تبلیغ رسانه ملی برای یک شرکت دارویی مسئله دار!
پاک و راستگویی و ترویج اخلاق صحیح و اصلاح و ارتقا فرهنگ عمومی و توانمندی مقابله با جریان یکسویه اطلاعات و تولید داده و تقابل با هجمه فرهنگ مهاجم شاید بخشی کوچک از وظایف این سازمان عظیم باشد.
رسانه ملی مسئولیت بزرگ مهندسی افکار برای ترویج ارزشهای اخلاقی را دارد. این سازمان باید دارای پژوهشگرهای اجتماعی و علمی واقعی باشد تا به عنوان یک رسانه دیدبان و جهت دهنده به جامعه با تحلیلهای هدایتگر و صحیح، مدیران جامعه را نیز هشیار نموده و هشدار و تلنگر به آنان بزند.
یک برنامه شبانه از شبکه سراسری سیما به معرفی یک شرکت دارویی در تبریز میپردازد، در هفتههای قبل از پخش برنامه ماجرای صادرات داروی آلوده این شرکت گزارش گردیده است و حال پس از مدتی کوتاه معرفی و به معنی دیگرتطهیر شرکت از رسانه ملی انجام میشود. این تصادف نادر برای حمایتهای خاص از یک جریان نفوذی در سازمانهای مرتبط با امور اجتماعی قلمداد میگردد. گزارش به پایان رسیده و در ظاهر هیچ موردی برای بازخواست باقی نمانده است. اما سلامتی همگان را در مخاطره قرار گرفته است.
در رقابتهای سیاسی غرب و شرق، کارخانه ماشین سازی تبریز با حمایت بلوک شرق و هوشمندی جمعی از نخبگان آن دوران توسط کشور چکسلواکی در تبریز پای میگیرد، در طراحی این کارخانه مرکز آموزش با خوابگاه ویژه برای کارآموزان نیز در مد نظر قرار داده میشود. کارخانه با تامین نیروی انسانی و تحصیل کرده دانشگاههای کشور و جهان؛ حتی از مهندسین و کارشناسان هندی و اروپایی نیز استفاده میکند.
جادهای از تراکتورسازی رومانی تا ماشین سازی چکسلواکی به نام جاده صنعتی غرب تبریز افتتاح میگردد و رونق صنعت از بلبرینگ، لیفتراک، پمپ، نساجی، موتورهای دیزلی و گیربکس و پیستون و...آغاز میگردد؛حتی مرکز تحقیقات صنایع سنگین نیز ایجاد میشود.
خانههای سازمانی ویژه برای کارکنان کارخانجات در مجاورت کارخانجات صنعتی و بخشی دیگر در گرانقیمتترین نقطه شهر ساخته میشود.
مهندس تقی توکلی فارغ التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه نبراسکا و سپس دکترحمید رفیع زاده اردبیلی فارغالتحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه اورگان و دکتری مهندسی نیروگاههای هستهای از دانشگاه اِمآیتی و عضو شورای انرژی اتمی ایران مدیرعامل کارخانه ماشین سازی تبریز میشوند. اما پس از مدتها و حاکمیت یافتن عناصر مرموز برصنایع سنگین که بعدها سر از صدای امریکا و رادیو فردا درمیآورند و با جرج بوش عکس میاندازند، کارخانه ماشین سازی به تدریج و شاید عامدانه بعد از مدیران برتر به سمت خصوصی سازی همراه با اضمحلال هدایت میگردد، پانزده سال تمام محکمترین خانههای سازمانی در بهترین و گرانقیمتترین نقطه شهر از کارشناسان شرکت تخلیه و به سمت نابودی هدایت میشود و شیشههای طبقه ۱۲ شکسته و حتی پنجرههای آنها از جای کنده میشوند. میگویند ماشین سازی پول پرداخت حقوق کارکنانش را ندارد اما برای حداقل استراحتی و ایجاد امکان حاضر به اجاره دادن بیش از ۴۰۰ خانه و مغازهاش نیست.
مدیران نه در فکر تولید که برعکس در فکر نابودسازی منابع انسانی، منابع مالی، روشها و ماشین آلات کارخانه هستند. آنها برای بستن گرانترین مرکز آموزشی در داخل کارخانه نقشه میکشند تا چرخهای کارخانه از گردش بایستد و...
کارخانه ماشین سازی تبریز به یک قفسه فروش واگذار میشود که درخیابان کمربندی تبریز صاحب مغازه است، مجلات چاپلوس عکس خریدار را بر روی جلد میآورند او که یک روز به امریکا نرفته است و ناتوان از خواندن یک سطر انگلیسی است دارای مدرک دکترا از امریکا میشود، اولین کار عوام گرایانه او رسیدگی به تیم فوتبال کارخانه است، حتی یک قطعه از چکهای او وصول نمیشود و...
