها/ جا گذاشتن دستها در ساحل/ خلاصه شدن در مساحتی نزدیک/ عروس زمستان.
۱-۲- انباشت: سه معنابُن اصلی شعرها میتواند انسان و اجتماع و طبیعت باشد. انسانی که گاهی در هیات یک درخت، درنقش یک عاشق یا معشوق، به کوچ فکر میکند یا شعر میشود و گاهی نیز در لباس کدخدا از قدرت مردم میترسد. طبیعت نیز بهعنوان محل زندگی این انسان در نقشهای مختلف، خورشیدش بهخواب میرود، درخت خرمالویش نوازشگر است و بارانش میشوید حتی اندوه را. اجتماع (و با کمی اغماض، روحیات عناصر تشکیل دهندهاش یعنی انسان و طبیعت) نقش پنهانتری دارد. گاهی پرنده مهاجری است در پی آشیانی امن و گاهی نیز «ما»هایی بیپناه و خلاصه شده در مساحتی اندک.
۲-۲- منظومههای توصیفی: سه مجموعه بهعنوان مرکز میتوان در این کتاب یافت. «عشق و امید»، «تنهایی، اندوه و ناامیدی» و «وضعیت نابسامان اجتماعی». عبارتهایی مانند سر بر شانهاش گذاشتن/ سایه درهم تنیده دستها/ بهتسخیر درآوردن زمان، عشق را بهزیبایی نمایش میدهند.تنهایی و اندوه حاصل از آن نقش بسیار پررنگتری در کتاب دارند؛ گاهی بهصراحت با آوردن واژههایی مانند کوچ، کوچه و رفتن و گاهی نیز پیچیده شده در الفاظ و تصاویر مانند گذاشتن عطر آشفته موهایش در کولهپشتی یا جاگذاشتن دستها در ساحل. وضعیت نابسامان اجتماعی نیز با بسامدی کمتر و روایتی مستقیمتر در شعر قابل یافتن است: کدخدایی ترسان از مردم/ ایمان به باروت/ خواب هواپیماهای جنگی/ تبعید سرباز با تنی زخمی به زندگی/ صلح در میانه جنگها.
۳-۲- شبکه ساختاری: موضوعات کلیدی که در کتاب یا بهوضوح دیده میشود یا دلالتهای ضمنی با یاری پیشزمینه ذهنی خواننده آنها را تداعی میکنند، همان گسترده شده منظومههای تصویری هستند. بهعبارتی روایتهای متفاوت در نهایت به دو ساختار زیر منتج میشوند:
عشق-امید- تنها شدن- اندوه-ناامیدی.
ظلم و فقر و جنگ- ناامیدی/ رویای آبادانی- امید.
۳- نتیجه
کتاب با سه انباشت «انسان و اجتماع و طبیعت» و سه منظومه توصیفی «عشق و تنهایی و نابسامانیهای اجتماعی» در فضایی که بین اشتیاق و اندوه در تکاپوست، سیمای انسان و جامعهای را به نمایش میگذارد که بین امید و ناامیدی اگر نه سرگردان، که دستکم حیران است. با شعری سرشار از عشق آغاز میشود؛ در مسیری پردستانداز، با کامیابی و ناکامی، تلاش میکند سوسویی از امید را درونش روشن نگه دارد؛ اما همزمان بخشی از ناخودآگاهش با مرور خاطرهها یا با دیدن نابسامانیهای بیرونی، آوازی از اندوه ناامید سر میدهد. اندوهی که در نهایت، سربازهای کشته را روی دست شاه ماتشده میبیند و باید خودش و معشوقش را بردارد و برود به ستارهای نزدیک، دنبال قبلهای به نام عشق. و چقدر این پایان به بیان حضرت حافظ نزدیک است که عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی.