دفاعیهای از تمایز مولد - نامولد
به تعبیر درست ایشان، مساله تمایز فعالیتهای نامولد از مولد، حداقل سه قرن است که گریبان اقتصاددانان را رها نکرده است، اما برخلاف دکتر غنینژاد معتقدم اتفاقا این مارژینالیستهای صورتگرا بودند که با تاکید بر مفاهیم ذهنی (مثل مطلوبیت) و روابط ریاضی، صورت مسالههایی مانند طرف عرضه و مولدبودن را پاک کردند (مثل بلایی که بر سر سایر مفاهیم بنیادی و فلسفی آوردند) و موجب شدند تا مدتها در اقتصاد نئوکلاسیک کسی به سراغ مناقشات اساسی نرود. ۸۰ سال از کتاب مارشال گذشت تا اقتصاددانان آرام آرام از فرمگرایی مطلوبیتگرایان به مسیر اصلی علم اقتصاد بازگشتند و اندک اندک پای مفاهیم حقوقی، طرف عرضه، اقتصاد سیاسی، فناوری و عدالت به ادبیات محافل اقتصادی باز شد. شاهد آنکه حتی وقتی جان رالز خواست نظریه عدالت لیبرال را احیا کند، ناچار شد بخش زیادی از کتاب خود را در نقد مطلوبیتگرایی و ذهنگرایی بنویسد.
اما در عرصه سیاستگذاری عملی مغرب زمین، برخلاف مارژینالیسم، تفکیک مولد – نامولد به محاق نرفت، بلکه همزمان با بازگشت نقش دولت، پس از نیودیل و از جنگ دوم تا پایان دهه ۱۹۷۰، تدابیر اقتصادی متعددی برای معقولسازی بازده بخشهای اقتصادی (تشویق مولدها و کنترل نامولدها) در پیش گرفته شد. انواع پایههای مالیاتی به کار افتاد تا مردم و سرمایهگذاران خود بفهمند که نفعشان در سرمایهگذاریهای مولد است نه سوداگری داراییها و امثالهم. اینگونه بود که حتی در ایالات متحده طی دهه ۱۹۷۰ حدود ۴۰ درصد سود سرمایههای غیرتولیدی (Capital Gain) بهعنوان مالیات اخذ میشد تا اشخاص (اگر منافع جمعی و تولید ملی هم برایشان مهم نیست) بر اساس حکم عقل و منفعت خود کمتر به فکر فعالیتهای نامولد بیفتند. آن ۴۰ درصد نرخ مالیات، در ایران هنوز قریب صفر است و بنابراین فعالیتهای نامولد، انتخاب عقلایی خیلی از مردم است. انگیزه کوتاهمدت سرمایهگذار و بانکدار و... هم چنین است و بنابراین بخش اعظم رودخانه منابع به سوی کویر تولید روان نمیشود. آیا در چنین شرایطی یک اقتصاددان برجسته و ملی، باید بر کوس عدم تمایز فعالیتهای نامولد بکوبد یا بالعکس مشوق تغییر شیب زمین و هدایت طبیعی آب به زمین تولید باشد؟
شاید بتوان گفت در فهم مطلب دکتر غنینژاد، این جمله ایشان نقش کلیدی دارد: «هر معاملهای که با رضایت طرفین و در چارچوب قانون صورت گیرد مطلوبیت و رفاه طرفین معامله را افزایش میدهد و سود حاصل از آن همانقدر واجد ارزش افزوده است که دیگر سودها». مدافعان تفکیک مولد – نامولد دقیقا با همین منطق مشکل دارند. توجه کنید که هر فعالیت اقتصادی که «قانونی، مورد رضایت دوطرف و سودآور» باشد لزوما موجد ارزش افزوده و در مسیر تولید (ولو خدماتی که در زنجیره تولیدند) نیست. به بیان دیگر، سود فقط در تولید (یا خدمات در زنجیره تولید مثل مشاور بورس یا بنگاه املاک) نیست. اگر بسیاری از رانتها و انحصارها نباشند، شبکه توزیع، زائدههای بیفایده نداشته باشد، اگر یک زمین کمتر مورد سوداگری واقع شود و یک میوه یک دست کمتر در میدان بار بچرخد، میزان تولید کم نمیشود، حتی رفاه جامعه بیشتر هم میشود، اما همزمان سود برخی طبقات نیز کاهش مییابد.
اینها فعالیتهایی هستند که ارزش افزوده را کاهش نمیدهند و تنها جابهجا میکنند و در واقع توزیع محضاند. اگر من بابت گوشی اپل، هزینه بیشتری میپردازم این جابهجایی قدرت خرید در مابه ازای کیفیت تولید و فناوری است، اما اگر صرفا چون انحصار واردات خودرو، ذرت یا کره را دارم، بالاتر از قیمت واردات رقابتی به خریدار ایرانی میفروشم، «این بخش از سود» محصول هیچ خدمتی به تولید و فناوری نیست. از منظر مدافعان تفکیک مولد – نامولد، یکی از وظایف هر حکومتی آن است که فعالیتهای در خدمت تولید را تسهیل و ارزان کند و کسب سود از طریق غیرخدمت به تولید و نوآوری را دشوار سازد. بزرگ بودن عایدی از سرمایه در یک اقتصاد عاملی است که موجب میشود انگیزه برای کسب درآمد از محل نوآوری و فناوری کاهش یابد. کسی که از رانتهای اطلاعاتی و انحصار میتواند کسب درآمد کند، چه نیازی دارد کیفیت محصولاتش را بالا ببرد؟ بانکی که با واسطهگری نامولد و سود غیرعملیاتی میتواند در ترازنامه سود نشان دهد، چرا باید به فکر بهینهسازی فعالیت بانکی از درآمدهای مشاع خود باشد؟
این موضوعی نیست که ما در ایران اهمیت آن را کشف کرده باشیم. ویلیام بامول از معروفترین استادان اقتصاد دانشگاه نیویورک، نزدیک ۳۰ سال قبل در مجله درجه یک اقتصاد جهان (Journal of Political Economy) مقالهای نوشت در دفاع از کارآفرینی مولد در برابر کارآفرینی نامولد. جالب آنکه هم تعریف و هم فهرست بامول درخصوص فعالیتهای نامولد اقتصادی بسیار مشابه آن است که در گزارش مرکز پژوهشها استفاده شده است. پیش از او نیز جا دارد از مقاله معروف بهاگواتی (استاد دانشگاه کلمبیا) در همان مجله معتبر یاد کنیم که نقش ویژهای در برجستهسازی مفهوم فعالیت سودآور اما نامولد ایفا کرد. در نهایت این اصلاحی است که اقتصادهای پیشرفته، دهههاست از آن عبور کردهاند و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم و گمان میکنم یکی از رسالتهای اقتصاددانان میهندوست ایرانی در اقصی نقاط جهان، کمک به انتفاع بیشتر بازیگران اقتصاد ایران از محل فعالیتهای مولد است و رونق تولید، میوه چنین اصلاحاتی است.
ارسال نظر