جزیره بزرگ اقتصاد دولتی
در دیار فرنگ و دنیای چشم بادامیها، به دلیل داشتن سیستمهای روان و سیستمهاى حمایتی، راهاندازی کسبو کارها راحتتر و سریعتر شکل میگیرد و به همین دلیل افراد و شرکتهاى زیادی وارد این عرصه میشوند. همین آسانی شروع کار، رقابتها را در این ماراتن سختتر و پیچیدهتر میکند و اگر تلاش و برنامهریزی مبتنی بر مدیریت علمی و تکنولوژی روز نباشد خیلی زود از فضای تولید و رقابت حذف میشوند و نامی هم از خود باقی نمیگذارند.
البته میبینیم آنها و واحدهایی که خود را به دانش روز مجهز میکنند و نیاز بازار و مصرفکنندگان را با سرعت، دقت و حساسیت لازم رصد میکنند، نهتنها دهها سال بلکه حتی برخی از واحدها نیم قرن، یک قرن و... در بازار میمانند و جاودانه میشوند. فورد، جنرال موتورز، میتسوبیشی، ای بی ام، تویوتا، سامسونگ، بایر، فولکس واگن، مرسدس بنز، جنرال استیل، الجی و صدها برند را میتوان در این راستا نام برد که چند نسل از فامیل و چند رده از سهامداران، این شرکتها را رهبری کرده و هر روز این کمپانیها را در سطح داخلی بزرگتر و در سطح دنیا مطرحتر کردهاند.
در ایران ما، یکی از موارد ایجاد واحد مولد یا بنگاه خدماتی، مواجه شدن با غول اقتصاد دولتی است. وقتی بیش از 80 درصد اقتصاد در اختیار دولت باشد و نهایتا نیاز خود را از واحدهای مرتبط با خود تامین میکند، نهایتا فضای زیادی برای مانور بنگاهها در بخش خصوصی باقی نمیماند و اغلب با دشواریهای بسیاری در ادامه راه روبهرو میشوند و خیلیها از ادامه راه باز میمانند و عطایش را به لقایش میبخشند. ما بنا به دلایلی که موضوع این مقاله نیست با بودن در یک فضای سلامت و متکی با سیستم کارآمد تفاوت زیادی داریم و اگر بخواهیم روى قانون راه برویم از قافله عقب میمانیم. نبودن یک سیستم مالیاتی بیتبعیض و همچنین قانونمند موجب میشود فرصتهای زیادی از دست کسانی که یا اصولا افراد قانونمداری هستند یا ترس از بدنامی ناشی از قانونگریزی دارند، بیرون برود. فعالیت قانونی موجب میشود در مسابقه رقابت سرمایههای شخصى بیشتری به بازی بگیرد و از کسب سود منطقی به دلیل افزایش قیمت تمامشده باز بماند و نهایتا تن به شکست دهد از کاروان کار و تولید خداحافظی کند و افسوس زیادی را در وجود خود برای از دست رفتن عمر و مایملکش بخورد.
از دیگر تفاوتهایی که کار مولد در این دیار و دیار مترقیه دارد، تاثیر بالای نگرش سیاسی در مقوله اقتصاد است. در زمانهای دور کشورها برای مقاصد اقتصادی میجنگیدند و کشورگشایی میکردند، اما امروزه کشورگشایی و تسلط بر دیگران شکلش کاملا تغییر کرده و با روشها و سیستمهای اقتصادی سیاست را راهبری میکند. نگاه سیاسى به حرکتهای اقتصادی موجب میشود فعال اقتصادی نتواند حتی برای کوتاهمدت خود هدفگذاری و نقشه راه ترسیم کند. مثالی میزنم؛ میدانیم که صادرات صنعتی و حتی کشاورزی و جنگیدن برای گرفتن سهمی از بازار با غولهای بینالمللی کاری است بس دشوار، در زمینه صدور خدمات فنی که سختی راه چند برابر میشود. در این شرایط صادرکننده ایرانی بهرغم مکانیزمهای محدودیتی، راهی در بازار یک نقطه از جهان مییابد و پس از صرف زمان زیاد و هزینه، شروع به ارسال کالا یا خدمات میکند، غافل از اینکه دفعتا یک سیستم سیاسی و خلقالساعه دیواری مقابلش سبز میکند که رابطه کالایی و تبادل پولیاش قطع میشود و همه تجربه و اندوختهاش بر باد میرود و در این میان هیچ بیمه و هیچ سیستم حمایتی دستاوردهای ناخواسته از دست رفته را جبران نمیکند. کسب موفقیت در سطوح بینالمللی در یک جزیره بسته و کمارتباط تقریبا ناممکن است، بنابراین سیاستمداران و سیاستگذاران ما باید کشتی در اختیار را طوری هدایت کنند که بتوانند براساس راهبرد برد- برد و داشتن امنیت منطقى، سهم خود را از بازار جهانی بگیرند و امید به تداوم رابطهها و بدهبستانها داشته باشند. علاوه بر نبود یک استراتژی حتی کوتاهمدت قابل اتکا در خانواده بینالملل و عدم حضور در کمپینهای اقتصادی، به تداوم بازار در فضای داخلی نیز نمیتوان دل بست و در میانمدت امیدوار بود.
موانع تامین مواد و ابزار لازم، نبود نیروی کار ماهر و به دنبال آنها پایین بودن استاندارد مصرف و فقر جاری در اقشار زیادی از دهکهای جامعه و نهایتا متغیر بودن الگوى مصرف و سبد هزینه خانوارها از عواملی است که ادامه کار و طرح توسعه را برای سرمایهگذار و تولیدکننده مشکل میکند.
در یک جمعبندی و برای به درازا نکشاندن بحث و خسته نشدن شما خواننده خوب، باید گفت شنا کردن در یک رودخانه اگر نگوییم خروشان اما ناآرام، ورزیدگیها و انعطافپذیریهای خاصی را میطلبد، زیرا در میانه راه بخش عظیمی از انرژیات به هدر میرود و خستهات میکند، اما اگر بتوانی مرد این میدان باشی و زورق خود را از این پیچ و خمهاى نفسگیر، سالم به ساحل و مقصد برسانی، حس خوب مفید بودن و پرداختن موفقیتآمیز به یک مسوولیت اجتماعی و انسانی وجودت را غرق نشاط میکند. میگویند ارزش انسانها به تاثیر مثبتى است که در محیط پیرامونی خود میگذارند و اما من و چرا تولید؟ هرگز در انشاهای دبستان و در مقابل این موضوع انشا که «میخواهید در آینده چه کاره شوید؟» ننوشتم دلم میخواهد صنعتگر یا مدیر صنعتی شوم. همواره افکارم به سوی کارهایی که در آن خدمت به دیگر انسانها (ناگفته نماند که راهبری یک واحد تولیدی و اقتصادی نیز خود آینه مجسم یک کار مردمی و ایفای مسوولیت اجتماعی است) مدنظر و محسوس بود و آمال و آرزوهایم را شکل میداد، شرکت در برنامههاى فوق برنامه درسی چون پیشاهنگ، در راستای ایدههایی بود که داشتم. معلم شدن، وکیل شدن، پلیس بودن، پزشک و پرستار شدن، کشاورز بودن و برای تامین غذای مردم کشاورزی کردن از ایدههایی بود که اغلب ذهنم را مشغول میکرد.
حقوق خواندم، مدتی تدریس کردم و بعد به دلیل دوستی با همشاگردیهای دوران تحصیل، به خواست و توصیه آنان همکاری در واحد صنعتی را قبل از انقلاب آغاز کردم. بعد مدیریت صنعتی خواندم و دورههای مدیریتی کوتاهمدت را در داخل و خارج کشور طی کردم و تا امروز در این راه نهچندان آسان گام برداشتم. اما هرگز از رویاهای دوران کودکیام غافل نشدم و کماکان به فعالیت در وادى مسوولیتهای اجتماعی تا آنجا که وقت و شرایط اجازه میدهد میپردازم. حضور در جمع بنیانگذاران موسسه خدایی محک (موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان) و ادامه راه در این مکتب انسانی در کسوت عضویت در هیات امنا و مشاورت ارشد در هیاتمدیره و همچنین حضور در ردههای مختلف تاثیرگذاری در تشکلها و بیش از همه در کانونهای اتاق بازرگانی بهصورت داوطلبانه در راستای آرمانهای اولیهام بود. این شانس را دارم که در واحد تولیدی که نزدیک به چهار دهه از مدیریتم بر آن میگذرد بیش از ١٥٠٠نفر کارگر، کارمند، مهندس و مدیر، فرصت حضور و تاثیرگذاری، امرار معاش و حتى تکمیل تحصیلات و مهارتهای گوناگون یافتهاند و هر یک در ادامه راه افرادی موفق هستند یا به سلامتی به افتخار بازنشستگی نائل شده و همراه خانوادههای قانعشان روزگار میگذرانند. دلم میخواهد اگر فرصتی از عمر برایم باقی بود در یک فضای کوهستانی و دور از شلوغیهای شهری با مطالعه (از دوران کودکی همواره کتاب رفیق همراهم بوده و هست)، کشت و کار غیرحرفهای و غیر اقتصادى و فرصت لذت بردن از هوای تمیز و محیط پاک و گوش دادن به موسیق آرام و سنتی تا هر زمان که خدا میخواهد روزگار بگذرانم. البته بعید است این آرزوی آخرینم محقق شود چون هنوز ناگزیرم برای اداره مجموعه تحت مدیریتم و شکل دادن به مسوولیتهای تشکلیام روزانه بیش از 12 ساعت وقت و انرژی بگذارم. با آرزوی تندرستی و توفیق همه انسانهایی که دغدغه یاری دیگر انسانها و ساختن محیط خوب برای خانواده، هممیهنان و همه مردم جهان دارند و با سپاس از همه معلمان و استادان، پیشکسوتان و مرشدانم که راه انسانی در حد بضاعت مفید بودن را به من آموختند و با تشکر از دستاندرکاران نشریات مستقل که مسوولیت خطیری در این برهه از زمان را عهدهدار شدهاند که روزنامه تخصصی «دنیای اقتصاد» از سرآمدان اینگونه نشریات است.