صداوسیمای جمهوری اسلامی شادمان در گزارشی خبری از تحویل و خصوصی سازی ماشین سازی به خریدار دوم میدهد آغا قربانعلی با پنج کلاس سواد، ماشین سازی را خریداری کرده است، او نیز با بازیگر دیگر این ماجراها برسر تیم فوتبال ماشین سازی جنگ زرگری براه میاندازد، عوام فریبی، جار و جنجال و شور مردم در فوتبال و کمک رسانه ملی میتواند مانع از شنیده شدن سر و صدای فساد گردد.
کارگر کارخانه بیخبر از همه جا در رپرتاژ آگهی رسانه ملی مجبور است از حضور آغا قربان ابراز رضایت کند و کسی از او نخواهد پرسید تو چرا راضی هستی!؟، آغا قربان هنوز یک هفته نیست که قدرت نمایی میکند و کارخانه را تحویل گرفته است، تکنسین کارخانه هم از حضور آغا قربانعلی اظهار شادمانی میکند و...... رپرتاژ آگهی عناصر پشت پرده در "رسانه ملی حمایت از واگذاری رایگان یک کارخانه عظیم و از صنایع مادر کشور" که مدیرش زمانی دانش دکتری انرژی هستهای داشت به یک مرد بیسواد را آغاز میکند...
اغلب نمایندگان تبریز به صراحت مخالفت خود را اعلان میکنند، اگر نمایندگان، نماینده و سخنگوی مردم هستند پس کل مردم تبریز از این بازی فساد اظهار نارضایتی میکنند، نشریات مستقل محلی ماجرا را قبول نمیکنند ولی رسانه ملی آن را به فال نیک میگیرد و... در این حال به دادگاه کشانیدن رسانههای محلی آغاز میشود.
هنوز چند هفته از اعمال مالکیت آغا قربانعلی مرد بانفوذ و چهره نمایشی و ظاهری فساد بر ماشین سازی نگذشته است که وی دستگیر میشود؛افراد پشت پرده گاهی علنا او را منجی ماشین سازی مینامند و خواستار آزادیش میشوند، گزارش بیست و سی و گزارش بیست و یک و سی و گزارش بیست و دو و سی و حتی گزارش بیست و سه و سی سکوت کردهاند، باید در انتظار نشست و بعد از اتمام کار جهت باد را دید.
میگویند مردی در تبریز فریاد میکشید، یاشاسین (زنده باد) ! از او پرسیدند: کیم (چه کسی)؟ گفت: هله بللی دییر (هنوز مشخص نیست)!
و پادویی نیز پس از تعریف بادمجان توسط ارباب به تعریف از بادمجان میپردازد و چند مدت بعد ارباب از بدیهای بادمجان میگوید و خدمتکار نیز به تایید ارباب میپردازد، ارباب میگوید مردک من وقتی تعریف بادمجان کردم، توهم بادمجان را تعریف کردی و حال که آنرا مردود میکنم، توهم همچنین میکنی!؟
خدمتکار میگوید، قربان، فدایتان گردم، بنده نوکرشمایم، نوکر بادمجان که نیستم.
بعد از اعلان محکومیت آغا قربانعلی، رسانه ملی گزارشی از عدم دقت و تخلف در واگذاری و بحثهای بسیار در این موضوع میکند، دیروز تمجید از قربانعلی فرخزاد بود و امروز در نکوهش و اعلان مجرمیت او! و عدم دقت مجریان واگذاری!
مردم در تمام عرصهها، قبل و بعد از محکومیت قربانعلی فرخزادی از تخلف در واگذاری کارخانه ماشینسازی مطلع بودند، آنها آگاه و متوجه موضوع فساد و امانتدار نبودن مسئولین کار بودند.
انتظار از رسانه ملی به عنوان یک حافظ فرهنگ و دیدبان با امکانات مالی و تحلیل گران و متفکرین بسیار؛ همواره این چنین است که بتواند مسیر صحیح و گزارش و نقد منصفانه و علمی و قابل اتکا را در اختیار مخاطبین فرار خود قرار دهد که بشدت بهدنبال گزینههای دیگر برای داشتن رسانه خبری مستقل خود هستند. ثروت و امکانات بینهایت رسانه ملی نباید این چنین بیهوده و بیهدف و در بازیهای نه سیاسی بلکه بازیهای ربودن بیتالمال و نابودسازی بکار رود،که صلاح مردم و مملکت در آن نیست!
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر