عقبماندگی صنایع غذایی در نبود نقشهراه
در برههای قیمت ناگهان بسیار کاهش پیدا میکند و مجددا با کاهش دوباره توزیع، قیمتها بهشدت افزایش مییابد. این نوسانات مختلف که دلیل اصلی آن را دخالتهای نامناسب دولتی میدانم، بیشترین تاثیر را در بازار دارد. بزرگترین مشکل ما در صنعت دامداری و کشاورزی، نبود نقشه راه مشخص است. یعنی دولتهای ما پلن مشخص و برنامه ثابتی برای رفع مسائل و چالشهای این صنعت ندارند و تمام تصمیمات گذرا و اقتضایی است. در برههای نهادهای متولی ناگهان مجوز صادرات را ارائه میکنند که درپی آن قیمت کالاها در بازار داخلی افزایش مییابد و در همان برهه مجوز واردات هم داده می شود؛ برای اینکه بتوانند بازار را کنترل کنند.
در چنین شرایطی، نبود ثبات در تصمیمگیریها و نبود یک نقشه راه مشخص موجب شده است که اگر ما چندین سال قبل صادرکننده مرغ بودیم، امروز به واردکننده مرغ تبدیل شویم. همچنین در حوزه گوشت قرمز سبک اگر در سالهای گذشته خودکفا بودیم، امروز به واردکننده تبدیل شدهایم یا در حوزه گوشت سنگین اگرچه همیشه واردات داشتهایم، اما امروز نیاز داخلی به واردات این محصول بیشتر شده است. از سوی دیگر، اگرچه طی سالهای گذشته ما در صنعت لبنیات خودکفا بودیم؛ اما امروز بحث تامین شیر خام به سمت و سویی میرود که شاید نیاز به واردات آن پیدا کنیم. همه این موارد برمیگردد به اینکه ما در این صنعت پلن مشخصی نداریم.
ریشه اصلی این رویکردها در این است که باید یک برنامه راهبردی برای صنعت کشاورزی و دامداری کشور داشته باشیم و ما این برنامه راهبردی را در اختیار نداریم. البته این مساله محدود به امروز نیست و ما از گذشته با این چالش دستوپنجه نرم میکنیم. طبق آنچه بزرگان و پیشکسوتان این صنعت عنوان میکنند، مشخص است که طی سالهای متمادی هیچگاه سند بالادستی در این صنعت وجود نداشته است. بهطور مثال هرگز مشخص نشده که قرار است ما در تولید گندم خودکفا باشیم یا باید واردکننده باشیم. اگر قرار است در این زمینه خودکفا باشیم، چه پلنی برای آن ترسیم شده است؟
همه این موارد به هم اتصال دارد. امروز اگر قیمت نهادهای همچون کنجاله سویا در بازار آزاد به 36هزار تومان میرسد، اگر این قیمت را با سالهای 98 و 99 مقایسه کنیم که قیمت این کالا در بازار حدود 3هزار و 600تومان بود، میبینیم که قیمت این کالا در طول چند سال اخیر 10برابر شده است و در چنین شرایطی باید انتظار داشته باشیم که عمدهترین جیره مرغ که کنجاله سویا است، به همان اندازه افزایش قیمت داشته باشد.بر این اساس، سوال این است که ما در این بخش چه پلنی داشتیم و به دنبال چه هدفی بودیم، آیا میخواستیم خودکفا شویم و تولید کنیم؟ با اینکه قرار بوده واردکننده باشیم؟ اگر قرار بر این بوده که واردکننده باشیم، چرا سیاستهای ما تا این اندازه نوسان دارد؟