ماموریت دشوار «آبه»

بنابراین از این سفر نمی‌توان انتظار معجزه داشت، اما سفر شینزو آبه می‌تواند آغاز جدیدی باشد. مهم‌ترین اهرم ژاپن برای ایجاد تغییر در تنش فزاینده ایران و آمریکا، اعتماد و احترامی است که نزد طرفین دارد. ژاپن موتلف آمریکاست و کشوری مورد اعتماد و احترام در میان سیاستمداران و جامعه ایرانی. اینکه آیا سفر نخست‌وزیر با این سرمایه، می‌تواند آغازی بر پایان یکی از پیچیده‌ترین بحران‌های سیاست بین‌الملل باشد، پرسشی است که اکنون به آن پاسخی نمی‌توان داد. این بحران چونان کلافی سردرگم با ابعاد پیچیده هویتی-منفعتی شده و بازیگران متعددی از وجود و تشدید آن منفعت می‌برند. وقتی دو کشور به مدت ۴۰ سال با یکدیگر در تعارض قرار می‌گیرند، در انداختن طرحی نو در روابط آنان حتی اگر طرفین توان و تمایل داشته باشند و میانجی حرفه‌ای باشد، مدت‌ها به طول می‌انجامد. بنابراین میانجی‌گری نخست‌وزیر ژاپن یک گام مهم به پیش در هزار خم پایان بخشیدن به این بحران ۴۰ ساله است و به اندازه همین یک گام هم می‌توان از آن انتظار داشت.

مهم‌تر از این سفر، تداوم تلاش‌های ژاپن برای کاهش تنش میان ایران و آمریکاست. اگر کنش میانجی‌گرایانه ژاپن در حد همین سفر خلاصه شود، تاثیرات آن نیز محدود به یک سفر هر چند مهم خواهد بود. اما در صورت تداوم این تلاش‌ها می‌توان امید داشت که میانجی‌گر آسیایی مورد اعتماد و دارای حسن نیت به تدریج شانس دیپلماسی و نه جنگ را برای حل و فصل تدریجی یکی از پیچیده‌ترین بحران‌های سیاست بین‌الملل افزایش دهد.

اما ترمیم رابطه ایران و ژاپن دستور کار مهم دیگری است که به نوعی در سایه روایت میانجی‌گرانه از این سفر قرار گرفته است. رابطه این دو کشور نیز به‌رغم پتانسیل‌های فراوان، در پیامد خروج آمریکا از برجام در بن‌بست قرار گرفته است. تجارت معناداری میان دو کشور وجود ندارد، شرکت‌های مهم ژاپنی در ایران حضوری ندارند و تقریبا دو کشور از رادار دیپلماسی اقتصادی یکدیگر حذف شده‌اند. این به آن معناست که ایران فرصت تعامل با سومین اقتصاد بزرگ جهان، برخوردار از پیشرفته‌ترین کلاس تکنولوژیک و کشوری با فرهنگی غنی و شرقی را از دست داده است. از دیگر سو ژاپن یکی از عرضه‌کنندگان مهم انرژی و یکی از بازارهای مهم صادرات و سرمایه‌گذاری و یکی از دوستان شرقی خود را از دست داده است. خسارت بن‌بست در روابط دو کشور روشن‌تر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد.  

آیا ایران و ژاپن می‌توانند با وجود سایه سنگین آمریکا، به بازتعریف رابطه خود و کاهش خسارت‌های دوجانبه امیدوار باشند؟ پاسخ تاکنون منفی بوده است. همین که نخست‌وزیر ژاپن پس از ۴۰ سال به ایران می‌آید خود نشانه روشنی از نقش عامل آمریکا در به بن‌بست کشاندن این رابطه است. اما پاسخ این پرسش از این پس می‌تواند با اما و اگرهایی مثبت باشد. هند به‌عنوان دیگر شریک آسیایی مهم ایران و موتلف جدید آمریکا در آسیا، در سالیان اخیر با مهارت توانسته تا حدی روابط خود با ایران را از سایه سنگین آمریکا بیرون بکشد. اینکه چابهار از تحریم معاف شد بیش از هر چیز محصول تلاش‌های هدفمند هند برای حفظ منافع ناشی از روابط با ایران در عین تعامل با آمریکاست. نمونه دیگر چین است که گرچه به حفظ روابط سازنده با آمریکا اهتمامی ویژه دارد، اما توانسته در شرایط پیچیده کنونی روابط با ایران را نیز حفظ کند.

اما ژاپن تا کنون به بحران در روابط ایران و آمریکا نوعی نگاه سیاه و سفید داشته و از ابتدا آمریکا را انتخاب و ایران را از رادار حذف کرده بود. تجارب چین و هند نشان داده که می‌توان نگاه پیچیده‌تری به این بحران هم داشت و نوعی بالانس شکننده در روابط با ایران و آمریکا را حفظ کرد. افزون بر این از منظر ساختاری، نظم مبتنی بر ثبات هژمونیک رو به زوال است. زوال این نظم به تدریج سایه آمریکا بر سیاست بین‌الملل را سبک می‌کند و در عین حال به کشورها امکان می‌دهد فراتر از قالب‌های سنتی و سیاه-سفیدی که در دوره پساجنگ سرد مرسوم شده با یکدیگر تعامل کنند. ایران و ژاپن هم در ۹۰ سالگی یک رابطه محترمانه و دوستانه این شانس را دارند تا نوع جدیدی از روابط را در سیاست بین‌الملل پسا ثبات هژمونیک شکل دهند، رابطه‌ای که گرچه عامل آمریکا می‌تواند همچنان محدودیت‌هایی در آن ایجاد کند، اما امکان به بن‌بست کشاندن آن را نداشته باشد.

 

استاد دانشگاه شهید بهشتی