ماجرای تیراژ ۷۰۰تایی کتابها در تهران
بازار صحافها در تهران
... دیگر بازاری شرقی غربی از سهراه بازار مسگرها به سبزهمیدان که هنوز هم سرپاست بود که صحافها و کتابنویسها در آن میزیستند. شغل صحافها صحافی کتابهای تازه و تعمیر و تجلید و شیرازه کتابهای کهنه بود و کار دومی رونویسی و استنساخ از کتب، چه هنوز چنانچه باید کار چاپ سروسامان نگرفته پا از یکی دو چاپخانه سنگی ابتدایی فراتر نگذارده بود و دیگر خطاطی که صفحات کتاب و قرآن را نوشته و آماده چاپ میساختند، در واقع حروفچینی و فرمبندی که در این بازار با قلم روی کاغذ آماده، غلطگیری و شمارهگذاری میشد آنگاه روی سنگ چاپخانه برگشته در آنجا به طریقه افست تیزآبخورده، مهیای چاپ میشد.
غیر از کتب درسی و قرآن و کتاب دعا و تقویم، کمتر کتابی بود که تیراژی قابلتوجه داشته باشد، چنانچه بزرگترین رقم هر چاپ کتاب از متفرقه هفتصد مجلد بود که آخرین رقم بود. دیگر حاشیهبندی و سرلوحهسازی و تذهیب کتابهای خطی و کتب معتبر و طلا و لاجوردکاری و حاشیهبندی خطوط ارزشمند مانند فرامین سلاطین و حکام و وزرا و دیگر تابلوسازی از خطوط عجیبه از نسخ، تعلیق، ثلث، شکسته و رقعی و جملات و ابیات بینقطه و پیوسته غیرمتقاطع مانند «الهمصلعلیمحمد» (اللهم صل علی محمد) و کاغذنویسیهای معتبر مانند عریضهنگاری و تظلمخواهی از بزرگان و قبالهنگاریهای نکاح اعیان و اشراف همراه تزئین و ترصیع کامل که همه در این بازار انجام میگرفت. با روی کار آمدن چاپخانههای حروف سربی و زیاد شدن سواددار ساعتفروشها و چند نوع دیگر از کسبه جای صحافها را در بازار گرفته تا امروزه که بهکلی از صورت اولیه خارج شده بازاری هردمبیل و آش شلهقلمکار شده است.
اهمیت کتاب بین تهرانیها
اینکه بازاری به این دو صنف اختصاص یافته بود یکی از آن جهت که کتابهای قدیمی برای مردم در حکم جواهر بود که نسل به نسل از آن نگهداری میکردند، لاجرم لازم به مرمت میآمد و دیگر خطاطی که از هنرهای والا و گرانقدر به حساب میآمد که علاوه بر رفع احتیاج مراسلات و نامهنگاری که در هر محل زیاده بر چند سواددار و قلم به دست که بتواند رفع احتیاج نماید، یافت نمیشد تا آن حد که برای خواندن یک نامه که از جایی رسیده بود باید خانه به خانه عقب سواددار بگردند، به کار هرگونه تعلیم و تعلم نیز میآمد که جمیع کتب اعم از درسی، علمی و دینی برای چاپ به وسیله همین گروه نوشته میشد و دیگر اینکه هنوز کتب دستنویس دارای مزیت و اعتباری زیادتر از کتابهای چاپی بودند و در آخر اینکه کتابهای سطح بالا که خریدار اندک داشتند و چاپشان مقرونبهصرفه و صلاح درنمیآمد دستنویس شده طبق سفارش و وسیله اینان آماده میشد.
کتابهای هفتصدنسخهای
غیر از کتب درسی و قرآن و کتاب دعا و تقویم کمتر کتابی بود که تیراژی قابلتوجه داشته باشد، چنانچه بزرگترین رقم هر چاپ کتاب از متفرقه هفتصد مجلد بود که آخرین رقم بود و عدم اهمیت و اقبال مردم را بر آن معلوم میکرد که فروش همان نیز تا سالها طول میکشید و تعیین عدد هفتصد هم برای چاپ کتاب یمن این عدد و شگون آن بود که زودتر به فروش برود چه به حساب ابجد عدد هفتصد مساوی با عدد جمله «من عنده ام الکتاب» از قرآن بود که هر ناشر به آن توجه میکرد.