بخشهایی از اظهارات حجاریان را می خوانید:

 

*سیاست‌گریزی و ترس از هزینه‌ دادن در راه سیاست را نمی‌توان در امروز ایران خلاصه کرد. بنابراین باید گریزی به تاریخ زد و علت را در آنجا جست. من معتقدم، به‌علت سرگذشت نمونه‌هایی مانند ۵۳ نفر و فشارهای وارد آمده به آنها و بعدها حزب توده ایران و صدماتی که به تشکیلات آن وارد آمد، نوعی بدبینی نسبت به کار سیاسی نهادینه شد. این بدبینی در ما ریشه دوانده است و ایرانی‌ها معتقدند عالم سیاست پرهزینه و کم‌منفعت است. البته، تجربه هم مؤید این بدبینی است. مثلاً احزابی که ملک‌الشعرا در کتاب «تاریخ احزاب سیاسی ایران» از آنها یاد کرده است، جبهه ملی و دیگر احزاب خشونت‌ پرهیز در زمان پهلوی همه به نوعی هزینه پرداخته‌اند. پس از انقلاب اسلامی هم وضعیت کمابیش به‌همین منوال بوده است تا حدی که یکی از علما می‌گفت: حزب خوب آن است که سیاسی نباشد! و این مثال در میان ما رایج شد که سیاست پدر و مادر ندارد،به هرحال کار سیاسی ذاتاً پرهزینه تلقی شد.

*سیاست چنانچه بدرستی پیش برود و بر دوش کارگزاران مؤثری قرار بگیرد، شادکامی و رفاه مردم را در پی دارد. ارسطو می‌گفت، حکمت عملی از مراحل اولیه که همانا اخلاق باشد به تدبیر منزل می‌رسد و از آنجا به عالی‌ترین مراحل یعنی سیاست مُدن. یعنی مطابق این الگو فرد باید برخود، خانواده و سپس حوزه عمومی مسلط شود. باری، به هر تقدیر نمی‌توان جامعه را بدون سیاست تصور کرد اما مهم است سیاست در چه مسیری به کار گرفته شود.

*می‌بینیم سیاستمداران با فضیلت و آگاه بعضی کشورها توانسته‌اند رشد و توسعه را تمهید و تدارک کنند. مردم هم این قبیل افراد را همیشه به دیده احترام دیده‌اند و طبعاً اگر در این راه متحمل هزینه شده باشند، بر احترام‌شان افزوده شده است. مثلاً گاندی و ماندلا نمونه‌های سیاستمداران هزینه‌ داده‌ای هستند که ملت‌شان را به رهایی و رفاه نسبی رساندند. حتی می‌توان به نمونه‌های متأخر مانند ساکاشویلی اشاره داشت؛ او بعد از انقلاب گرجستان بر سر کار آمد، متحمل هزینه شد اما کشور را به پیش برد.

* هزینه‌های سیاست‌ورزی روی عده‌ای قلیل و حتی سیاست‌ورزان شناسنامه‌دار بار می‌شود هر چند فردای پیروزی‌ها، مفت‌سواران سیاسی می‌آیند و میوه کنش‌های جمعی را می‌چینند. مثلاً در انقلاب یا حتی انتخابات این دغدغه مطرح است. انقلاب یا انتخابات اندکی جان بر کف دارد که بار اصلی را به دوش می‌کشند؛  اما به هر تقدیر، فایده را عده‌ای دیگر می‌برند و حتی در این راه به جعل سابقه دست می‌زنند. این مسأله‌ای مهم است؛ ما نمی‌توانیم مفت‌سواری را برچینیم و اذهان را یک به یک اصلاح کنیم اما باید همگان را درگیر سیاست کنیم و درنهایت هزینه کار سیاسی را روی عده بیشتری سرشکن کنیم. از این جهت سیاست را باید به پیک‌نیک پرزرق و برقی تشبیه کرد که بسیار پرهزینه است و راهی جز پرداخت حق‌السهم نیست.

