حجت‌الاسلام محمدرضا زائری در ادامه سرمقاله خود در ماهنامه «خیمه» نوشت: گاهی روحانی در ذهن این مخاطب کسی است که صبح تا شب بیکار و بی‌عار توی خانه لم داده و چرت می‌زند و فقط برای سخنرانی‌کردن و حرف‌زدن پول می‌گیرد! طبیعی است که هر کسی نسبت به این تصویر موضع منفی بگیرد و از خود بپرسد در شرایطی که مردم برای یک لقمه نان مجبورند دو یا سه شیفت کار کنند و عرق بریزند و جان بکنند، آیا رواست که یک طبقه خاص اجتماعی که برکشیده انقلاب هستند مفت بخورند و خوش بگذرانند؟

این حقیقتی تلخ است که باید به آن اعتراف کرد. آری، بخشی از جامعه نسبت به روحانیت چنین تصوری دارد و ما در طی این سال‌ها نه تنها برای اصلاح این تصور کاری نکرده‌ایم بلکه به موازات فعالیت‌های تخریبی و توطئه‌های تبلیغاتی دشمن، گاه برخی در میان خودمان نیز - هر چند اندک و ناچیز - چنین بوده‌اند و با عملکرد غلط و رفتار ناشایست و کردار زشت خود باعث تشدید مشکل شده‌اند.

موضوع تامین اقتصادی نهاد روحانیت مسئله‌ای درازدامن و مفصل است که از قرن‌ها پیش در همه جوامع و میان همه ادیان و مذاهب مطرح بوده و در جامعه ما نیز در سده اخیر - به طور خاص بعد از مشروطه - از یک نظر به خاطر تحولات اجتماعی و از یک نظر به سبب گسترش وسایل ارتباط جمعی بیشتر مطرح شده است.

اکنون در آستانه ماه محرم و ایام عزاداری سالار شهیدان و رونق گرفتن مجالس سوگواری به بخشی از موضوع که دریافت پول در مقابل سخنرانی‌های مذهبی است می‌پردازیم. پیش از ورود به بحث لازم است موضع خود را به طور صریح و شفاف بیان کنیم و آنگاه به بیان و تفصیل آن بپردازیم.

ما از پول دادن صاحبان مجالس به روحانی سخنران (واعظ، منبری) و مادح (روضه خوان و ذاکر) قاطعانه دفاع می‌کنیم و در مقابل، مطالبه پول و تعیین مبلغ از سوی روحانی سخنرانی و ذاکر را به شدت محکوم می‌کنیم. آن درست است و این غلط، آن رواست و این ناروا، آن ادب و معرفت و محبت صاحبان مجالس است و این بی‌ادبی و قدرناشناسی و رفتار نادرست خادمان.

وظیفه همه دین‌داران مخصوصا کسانی که رسما و علنا «روحانی» و «آخوند» شده‌اند و با پوشیدن لباس روحانیت این مسئولیت را به همه اعلام می‌کنند، این است که برای تعلیم معارف دینی بکوشند و حقایق را به گوش مردم برسانند. اموری مانند تعلیم قرآن و آموزش نماز و برپا کردن عبادات و پاسخ به پرسش‌های شرعی مردم، اقامه دین و احیای امر یعنی وظیفه است و نباید در مقابل آن تقاضای پول کرد. برگزارکننده مجلس روضه برای اقامه عزای سیدالشهدا (علیه السلام) و احیای شعائر مذهبی که طی قرن‌ها مسیر حفظ دین و ترویج مذهب بوده تلاش می‌کند و از آماده‌سازی مکان و تهیه فرش و تامین وسایل گرمایشی و سرمایشی تا پیش‌بینی نور و صوت و وسایل پذیرایی و چای و شربت و آب و نان همه را به قصد قربت و به عنوان اعتقاد دینی انجام می‌دهد. واضح است که در کنار اطلاع‌رسانی و دعوت مهمان‌ها باید برای دعوت سخنران و ذاکر و روضه‌خوان هم اقدام کند و همانطور که برای تامین بقیه موارد هزینه می‌کند، به همان شکل برای دعوت سخنران نیز اقدام می‌کند و مبلغی برای تشکر از زحمت او کنار می‌گذارد. شاید اگر هزار سال پیش بود، در آن شرایط اجتماعی همین نیز ضرورت نداشت و چه بسا در آن جوامع ابتدایی و محیط‌های ساده که چند نفر دور هم جمع می‌شدند و گفت‌وگویی می‌کردند اصلا این بحث مطرح نمی‌شد. چنانکه در آن زمان چیزی به اسم دانشگاه هم وجود نداشت و نهاد آموزش با آنچه امروز هست تفاوت‌های اساسی می‌کرد اما با تحولات اجتماعی و گسترش ابعاد گوناگون زندگی بشر دیگر ماهیت شغل و فرآیند تامین اقتصادی نیز تغییر کرده و تفکیک مسئولیت‌ها و تقسیم نقش‌ها توقعات و ضرورت‌های تازه‌ای به وجود آورده است. اکنون استاد دانشگاه هم برای کار علمی‌اش حقوق می‌گیرد و تعمیرکاری هم که برای چند دقیقه به منزل شما مراجعه می‌کند و کاری را راه می‌اندازد و اصلاح می‌کند توقع حق‌الزحمه متناسب با وقت و کار خود دارد. نه می‌شود از آن استاد دانشگاه خواست که مثل هزار سال پیش دانش خود را در میدان شهر برای همگان بیان کند و نه می‌توان از آن تعمیرکار توقع داشت که از سر محبت و لطف فاصله‌ای طولانی را بپیماید و دست خالی برگردد.

ارائه خدمات فرهنگی و فکری و علمی در دنیای امروز کاملا پذیرفته‌شده است و هیچکس حتی پرداخت مبالغ مالی قابل توجه به مشاور و روانشناس خانواده یا کارشناس تعیین رشته کنکور یا معلم خصوصی را دارای اشکال نمی‌بیند زیرا همه این مبلغ را هزینه‌ای برای تخصص و توانایی و سال‌ها تحصیل و تلاش او می‌دانند. در چنین شرایط متفاوت و جدیدی باید کارکرد و نقش خاص روحانیت را نیز در محیط اجتماعی تازه، بازخوانی و درک کرد. برای ساده‌شدن بحث می‌توان شرکت‌های خدماتی را مثال زد که بر اساس درخواست مراجعه‌کنندگان، نیروهای خود را برای کار اعزام می‌کنند.

شاید در فرودگاه، کیوسک تاکسی‌ها را دیده باشید که شما به سراغش می‌روید و با تعیین مسیر و پرداخت کرایه راننده‌ای را صدا می‌زنند تا قبض شما را بگیرد و بارتان را بردارد و شما را به مقصد برساند. راننده با آن شرکت طرف است و از آنها حقوق می‌گیرد و شما قرار نیست که به او پولی بدهید اما اگر در طول مسیر یک بسته بیسکویت خودتان را بردارید و به او تعارف کنید قطعا این را به محاسبه مالی شرکت با او ربط نمی‌دهید. مثل یک نیروی خدماتی که به صورت اینترنتی برای تعمیر بخاری یا اجاق گاز خواسته‌اید و هزینه اعزام او را نیز آنلاین پرداخته‌اید ولی هنگامی که به خانه شما می‌آید و کار را انجام می‌دهد وقتی عرق‌ریزان و خسته می‌خواهد خداحافظی کند یک لیوان آب یا شربت برایش می‌آورید. این لطف شما از محاسبه مالی شرکت جداست. او برای هزینه کارش با شرکت طرف است و از شما پولی نمی‌گیرد و در عین حال شما آن پذیرایی مختصر خودتان را به عنوان یک محبت ساده انسانی می‌بینید. در حقیقت ما روحانیون هم کارمندان شرکت دین هستیم که برگزارکنندگان مجالس مذهبی ما را برای خدمات دینی تقاضا می‌کنند و آن شرکت خدا و شرکت دین، ما را اعزام می‌کند. طبیعی است که ما حقوق خود را از آن شرکت می‌گیریم و توقع مزد از کسی نداریم اما ممکن است صاحب مجلس در پایان کار، یک پاکت حاوی قدری پول را مثل همان لیوان آب یا شربت به عنوان تشکر و به نشانه محبت خود تعارف کند.

امروز نقش ما - به عنوان روحانیت - نقش کارگری است که شرکت برای کار می‌فرستد و پاکتی که می‌گیریم فوقش مثل شیرینی و شربتی است که صاحب‌خانه برای رفع خستگی به آن کارگر می‌دهد اما تردیدی نیست که اصل مزد با صاحب کار ما یعنی مادر سادات و دختر پیامبر صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) است که این مجالس برای تسلای خاطر مبارکش برگزار می‌شود و انگار برپاکنندگان مجالس در واقع از ایشان تقاضا می‌کنند که کسی را برای سخنرانی و روضه‌خوانی بفرستد.

