یکی از نظریه‌های مهم مطرح شده در این زمینه، یک شرکت را به سه بخش مهم تقسیم می‌کند؛ بخش اول بخش فنی و تولید، بخش دوم بخش اداری و ستادی و بخش سوم بخش کسب و کار. بخش فنی و تولید در یک شرکت، شامل خط تولید شرکت بوده و عملیات فنی شرکت - در راستای تولید محصول - را شامل می‌شود. بخش اداری از فعالیت‌های شرکت حمایت کرده و شامل عملیاتی نظیر حسابداری و... می‌شود که به‌طور غیرمستقیم عملیات اصلی شرکت را پشتیبانی می‌کند. بخش سوم یعنی بخش کسب و کار نقش مغز متفکر یک شرکت یا بنگاه اقتصادی را ایفا کرده و با رصد دقیق از محیط و پیش‌بینی شرایط آینده، از طریق برنامه‌ریزی و طراحی استراتژی‌ها شرکت را در مسیر درست هدایت می‌کند.

از این نگاه می‌توان شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی را در یک طیف در نظر گرفت. طیفی که در یک سوی آن شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی با ساختار سنتی و فرسوده قرار دارند و در سوی دیگر آن بنگاه‌های اقتصادی مدرن و پیشرو قرار دارند. در این طیف در سمت شرکت‌های سنتی و فرسوده، اساسا ساختار به نحوی است که بخش‌های فنی برجسته‌تر و گسترده‌تر بوده، ساختارهای اداری بزرگ و نهایتا ساختارهای بخش سوم یعنی کسب و کار و استراتژی در آنها کوچک است. یعنی این‌گونه بنگاه‌های اقتصادی اصولا عامل استراتژی و راهبری را به‌عنوان مغز متفکر شرکت جدی نگرفته و در مقابل بخش‌های فنی خود را گسترش می‌دهند. مهم‌ترین علت فرسودگی، آسیب‌پذیری و ناکارآیی آنها در همین امر نهفته است. اما در سمت دیگر طیف فوق که شرکت‌های پیشرو قرار دارند شکل ساختار متفاوت است. در این سمت نسبت اهمیت بخش‌های سه‌گانه فوق برعکس شرکت‌های سنتی است. یعنی در این‌گونه شرکت‌ها بخش سوم یعنی بخش استراتژی و کسب و کار که مغز متفکر و سکاندار توسعه بنگاه به شمار می‌رود، برجسته‌تر و بااهمیت‌تر است.

این موضوع تاجایی است که بعضی از شرکت‌های بزرگ دنیا، تنها از بخش سوم یعنی استراتژی تشکیل شده و قسمت عمده فعالیت‌های دو بخش دیگر را با مشارکت بنگاه‌های دیگر انجام می‌دهند. این حالت، مدل بنگاه‌های اقتصادی پیشرو و موفق در عصر حاضر است که از یکسو چابکی و افزایش سطح انعطاف‌پذیری بنگاه اقتصادی را به همراه دارد و از سوی دیگر افزایش قدرت رقابت‌پذیری در بازار را با خود به ارمغان می‌آورد.

در حقیقت کیفیت بخش سوم یعنی بخش سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و استراتژی - که در حقیقت نقش هوش تحلیلی و خرد را در ساختار ایفا می‌کند- عامل اصلی پیشرفت بنگاه‌های اقتصادی در عصر خرد محسوب می‌شود. این بخش به خصوص در شرایط پیچیده اقتصادی، می‌تواند نقشی راهگشا در حفظ شرکت‌ها داشته و آسیب‌پذیری آنها از تغییرات محیطی را کاهش دهد.

اصولا شرکت‌هایی که به این حوزه اهمیت بیشتری می‌دهند، نه‌تنها در شرایط سخت اقتصادی از ایمنی بالاتری برخوردارند، بلکه در بازار نیز از استحکام و رقابت‌پذیری بیشتری بهره می‌برند؛ بنابراین می‌توان یکی از مهم‌ترین ریشه‌های رقابت‌پذیری در تولید و بنگاه‌های اقتصادی را -که در سیاست‌های اقتصاد مقاومتی نیز بر آن تصریح شده - در میزان پویایی و کیفیت بخش سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و استراتژی آنها جست‌وجو کرد.