بیراهه مبارزه با معلولها
فقر و فساد معلول سازوکارهای غلط اقتصادی هستند و تا زمانی که علت باقی است از بین نخواهند رفت.
هرناندو دسوتو، اقتصاددان برجسته معاصر جمله جالبی با این مضمون دارد که فقر مساله نیست، بلکه راهحل است. این جمله شاید در نگاه اول رویکردی شعاری به نظر بیاید؛ اما دسوتو استدلال میکند که فقرا مدیریت خانواده خود را با حداقل هزینه انجام میدهند که این مهارت، مهمترین ویژگی کارآفرینان است و دقیقا به همین دلیل اکثر کارآفرینان از همین طبقه ظهور میکنند.
۲- مساله اصلی این است که اگر بستر فعالیت اقتصادی خاصیت خاک حاصلخیز را نداشته باشد، امکان خلق ثروت در آن نهتنها از سوی فقرا، بلکه از سوی کارآفرینان کارکشته نیز وجود نخواهد داشت. همانطور که در خاک حاصلخیز میتوان هر دانه را به دهها دانه تبدیل کرد و ثروت موجود را افزایش داد، در محیط مساعد کسبوکار نیز میتوان پساندازی اندک را در مسیر خلق ثروت بهکار گرفت و با ایجاد ارزش افزوده اقتصادی، ثروت شخصی و ملی را در مسیر صعودی قرار داد.
۳- سیاستگذاران اقتصادی پس از انقلاب تکیه اصلی خود را برای تحقق هدف فقرزدایی بر مکانیسمهای اداری قرار دادند که حداکثر ظرفیت این مکانیسمها را میتوان در پرداخت انواع یارانهها و تعریف پروژههایی برای محرومیتزدایی دانست و انتظار خلق ثروت با این مکانیسمها را باید انتظاری بیهوده توصیف کرد. البته این به معنی انکار ارزش و اهمیت این سیاستها نیست، بلکه به مفهوم غفلت از سیاستهای مکملی است که میتوانست میوهچینی این اهداف ارزشمند را به صورت راهاندازی پروسه خلق ثروت به منصه ظهور برساند.
۴- اما تاسفبارتر اینکه سیاستگذاران اقتصادی نهتنها از بهکارگیری این سیاستهای مکمل و بهرهگیری از مکانیسمهای اقتصادی غفلت کردند، بلکه بهتدریج به ایجاد اختلال در سازوکار عملکرد بازار از طریق مکانیسمهای اداری مبادرت کردند. دستکاری مکانیسم بازار نه تنها باعث شد ظرفیتهای خلق ثروت در اقتصاد ایران بهتدریج از بین برود، بلکه دو پیامد مخرب دیگر را نیز به اقتصاد ایران تحمیل کرد.
۵- پیامد اول به صورت دونرخی و چندنرخی شدن منابع اصلی تولید ثروت یعنی وامهای بانکی، منابع ارزی، زمین و... ظهور کرد که باعث انحراف نیروهای اقتصادی از مقصد خلق ثروت به جذب ثروت از محل این رانتها شد. این انحراف، هزینه سنگین آلوده شدن بوروکراسی توزیع رانت و نیروهای اقتصادی به فسادهای مختلف را نیز بر اقتصاد تحمیل کرد که در چرخهای باطل، تشدید بیعدالتی و تبعیض را به دنبال داشت.
۶- پیامد دوم دستکاری قیمتها و مکانیسم بازار، جهشهای دورهای بازارهای مهم اعم از طلا و ارز و بازارهای دارایی و کالاهای بادوام همانند مسکن و خودرو بود. فرصتهای ثروتاندوزی از این جهشها بهصورت جانشین دیگری برای خلق ثروت نمود یافت که فعالان اقتصادی را به کمینگاه این بازارها کشاند. آنچه در ادبیات عامه تحت عنوان «بازدهی بیشتر دلالی نسبت به تولید در اقتصاد ایران» توصیف میشود، بیان سادهتر و عامیانهتری از این انحراف است.
۷- بیاعتنایی به راهکارهای علمی فقرزدایی صرفا باعث محرومیت از خلق ثروت نمیشود، بلکه سرمایهداران تقلبی و جعلی همچون خاوریها و بابک زنجانیها را به بار میآورد که ثروت خود را نه همانند استیو جابز و بیل گیتس از مسیر خلق ارزش افزوده، بلکه از طریق رانتجویی اندوختهاند که در ادامه به موتور اصلی چرخه رانتسازی، فساد، رانتجویی و فقر تبدیل میشوند.