حال برای کسی که جهت انجام این وظیفه گسیل شده و قرار است حقوق خود را از صاحب کارش بگیرد قطعا تعیین مبلغ و تقاضای پول غلط است و او حق ندارد برای برپایی مجلس سخنرانی دینی رقم مشخصی را تعیین کند و درخواست پرداخت داشته باشد بلکه این صاحب مجلس است که برحسب عرف اجتماعی محیط و توان اقتصادی خود مبلغی را در نظر می‌گیرد و توی پاکت می‌گذارد و به عنوان هدیه - مثل همان لیوان آب یا شیرینی و شربت - به سخنران می‌دهد.

همین شرینی مختصر را هم البته گاهی دیده شده که برخی از سخنران‌ها و روحانیون نمی‌گیرند و بعضا حتی به بانی مجلس روضه برمی‌گردانند و یا به فقرا می‌دهند و یا مثل آن داستان معروفی که از مرحوم سیدمهدی قوام نقل شده به زن کنار خیابان سپرده‌اند تا او را از گناه و فسق بازدارند. حتی در سال‌های دور نقل شده که یکی از روحانیون فاضل قم خانه‌اش را فروخته تا برای لوله‌کشی آب روستایی هزینه کند که در آن روستا منبر می‌رفته است و روحانی بزرگوار دیگری فرش زیر پایش را و حلقه‌ی طلای زنش را فروخته تا لوازم ازدواج یکی از جوان‌های هیاتی را فراهم سازد که ماه محرم در آن هیات سخنرانی داشته است.

البته می‌شود تصور کنیم کارگری که از سوی آن شرکت خدماتی اعزام می‌شود به خاطر ضعف شخصیت و اشکال رفتاری، خودش با بی‌ادبی از صاحبخانه تقاضای شربت و شرینی کند یا آن را شرط انجام وظیفه بداند یا بالاتر از آن مثلا در صورتی که صاحبخانه این لطف را در حق او نداشت و محبت اضافه خود را از او دریغ کرد، برای دفعه‌ی بعد از ادای وظیفه و انجام کار خود سر باز زند و مثلا به صاحب شرکت بگوید که من به این آدرس نمی‌روم چون دفعه‌ی قبل از من پذیرایی نکرده‌اند! در چنین صورتی قطعا صاحب شرکت عذر او را خواهد خواست و به تنبیه و بازخواست او خواهد پرداخت چنان که در برخی حکایات نقل شده از واعظان مشهور به این نکته تصریح شده که به دلیل همین گونه غفلت‌ها از توفیق‌هایی محروم شده‌اند یا در خواب مورد عتاب و گلایه‌ی اولیای دین و صاحبان اصلی این مجالس قرار گرفته‌اند و بازخواست شده‌اند که چرا به جای سرسپردگی به ولی‌نعمت خود چشم به هدیه‌ بانی مجلس داشته‌اند و ارزش کار خود را پایین آورده‌اند.

در عین حال همین مبلغی هم که به عنوان هدیه داده می‌شود - جز برای سخنوران مشهور - معمولا چندان زیاد نیست و ارقامی هم که در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی ذکر می‌شود غالبا اغراق‌شده و ناشی از شایعات و مبالغه‌های عوامانه است. در این میان آنچه اهمیت دارد، وابستگی مستقیم روحانیت به مردم است و جدا بودن آنان از صاحبان قدرت و اتفاقا یکی از اسباب استقلال روحانیت شیعه همین جنبه‌ی اقتصادی است که مستقیم به خود مردم وصل است و بازخورد مردم روی کارش اثر می‌گذارد و غیر از خدا و مردم به کسی کاری ندارد. از یک طرف خود را به خدا پاسخگو می‌داند و از او پروا می‌کند پس برای خوشایند این و آن هر نامربوطی را نمی‌گوید و از طرف دیگر باید رضایت مخاطبان را جلب کند، پس همان حرف خداپسند و درست را طوری می‌گوید که مردم بفهمند و بپسندند زیرا زندگی‌اش را اینها باید تامین کنند و این نکته‌ی درخشان در وضعیت اجتماعی روحانیت شیعه به شدت قابل دفاع است زیرا مانند روحانیت غالب ادیان و مذاهب در یک ساختار تشکیلاتی رسمی به نهادهای حاکمیتی و فرادستی متعلق نیستند که بدون اعتنا به مردم تنها به رضایت مافوق خود بیندیشند.

همه‌ نهادهای دینی در جهان پول می‌گیرند - از کشیش مسیحی تا امام جماعت ترکیه و شیخ الازهر - ولی فرق اینجاست که آخوند شیعه از مردم پول می‌گیرد و به آنها وابسته است، نه به دولت‌ها و نهادهای رسمی حاکمیتی که می‌توانند زبانش را کنترل و فکرش را هدایت کنند و به همین دلیل انتقاد قدیمی ما از بودجه‌های دولتی حمایتی حوزه علمیه و موسسات دینی همچنان به قوت خود باقی است.

حال که اصل موضوع بیان شد، باید به حقیقتی تلخ هم اعتراف کرد. بله در کنار این رویه و مسیر قابل دفاع البته برخی روحانیون - و بیشتر مداحان و ذاکران - هم هستند که مبالغ میلیونی تعیین می‌کنند و می‌گیرند و ... چنان که خطا و ایراد و اشتباه و فساد همه جا هست. مگر در نهادهای دینی غیراسلامی و موسسات مذهبی دیگر مشکلاتی کوچک و اشتباهاتی بزرگ دیده نمی‌شود؟ خطا و اشتباه هست اما مواردی پراکنده از رفتارهای غلط نباید اصل و اساس آن رویه‌ی بنیادین را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.

در نگاه روحانی اصیل، پاداش و مزد این کار با صاحبان این کار است که خدا و رسول او - به طور خاص حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) - هستند و در روز قیامت محاسبه خواهد شد و ما باور داریم که مزد این خدمت در زنده نگهداشتن نام و یاد اولیای خدا و ترویج معارف دین و حقایق مذهب چنان است که با همه‌ی دنیا نیز قابل مقایسه نیست. اما در این دنیا و برای گذران زندگی نیز روحانیون به نظام و سیستم معقولی برای تامین اقتصادی نیاز دارند که البته در مقابل آن محاسبه‌ی اخروی اصلا قابل اعتنا نیست و در حقیقت اگر قرار باشد مزدش در دنیا حساب شود یک میلیون و یک میلیارد و حتی تمام عالم را هم بدهند باز هم کم است چون ارزش این کار به ارزش موضوعی آن است که زنده نگهداشتن نام مبارک سیدالشهدا حسین (علیه السلام) است و مگر می‌توان برای نام و یاد آن دردانه‌ی آفرینش حد و اندازه‌ای در نظر گرفت؟

ماهیت این شغل مانند معلمی مدرسه و استادی دانشگاه است که همه‌ جای دنیا پذیرفته شده و قابل درک است و بالاترین حقوق‌ها را هم برای زحمت او می‌دهند. همان طور که معلم باید برای آماده‌شدن جهت تدریس ساعت‌ها مطالعه کند، یک روحانی هم باید جهت ارائه‌ی محتوای غنی و مفید ساعت‌ها وقت بگذارد و من خود روحانیونی را می‌شناسم که برای برخی منبرها هشت ساعت یا ده ساعت مطالعه می‌کنند. بله البته منبری‌ای هم داریم که بدون مطالعه، هفت هشت تا منبر در روز می‌رود. منبری هم داریم که با منبر کاسبی می‌کند. مگر استاد دانشگاه نداریم که کاسب است؟

من و شما که اگر یک روحانی بدون مطالعه حرفی بزند گلایه می‌کنیم و حق هم داریم. چرا نمی‌پذیریم که زندگی او در حد متوسط چنان تامین شود که بتواند ساعت‌ها برای تعلیم و تبیین معارف دین وقت بگذارد و مطالعه کند؟ مشکل اینجاست که غالب مردم از حجم سنگین و گستره‌ی وسیع محتوای علمی دروس حوزوی مطلع نیستند و نمی‌دانند که یک روحانی اگر بخواهد به طور صحیح و کامل مشغول درس و بحث خود باشد یابد بسیار بیشتر از سایر صنوف و گروه‌های اجتماعی کار کند و زحمت بکشد در حالی که اکثریت مطلق و غالب روحانیون از مواهب زندگی و امکانات رفاهی بهره کمتری دارند، لیکن چه کنیم که در سال‌های اختر برخی اندک‌شمار از روحانیون با سوءاستفاده از موقعیت خود در لباس روحانیت کارهایی کرده‌آند که مردم را نسبت به همه‌ی روحانیون بدبین ساخته و به تبلیغات منفی و فعالیت تخربی دشمن تاثیر بخشیده است.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.