*گریزی از سیاست‌ورزی‌های تک‌نفره نداریم و کوشش‌ها در جهت جمعی کردن سیاسی به همین خاطر است. ببینید! من چریک‌ها را مستثنی می‌کنم؛ آنها خود را فدا می‌کنند، همه هزینه را به جان می‌خرند تا بتوانند تور امنیتی را بشکنند و فضایی را بگشایند. این راهبرد بخشی از سیاست بوده و هست؛ روزی با سلاح، دیگر روز با کلمه! اما من تاکتیک‌ها و استراتژی‌های تک‌نفره را نادرست می‌دانم، هر چند به‌لحاظ اخلاقی موجه به نظر برسند. التفات داریم، در دوره پهلوی، چریک‌ها برای زدن علامت سلامتی جان‌شان به‌خطر می‌افتاد چه برسد به عملیات نظامی...اما بپذیریم، مبارزه مسلحانه ره به‌جایی نبرد. به‌همین خاطر امام خمینی هم بشدت با مبارزه چریکی منفصل از توده مخالفت کرد و تروریسم را در همه اشکالش محکوم کرد و فتوای جهاد نداد در حالی که در روزهای انقلابی، به‌واسطه تعداد سلاح‌های غارت شده طبعاً هزینه کار چریکی سرشکن می‌شد.

*من مجموعاً به‌دنبال کاهش هزینه سیاسی هستم، آن هم در دوره‌ای که فایده‌ای بر آن مترتب نیست. سیاست کار جمعی است و نمی‌توان با پرداخت هزینه‌های تک‌نفره، پروژه سیاسی را پیش برد. لذا باید با خرد جمعی، هزینه- فایده کرد و بعد دست به کنش زد.

*از این گذشته، ما باید قدری درباره روان‌شناسی مردم جوامع هم تأمل کنیم. اکنون، مردم لبنان و عراق هر شب در خیابان هستند، آیا در همه کشورها چنین الگویی حاکم است؟ تجربه می‌گوید، خیر!

* فرض کنیم آقای روحانی تصمیم بگیرد با رئیس جمهوری امریکا دیدار کند و ترامپ را به آرزوی دیرینه‌اش یعنی عکس یادگاری برساند. اگر روحانی این تصمیم را براساس برداشت و تحلیل شخصی‌اش بگیرد، عملی نادرست مرتکب شده چون صرفاً خود را قربانی کرده است. اما همین عمل ممکن است در حالتی دیگر درست و دقیق باشد.

اگر عقل جمعی کابینه و نظرهای کارشناسی، مذاکره را توصیه کند و مذاکره را مثلاً به استعفا گره بزند و حتی رضایت جمعی از نمایندگان مجلس را هم جلب کند، همان عمل نادرست، موجه می‌شود. زیرا پس از مذاکره احتمالی روحانی - حتی بدون استجازه- که ممکن است هر عاقبتی را در پی داشته باشد، هزینه‌ها سرشکن شده است. 

*در ایران برخلاف ممالک توسعه‌یافته به علت آنکه سیاست با اداره عمومی اختلاط پیدا کرده است، ترس از اظهارنظر نهادینه شده و ممکن است اظهارنظر به قیمت قلع‌وقمع تمام شود چنانکه مشاهده می‌کنیم با تغییرات ساده قدرت، مدیران کل یک‌شبه به کارمند دون‌پایه تقلیل پیدا کردند اما باید پذیرفت، گریزی از پرداخت هزینه نیست.

*در سیاست نمی‌توان عملی را بدون عکس‌العمل تصور کرد. برای مثال دولت اصلاحات و اصلاح‌طلبان بر سر قتل‌های زنجیره‌ای از جمیع جهات هزینه پرداختند و ریشه این قبیل اعمال را خشکاندند. اما توجه کنید، کابینه‌ها و جریان‌های سیاسی که سیاست را فرعی می‌پندارند، اهل این کار نیستند و این امر برآمده از ائتلاف‌های نابجا و غیراستراتژیک است. پیامبر در وصف مؤمن می‌گوید که وی قَلِیل الْمَئُونَه و کثِیرَ الْمَعُونَه است. یعنی نفعش زیاد است و خرجش کم. اما در منافقان خلاف این وضعیت را می‌بینیم؛ نفع‌شان کم است و خرج‌شان زیاد یا به قول معروف، کلفتی نان را می‌بینند و نازکی کار را...از این‌رو نباید با منافقان هم‌جبهه شد چون در زمان رزم هزیمت کرده و صف خودی‌ها را می‌شکنند.

*باید به نیروی اجتماعی دولت‌ها هم توجه جدی کنیم. این مسأله را می‌توان با یک مثال عینی توضیح داد. در تفاوت میان پونز و میخ شاهد هستیم پونز به‌دلیل سطح مقطع و در واقع، میزان نیرویی که جذب می‌کند، به‌راحتی پیش می‌رود اما چنانکه می‌دانیم میخ اینگونه نیست، به سختی به پیش می‌رود و به سادگی کج می‌شود! لذا باید توجه داشت وجود نیروی اجتماعی هم قدرت پیش‌برنده دارد و هم هزینه را کاهش می‌دهد.‌

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.