ایرانیها بحران ناامنی ذهنی و روانی را تجربه میکنند؟
مجموعه از چالشها و مشکلات مدتهاست نبض « امنیت روان » در جامعه ایران را هدف قرار داده است. در چنین شرایطی پرسش از اینکه « تهدید امنیت روان» تا چه حد میتواند سرمایه اجتماعی را در معرض خطر قرار دهد، قوت میگیرد. به بیان سادهتر چالشها میتوانند سلامت روان هر عضوی از جامعه را به خطر بیاندازد و همزمان این سلامت روان آسیبدیده سرمایه اجتماعی یک کشور را به مشکل میاندازند. مسالهای که به روشنی نشان میدهد جامعه ایران امروز بیش از پیش نیاز به امیدی واقعی و ملموس که ناشی از حل چالشها باشد نیاز دارد. اما سوالاتی که درباره وضعیت سلامت روان در میان ایرانیها مطرح است در چند سوال مهم تقسیم میشوند؛
نخست اینکه، آیا فضای سیاسی و اجتماعی ایران طی سالهای اخیر و به خودی خود در بستر سلامت روان تنشزاست؟ دوم اینکه، ریشههای اصلنی نا امنی روانی از کجاست و در نگاه کلی چه تاثیری بر متن جامعه و سرمایه اجتماعی یک کشور میگذارد؟
سوم اینکه آیا گسترش آسیبهای اجتماعی و نارضایتیها در سالهای اخیر به این معناست که جامعه ایران چالش ناامنی روانی را تجربه میکند؟ و چهارم اینکه برای برونرفت از این وضعیت نا امنی روانی چه باید کرد؟
بر همین اساس دکتر مصطفی مهرآیین جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگویی با خبرآنلاین پاسخهای مبسوطی به این سوالات داده است. مهرآیین در حوزه جامعه شناسی احساسات جمعی نیز تخصص دارد و معتقد است، فضای سیاسی و اجتماعی کشور طی دهههای اخیر تنشزا بوده و همزمان فرصت تخلیه هیجانات برای افراد جامعه فراهم نشده و برای برون رفت از این وضعیت باید گروههای اجتماعی بتوانند حرف خود را بزنند.
تاثیر تحولات سیاسی و اقتصادی بر سلامت روان مردم
به باور این جامعه شناس تاثیر تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره، در چند دهه اخیر مساله روان را به موضوع همیشگی جامعه ایران تبدیل کرده است. موضوعی که سالهاست به اشکال مختلف با آن زندگی میکنیم اما نمود آن را ، در جامعه امروز ایران بیشتر میبینیم.
او در این رابطه میگوید: نکته اول اینکه جامعه ایران در 4 دهه گذشته و در طول حیات اجتماعی خود رویدادهای مختلفی را تجربه کرده است. انقلاب به عنوان رویدادی که ساختارهای سیاسی را تغییر میدهد و نظم اجتماعی را متحول میکند به خودی خود، جامعه را تحت تاثیر خود قرار داد. اتفاقاتی که در آن سالها رخ داد و بحرانها و خشونتهایی که جامعه با آن مواجه شد در «مساله شدن روان» بیتاثیر نبود.
این جامعه شناس اضافه کرد: بعد از آن با بحران جنگ مواجه شدیم که بازهم «مساله روان» را به موضوع اصلی گفتمان اجتماعی در آن دوران تبدیل میکند. بسیاری از مردم، فرزند، پدر، مادر ، برادر، همسر و خواهر و دوستانشان را در این دوره از دست دادند و تحت فشار روانی قرار گرفتند. پس از آن دوران سازندگی و فرایند توسعه و تنشهایی که در آن دوران آغاز شد، بسیاری از افراد را با تنشهای روانی مواجه کرد که با ساختارهای نوین این دوران مساله داشتند و میخواستند کماکان فضای انقلابی بر جامعه حاکم باشد. نمونه این آدمها را در «حاج کاظم آژانس شیشه ای» دیدیم که نمیتوانست با وضعیت جدید بعد از جنگ مواجه شود و به همین دلیل دچار تنش عصبی است.
مهرآیین ادامه داد: ماجراهای سیاسی و تبدیل جامعه به راست و چپ در سالهای بعد و وضعیت توسعه و شهرسازی در کلان شهرها را. اینکه چطور باید در این شهرهای بزرگ زندگی و درآمدزایی کرد. این فکرها و حس رقابتی که در نتیجه این نوع زندگی به وجود آمد تنشهای عصبی و روانی را در جامعه بیشتر کرد. تفاوت دیدگاه با کشورهای خارجی و احساس تهدید خارجی و اینکه ما باید یک ایدئولوژی را منتشر کنیم، به خودی خود تنش زاست. خشونت زبانی و کلامی که به وفور در روی دیوارها و شعارها منتشر میشد، همه اینها بار روانی جامعه را تشدید میکند.
مهرآیین ادامه میدهد: به اینها اضافه کنید تنشهای روانی بخش اعظمی از جامعه را که کارمند است و تحت کنترل. یعنی اینکه باید دائما خودش و رفتارش را کنترل و مدیریت کند. در همین رابطه تحقیقی روی یک شرکت هواپیمایی انجام شد که رفتار مهمانداران هواپیما با مسافران (خوشآمدگویی یک دست) را مشابه روند حاکم بر یک جامعه ایدئولوژیک میداند. این تحقیق تاکید میکند که جامعه ایدئولوژیک دقیقا به چنین حالتی دچار میشود. چرا که میخواهد احساسات را مدیریت و یک شکل کند. در این جامعه که احساسات از بالا کنترل میشود، طبعا چالش روانی بالایی اتفاق میافتد.
چرا مردم بیشتر از آرامبخشها استفاده میکنند؟
علاوه بر این، گرایش به مقولات روانشناسی و استفاده بیشتر مردم از داروهای آرامبخش از عوارض همین بحرانهای حل نشده است که به باور این جامعه شناس کم کم در جامعه ایران گسترش یافته است. او در این رابطه میگوید:همه این موارد باعث شد کم کم رشته روانشناسی در دانشگاههای ما گسترش یابد. همین الان به خیابان انقلاب که سربزنید مملو از کتب روانشناسی در دودقیقه و سه دقیقه ، آرامش روان و عرفان حلقه و غیره است. این موارد نشان میدهد که روان انسان در جامعه ما به آن شکلی که فوکو میگفت اجتماعی شده و به مساله اجتماعی تبدیل شده است. باز هم همانطور که فوکو میگوید نحوه روبرو شدن با این موضوع هم مناسک خودش را دارد.
به گفته مهرآیین، از استفاده بیشتر مردم از داروهای آرامبخش تا افزایش حضور آنها در کلاسهای مشاوره و غیره نشانههایی از نیاز مردم به جستجوی تکنیکهای آرامش است. استفاده از آرامبخش هایی مثل دیازپوکساید، کلونازپام و غیره بین مردم متداول شده . اگر یک تحقیقی انجام دهید بین داروهای روانی که با دوزهای متفاوت در یخچالهای خانه ها وجود دارد میبینید که خیلی از این داروها شبیه به یکدیگر است و این نشان دهنده تشدید تنشهای روانی به مرور زمان است.
فضای عمومی باز نیست، تخلیه هیجانات صورت نمیگیرد
مهرآیین باز نبودن فضا در حوزه عمومی برای بیان احساسات و تخلیه هیجانات روانی و تبدیل حوزه خصوصی به محلی برای تخلیه بار روانی این هیجانات را یکی از دلایل بیشتر شدن تهدید امنیت روانی در خانواده ها میداند و میگوید: جامعه مدرن ، خیابان را مثابه نمودی از مدرنیته و عرصه عمومی که در آن هیجانات امکان تخیه روانی می یابد، دوست دارد. تمام این تخلیه های روانی و هیجانی با دیدن کالا و سایر عناصر زندگی مدرن باید در خیابان انجام شود اما چون خیابان های ما بسته است، ناگزیر این بار روانی وارد خانه ها شده است. دقت کنید که تجربه ما از مدرنیته در واقع در خانواده ها بیشتر است. این است که میزان مصرف بالای هرچیزی (اعم از برق، انرژی و آب و حتی مشروبات الکلی دست ساز ) را در خانهها میبینیم. میزان تولید مشروبات الکلی در یک سال گذشته ۸۰۰ برابر شده است، این یعنی اینکه برخی خانه ها تبدیل به بارخصوصی شدهاند و این ناشی از تنشهایی است که در فضای خانه ها و بین زنان و مردان و اعضای خانواده وجود دارد و به این شکل بروز پیدا میکند.
روان از هم گسیخته چه تاثیری بر جامعه دارد؟
اما تاثیر یک روان از هم گسیخته بر جامعه چیست؟ چگونه یک روان از هم گسیخته جامعه را بیشتر تحریک میکند که بیشتر روانش به هم ریخته شود. مهر آیین در این رابطه به وقایعی اشاره میکند که در سالهای اخیر رخ داده. از ماجرای تلخ ستایش و بنیتا و غیره تا آزار جنسی دانش آموزان در مدرسه غرب تهران. این جامعه شناس میگوید: امنیت روانی یک مفهوم خنثی نیست. طبعا وقتی در جامعهای امنیت روانی به هم میخورد بر سایر زوایای اجتماعی تاثیر میگذارد و در حوزه های مختلف نمود پیدا میکند. او معتقد است بخشی از آنچه ما امروز از آن به عنوان افزایش نارضایتی ها و اعتراضات گروههای مختلف اجتماعی (کارگری، زنان، کشاورزان ، مال باختگان و....) نام میبریم ، ناشی از تضاد مشی سیاسی با زندگی اجتماعی افراد است که در سالیان گذشته به تدریج تشدید شده است.
مهرآیین میگوید: در نسبت بین زندگی و سیاست، چهار الگوی رابطه وجود دارد. یک الگوی رابطه این است که سیاست هرکاری دلش میخواهد انجام میدهد. اعم از جنگ، صادر کردن ایدئولوژی و غیره که در جامعه ما این رویه حاکم است . یک نوع دیگر آن که در سالهای اخیر تحت عنوان «توسعه پایدار» در جامعه ما هم از آن حرف زده شد، این است که سیاست هرکاری میخواهد انجام دهد اما به محیط زیست و فرهنگ جامعه اعتنا کند تا خسارتی به نسل های بعد وارد نکند که از آن با عنوان الگوی توسعه پایدار نام میبرند.
پیوند بین سیاست و زندگی باید برقرار شود
با این حال به گفته این جامعه شناس این دو الگو یک مشکل اساسی دارند . اینکه در هیچ یک از آنها، زندگی با سیاست پیوند نمیخورد.
مهرآیین در این رابطه میگوید: این دو الگو از زندگی جدا هستند. یا سیاست پیروز ماجراست یا اینکه سیاست باید به محیط زیست و فرهنگ طبق الگوی توسعه پایدار اعتنا کند. بنابراین پیوندی بین اینها و زندگی اجتماعی مردم به وجود نمیآید. اما ما یک الگوی دیگر در مباحث تئوریک با عنوان زیست - سیاست داریم که این پیوند را بین سیاست و زندگی برقرار میکند.
در این الگو، دانش زندگی تبدیل به دانش سیاسی میشود . به معنای روشن تر، سیاست اجتماعی بر مسائل جمعیت و مسائل بدن ( به معنای اینکه نظمی پیدا کند) و مسائل جمعیت به معنای آمارهای جمعیت و نیاز جامعه به شغل ، آموزش، درمان، تولد و مرگ و میر و مجموعه اطلاعاتی که از جامعه میگیرد، مبتنی است. نظام سیاسی مبتنی بر الگوی زیست-سیاست دانش را از جامعه میگیرد و سعی میکند برای بهبود شرایط اجتماعی به خود جامعه رجوع کنید. در این الگو سیاست گذاران پذیرفتهاند که حقیقت جامعه پنهان است و به همین دلیل مرتبا جامعه را وادار به سخن گفتن میکنند و علاقه مندند که صدای گروههای مختلف اجتماعی را از رسانهها و مطبوعات و فضای عمومی بشنوند. نظام سیاسی در این الگو به دنبال آن است که اخبار و اطلاعات را از جامعه بگیرد و بر این اساس به جامعه خدمات ارائه کند. اگر اینطور رفتار میشد طبعا امنیت روانی جامعه بالا میرفت و نظم سیاسی به این شکل ممکن میشد.
با این حال چنانکه مهرآیین تاکید میکند عدم استفاده از این الگو ، حلقه مفقوده بازگرداندن امنیت روانی در جامعه ایران است.
برای برونرفت از این وضعیت نا امنی روانی چه باید کرد؟
اما برای برون رفت از این ناامنی روانی چه باید کرد. مهرآیین میگوید در چنین شرایطی شکل دادن الگوی زیست-سیاست راه حل کمتر شدن تنش های روانی مردم است. مساله ما نظام سیاسی عادل و غیرعادل است، در حالیکه به تعبیر فوکو مساله نظام سیاسی این نیست، بلکه مساله نظام سیاسی امروز این است که «حکومتها یاد بگیرند که چگونه حکومت کنند که کمتر حکومت کنند.» یعنی چطور دایره دخالتهای خود را در عرصه عمومی و خصوصی کمتر کنند . تبدیل کردن جامعه به منبع دانش نظام سیاسی راه حل برون رفت از این بحرانهای روانی است. اینکه اقشار مختلف جامعه امکان این را بیابند از خودشان حرف بزنند. مکانیک ها از خودشان حرف بزنند، جوشکاران و اساتید دانشگاه از مشکلاتشان بگویند و سایر افراد و گروههای اجتماعی هم به همین شکل. رواج زندگی انجمنی در واقع مرحله بعد از این مرحله است که باید گسترش یابد و نهادهای مدنی امکان این را پیدا کنند تا مطالبات گروههای مختلف اجتماعی را جهت کاهش ناامنی های روانی منعکس کنند و به نتیجه برسانند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر