عادتهای عجیب هنرمندان: جوزف هایدن
سفر و شوخی دستی
هایدن درباره این اتفاق فکر کرد و به این نتیجه رسید که روشنفکران انگلیس عادت ندارند به موسیقی کلاسیک گوش دهند و احساس خاصی به هنر ندارند. تصمیم گرفت تدبیری اتخاذ کند و به همین دلیل سمفونی ویژهای نوشت. این اثر در ابتدا آرام بود؛ اما پس از آن شلوغ میشد و صدای ضرب و شتم و رعد و برق شنیده شد. این باعث شد مخاطبانش غافلگیر شوند و دیگر در اجراهایش نخوابند. روایت دیگری هم وجود دارد که میگویند پرنس استرهاتزی در قصر خود گروهی داشت که موسیقی اجرا میکردند و رهبری آن برعهده هایدن بود. استرهاتزی موقع اجراها چرت میزد و کسی هم جرات اعتراض نداشت و این سمفونی برای او ساخته شد و پرنس پس از شنیدنش چنان از خواب پرید که نزدیک بود از روی صندلی به زمین بیفتد و هایدن به همین دلیل اسم سمفونی را غافلگیری گذاشت. او در زندگی شخصیاش بسیار ساده لوح بود و هر کس هر حرفی میزد باور میکرد. شوخطبع بود و با روی باز از مردم استقبال میکرد. یکی از عادتهای مشهورش این بود که با دوستان و آشنایانش شوخی دستی میکرد و بسیار به این کار علاقه داشت. در ۱۷ سالگی به خاطر اینکه موی بافته شده پسری را بریده بود، از مدرسه آواز اخراج شد. اگرچه ارتباط خوبی با مردم داشت، ولی صمیمی ترین رفیقش موتزارت بود که در یک سفر با او آشنا شده بود. عادت کرده بود با او موسیقی تمرین کند و ساعتهای زیادی از روز را کنار یکدیگر میگذراندند و ساز مینواختند. اصولا زندگیاش با آهنگسازی در هم تنیده بود و خود را اسیر شغلش میدانست. داستانهای زندگیاش جذاب است و حتی پس از مرگش هم اتفاق عجیبی افتاد. ماجرا از این قرار است که یک هفته پس از مرگش بدنش از قبر خارج شد؛ در حالی که سرش را دزدیده بودند. نقل میکنند دزدها علاقهمند مطالعه روی مغز این نابغه بودند و یک مجموعه جمجمه نوابغ را در اختیار داشتند. مردم از این اتفاق ناراحت بودند و یک جمجمه پیدا کردند و بهعنوان سر هایدن به قبر برگرداندند.