چرا کسی شوراها را جدی نمی گیرد؟
ماجرای استعفای محمدعلی نجفی، شهردار تهران و عتاب و خطاب دادستان کل کشور به اعضای شورای شهر برای پذیرفتن استعفای شهردار، دوباره یک انگاره نه چندان کهنه را سرزبان انداخت؛ شوراها چندان هم در ایران جدی گرفته نمیشوند. پس از این یکی دو اظهار نظر از محسن هاشمی که گفت شوراها بیش از آنکه تصور میکرده، تشریفاتی هستند، چنین نظری را جدیتر کرد. البته نباید فراموش کرد عملکرد چهار شورای شهر از ابتدای تشکیل در دولت اصلاحات تاکنون، بر تقویت این نگاه کمک کرده است؛ هیچ دورهای نبوده است که یک کلانشهر از تیغ انحلال شورای شهرش دور بماند، چه تهران باشد، چه تبریز و چه شهرهای دیگر، در چهار دوره گذشته یکی از شوراهای شهرهای بزرگ و حتی کوچک به دلیل عملکرد پرتنش، با حواشی از جنس فساد مالی و اختلاس، یا منحل شدهاند یا در آستانه انحلال قرار گرفته اند. بازداشت تعدادی از اعضای شوراها هم به تضعیف بیشتر نگاهها به شوراهای شهر و روستا کمک کرده است.
اما با شهربانو امانی، عضو فعلی شورای شهر تهران، نماینده ادوار مجلس و عضو حزب کارگزاران مجلس گفتگویی در کافه خبر درباره نقش شوراها داشتیم. او معتقد است: « موضوع، جایگاه نهادینه نشده تحزب است. در قانون اساسی اصول خوبی داریم ولی اجرایی شدن آن هنوز امکان ندارد. چرا نظام تن به نهادینه شدن تحزب نمی دهد؟ ما همیشه نگرانیم شورای اول اتفاق نیفتد. نقطه منفی آن شورا، رقابت درون شورایی و درون حزبی بود. آیین نامه داخلی شورای اول تقریبا از روی آیین نامه داخلی مجلس نوشته شده بود. چرا این تجربیات، را می خواهیم دوباره تجربه کنیم؟»
مشروح گفتگوی خبرآنلاین با عضو شورای شهر پنجم تهران را در ادامه بخوانید؛
شوراها ۲۰ سال است در کشور تشکیل شده اند. با وجود انتظارات فراوان مردم، به نظر می رسد شوراها عملکرد قابل توجهی نداشته اند. از جمله در ادوار اخیر در شهرهای مختلف، انحلال شورا به دلیل مفاسد مالی، اختلاس، استعفای شهرداران و استیضاح و عدم ثبات در مدیریت محلی را شاهد بودیم. تحلیلی درباره عملکرد شوراها در ۲ دهه اخیر ارائه می دهید؟
فصل 7 قانون اساسی با ۷ اصل مربوط به شوراهاست. اینقدر این نهاد مهم است که برای حضور مردم در اداره امور روستا، شهر، شهرستان و شورای عالی خود در قانون اساسی اصول متعدد تنظیم شده است. یادم است در اوایل انقلاب انتخابات سراسری شوراها در کشور اتفاق افتاد. اسناد تاریخی آن ثبت و ضبط نشده است. شوراها را تحمل نکردند. از یک جامعه استبداد زده داشتیم عبور می کردیم و تجربه نداشتیم. خیلی زود شوراها منحل شد. شورای اول تهران که هی می گوییم منحل شده، واکاوی نکردیم چرا در سراسر کشور شوراها منحل و تعطیل شد. در مجلس پنجم بحث شوراها در مجلس و وزارت کشور آقای خاتمی به صورت جدی دنبال شد. با بودن پارلمان های محلی، مجلس ملی در راس امور قرار می گیرد. خوشبختانه این موضوع قانون شد. ولی مسئله اینجاست چرا یک دولت استقبال و حمایت کرد و بخشی از وظایف تصدی خود را به شوراها داد.دولتهایی که ضعیفند، نهادهای مردم را برنمی تابند. بعد از تحمیل ۸ سال سخت و سیاهی به کشور، چهره های سیاسی اصلاحطلبان از اشتباهات سال ۸۴ پند گرفتند. منتهی ما معتقد بودیم جریان رقیب این روند را ادامه می دهد. وقتی بحث رقابت برای دست در جیب مردم کردن باشد، مسابقه در اختلاس ها و زیاده خواهی ها هم هست. برخی حتی روی قبل از انقلاب را هم سفید کرد. در این ۸ سال رقابت برای خصوصی کردن و شخصی کردن منابع عمومی اتفاق افتاد. امروز شرایط اعتماد عمومی سقوط آزاد کرده و بدبینی مردم نسبت به شوراها را داریم. خیلی از این مسایل در شهرهای بزرگ بود. در تهران کم و بیش به آن مرحله نرسید. ولی وقتی جایگاه شورا تضعیف شد و شورا نخواست یا نتوانست وظیفه نظارتی خود را اعمال کند، دچار این شرایط شدیم. در ۲۰ سالگی شورا، قوایی که تجربه شورا را دارند، قرار بود مدیریت یک پارچه شهری را به مدیریت محلی بدهند. الان شهرها بسیار گران اداره و این هزینه به مردم تحمیل می شود. امیدوارم تا پایان مجلس دهم و دولت دوازدهم، تصدی گری به مدیریت شهری و نهادهای انتخابی مردم برگردد. نزدیک به ۵ سال از عمر ریاست جمهوری آقای روحانی و استقرار دولت می گذرد. انتظار دارم آقای روحانی به عنوان یک سیاستمدار با تجربه، نگاه جدی به نهادینه کردن نهادهای انتخابی مردم داشته باشد.
چرا بعد از ۲۰ سال شوراها را جدی نمی گیرند؟ دادستان کل کشور به طور علنی می گوید شهردار باید استعفا بدهد. برای سایر قوا چرا این کار را نمی توان کرد؟
باید برای پاسخ به این سئوال به عقب برگردیم. موضوع، جایگاه نهادینه نشده تحزب است. در قانون اساسی اصول خوبی داریم ولی اجرایی شدن آن هنوز امکان ندارد. چرا نظام تن به نهادینه شدن تحزب نمی دهد؟ ما همیشه نگرانیم شورای اول اتفاق نیفتد. نقطه منفی آن شورا، رقابت درون شورایی و درون حزبی بود. آیین نامه داخلی شورای اول تقریبا از روی آیین نامه داخلی مجلس نوشته شده بود. چرا این تجربیات، را می خواهیم دوباره تجربه کنیم؟ این مشکل ما اصلاحطلبان است. هر چند سعی کردیم تجربه تلخ سال ۸۴ را در سال ۹۲ تکرار نکنیم. هر زمان ما اصلاحطلبان توانستیم رقابتهای درون گروهی را کنترل کنیم، توان هماهنگ کردن افکار عمومی را با خود داشته ایم. اصلاحطلبان می توانند با مردم گفتگو کنند و آنها را پای صندوق بیاورند. سئوال اینجاست چرا ما تا بهشت می توانیم برویم ولی بهشتی نمی توانیم بشویم؟ مردم موضوع را جدی گرفته اند، چون اصلاحطلبان جدی شده اند. موضوع دیگر اینجاست که هر منطقه تهران بزرگتر از چند مرکز استان است. اگر باور به حقوق مردم داریم، چرا شورای دوره سوم را ۶ ساله شد؟ آن زمان بحث شد که نمایندگان شورای چهارم فقط ۴ سال وکالت از مردم دارند پس چرا ۶ سال ماندند. وقتی به این مسئله اعتراض شد مجلس هم تعداد اعضای شوراها را در شهرهای مختلف کاهش داد. در ۱۴ سال سیطره اصولگرایان، نگاهها به شورای شهر، ابزاری بود نه کارشناسی. بعد از ۲۰ سال باید قانون شوراها و آیین نامه اداره شوراها باید اصلاح شد. این آیین نامه جاهای مسکوت است و بسیاری جاها کاربردی نیست. در نتیجه می گویند هزینه شوراها زیاد است. در دیداری که با رئیس مجلس داشتیم، این پیشنهاد را دادم یکبار بعد از ۲۰ سال بدون نگاه سیاسی قانون شوراها اصلاح و بازنگری شود. اگر این قانون اصلاح شود بسیاری از مشکلات رفع می شود.
این مشکلات به مسایلی مانند استعفای آقای نجفی هم مربوط می شود؟
ورود دادستان کل کشور در تصمیم شورا هیچ تاثیری نداشت. در روز 14م فروردین از آقای شهردار پرسیدم درمان را چه زمانی شروع می کنید؟ تمام تلاش ما این بود هزینه به مردم تحمیل نشود. عده ای هم دوست دارند مردم ناامید شوند. ولی ما لیست امید بودیم. بیش از ۵۲ لیست مشابه داشتیم، ولی مردم تهران هم شورا را جدی گرفتند و هم رای دادند. ما از رئیس جمهور، رای قرض نگرفتیم. در تهران، برای کاندیداهای اصلاحطلب در شورای شهر و رئیس جمهور بیش از ۲۶ میلیون رای داده شد. در تهران، آقای روحانی رای بالایی آورد ولی ما از او قرض نگرفتیم. ما جدی تر وارد انتخابات شدیم. در شورای چهارم اینقدر که برای ریاست جمهوری، اصلاحطلبان تبلیغ کردند برای شورای شهر تبلیغ نکردند. در شورای پنجم، اصلاحطلبان گفتند باید از زیربنا که شوراست شروع کنیم. برای همین رقابت بسیار جدی شد. مردم صندوق رای را جدی گرفتند. اف بر کسانی که می خواهند مردم را از صندوق رای ناامید کنند. بعضی جاها با ۲ درصد نماینده شورا داریم. اگر می خواهیم بعد از ۴۰ سال انقلاب بگوییم انتخابات برگزار می کنیم، باید مشارکت مردم بالا باشد. با جاده یکطرفه سیاسی، کشور اداره نمی شود. کشور دو طیف سیاسی واضح دارد که یکی اصلاحطلب است و دیگری اصولگرا. اصلاحطلبان به هوشمندی و خردورزی اعتقاد دارند. در مجلس پنجم ما اقلیت بودیم ولی آنقدر موفق بودیم که برنامه سوم توسعه دولت آقای خاتمی در مجلسی با اکثریت اصولگرا تصویب شد. ولی در مجلس ششم چه اتفاقی افتاد؟ اقلیت اصولگرای مجلس، خارج از مجلس، تعامل کنند. به جای اینکه بازی پارلمانی را در داخل مجلس داشته باشند و کمک کنند، ولی از رانت سیاسی استفاده کردند و بعدا آن شد که نباید می شد. اگر شورا نهادینه بود، هر کسی شورا را نمی کوبید. ای کاش آقای دادستان در سایر موارد هم نقش مدعی العموم را درست اجرا و ایفای وظیفه می کرد تا بسیاری ازهزینه ها به مملکت تحمیل نمی شد.
من به عنوان یک شهروند انتظار نداشتم درباره محمدعلی نجفی شهردار تهران این اتفاق بیفتد. اتفاقی که درباره محسن هاشمی افتاد و با او از سوی حزب اتحاد ملت (مشارکت سابق) برخورد شایبه برانگیزی شد. از بیرون شورا، اختلاف در درون شورا مشخص است و برخی می خواهند سهم خود را در شهرداری از دست ندهند. چرا این رقابتها دارد پررنگ می شود؟
این مسئله دقیقا در فراکسیون امید در مجلس هم افتاد. آیا ما باید فقط از لحاظ فیزیکی دور هم باشیم؟ نهاد شورا بسیار مهمتر از انتخاب شهردار است. تضارب آرا درون جبهه، چیزی دور از انتظار نیست. اگر قرار بود حزبی عمل کنیم باید شورایعالی اصلاحطلبان به این توجه می کرد، باید سهم احزاب بر اساس وزن آنها به شورای شهر معرفی می شدند. حالا این اتفاق افتاده، چه باید کرد؟ بازآفرینی امید و تقویب جایگاه چطور باید باشد؟ ۷ ماه قبل که تجربه نداشتیم ۸ کاندیدا معرفی کردیم، الان با تجربه ۷ ماهه رسیدیم به ۲۸ کاندیدا. چی شد که الان هر کسی برای خودش یک کاندیدا معرفی کرد؟ به بهشت رفتن یک گام ما بود ولی نباید در افکار عمومی این باشد که وقتی اصلاحطلبان به بهشت می رسند، قواعد بازی را بلد نیستند. شورا و شورایی بودن و تصمیم شورایی برای من مهمتر از انتخاب شهردار است. یکی از مطالبات مهم مردم، آلودگی هوا و ترافیک است که به همدیگر پیوند دارند. چه مدیری می تواند این موضوع را باور کند و جدی بگیرد؟ طبیعی است آقای محسن هاشمی می تواند در بحث مترو می تواند این مسایل را جدی بگیرد. او استمزاج کرد. مخالفانش می گویند اگر آقای هاشمی برود، آقای چمران می آید. آنها می گویند در شورای چهارم، آقای شیبانی را با سختی و بیماری به جلسه می آورند تا رای دهد. می توان به افکار عمومی گفت که همه اینها بحث می شود. هر شهرداری انتخاب شود، به نظر من با ۲۱ رای انتخاب نمی شود.
کنار کشیدن آقای هاشمی با خوشحالی بخشی از شورا مانند سخنگوی شورا همراه بود که آشکارا ابراز خوشحالی می کردند. این بحث اختلاف را دامن نمی زند؟
البته بخشی هم ناراحت شدند. تضارب آرا باید باشد.
ولی قبول دارید که وظیفه سخنگوی شورا این نیست که توئیت کند خوشحال باشید هاشمی نمی آید؟!
این بحثها در شورا طرح میشود. دغدغه های افکار عمومی لحاظ می شود و با اکثریت رای، شهرداری که در شان مردم تهران باشد، انتخاب شود. همه هم موافق دارند و هم مخالف. این فقط آقای هاشمی نیست که نقد می شود. برخی می گویند جریان رقیب از حذف هاشمی خیلی خوشحال شده. من معتقدم اگر بتوان یک شهردار قوی انتخاب کنیم و آقای هاشمی هم در شورا بماند باز هم بهتر است. ما اعتقاد به اجماع شورا داریم. باید این را هم بگویم حزب کارگزاران که من از آن هستم، همیشه رو بازی می کند و همیشه برای این حزب، منافع ملی اولویت دارد. انسجام اصلاحطلبان و صیانت از سرمایه اصلاحطلبان هم برای ما مهم است. نسل جوان به حق ما را نقد می کند وقتی شما به قدرت می رسید از نسل جوان حزبی حمایت نمی کنید.
با استعفای آقای نجفی، شورای پنجم شکست بزرگی خورد؟
هزینه داشت ولی اسمش را شکست نمی گذارم.
اسمش چیست؟ پیروزی؟
راه سومی پیدا می کنیم که هزینه تحمیل شده را تجربه تلخی بدانیم که به فرصت تبدیل می شود. زمان از ما گرفته شد، در بدنه شهرداری که با جریان رقیب 14 سال کار کرده، حداکثر منافع را می برد، تزلزل ایجاد شده است.
درسهای این تجربه چیست؟
یکی از مهمترین درسها این است که شهرداری کارامد و توانمند انتخاب شود. مردم تهران از ما کار می خواهند نه سیاست ورزی. این موفقیت طوری حاصل می شود که شهرداری با کارآمدی و توانمندی دوره خود را تمام کند.
چقدر موافقید با یکی از همکارانتان در شورا که گفته نمی شود روی کاندیداهای موجود برای تمام کردن دوره حساب کرد؟
من موافق نیستم. این از ترس مرگ، خودکشی کردن است. معنی اش این است هر شهرداری را ما گذاشتیم شما می توانید وسط دوره، فشارهای جانبی بیاورید و برود یا خودش بخواهد. آمدن و رفتن آقای نجفی، نقاط مثبت و هزینه هایی داشته. انشالله از این تجربه سخت بتوانیم حداکثر استفاده را کنیم. همینطور هم محسناتی داشته. اگر نجفی مشکلی قبل از شهرداری داشت، می توانستند از ورودش به صورت قانونی جلوگیری کنند.
هنوز وقت شهردار شدن یک زن نشده؟
چرا، من دنبال خانمهایی که می توانستند کاندیدای شهرداری شوند، بودم. در شهریور سال گذشته ما کاندیدای خانم برای شهرداری تهران داشتیم. به همه شان زنگ زدم و صحبت کردم ولی خودشان مایل نبودند. با خانمها ابتکار، مولاوردی و کولایی صحبت کردم. متاسفانه کادرسازی در زنان نشده. مگر نظام کادرسازی کرده که ما زنان کادرسازی کنیم؟ برای همین رفتیم در کمیسیون حمل و نقل و عمران تا کارهایی انجام دهم. این دوره، کاندیدای زن نداریم.
می شود معاونان شهردار از بین زنان باشند؟
رویکرد اصلاحطلبان از سال 92 در لیستهای سیاسی اعمال شد. برای کادرسازی و افزایش تجربه خانمها، ابلاغ شده 30 درصد مدیران میانی به بالا باید از بین زنان باشد. آقای نجفی هم قول داده بود این کار را کند و الزام داشت تا پایان دوره 4 ساله این ارتقا اتفاق بیفتد و از مدیران زن توانمند در پست های عالی استفاده شود. با توجه به اصلاح ساختار اخیر و حضور 22 پست مشاور زن در مناطق، سرپرست شهرداری بخشنامه کردند معاونان شهرداری، شهرداران مناطق و نواحی در استفاده از توان مدیریت زنان استفاده کنند. همچنین باید در هیات مدیره شرکتهای شهرداری از وجود زنان باید بهره ببریم. همچنین امیدواریم قوه مجریه در بانکها، بیمه ها و سایر پستها حتی در رابطان پارلمانی که دارای 80 پست مدیرکلی، معاون حقوقی و رابط پارلمانی است، استفاده شود. البته این را هم باید در نظر گرفت هر زمان در مجلس تعداد زنان کاهش می یابد، برخوردها هم تبعیض آمیز می شود.
چرا لیستهایی مانند لیست امید، هنگام انتخابات، نام شهردار را نمی گویند؟
در بسیاری مناطق دنیا، لیست شورا را که می دهند، شهردار را هم معرفی می کنند. در بسیاری از کشورها، رئیس جمهور وقتی کاندیدا می شود معاون اول خود را هم اعلام می کند. ما در شورای پنجم، فقط برای ۲۱ عضو شورا، لیست دادیم. ما ابزاری برای نظرخواهی از مردم برای شهرداری نداریم. چون ابزار نداریم و این حق شوراست که شهردار را انتخاب کرده و از او پاسخ بخواهند.
به مسئله محیط زیست و کیفیت زندگی در تهران بپردازیم. ۱۰ سال پیش در غرب تهران، دشت خشک نداشتیم، حتی در حوالی قم هم اینقدر طوفان نداشتیم. ولی حالا می بینیم با کوچکترین بادی، در غرب تهران، کانون غبارهای غلیظ تشکیل می شود. در ورامین، برداشت زیادی از آب زیرزمینی می شود. آیا تهران دارد خشک می شود؟
من در دولت قبل در سازمان محیط زیست، بحث سازمانهای محلی زنان را دنبال می کردم. در اطراف ارومیه، 3 سال در روستاها کار کردم. ما مردم را حساس می کنیم ولی مشارکت آنها را فراموش می کنیم. شرایط کشور واقعا بحرانی است. حتی این بارشها از متوسط طولانی مدت هم کمتر است. دو کشور در دنیا، بحران شدیدی در آب دارند. یکی مصر است که ۴۵ درصد سفره های زیرزمینی اش را خالی کرده و یکی هم ایران که بیش از ۸۵ درصد سفره آبهای زیرزمینی را تخلیه کرده و این مسئله در ۸ ساله دولتهای نهم و دهم اتفاق افتاد. بحران آب بسیار مهم است. مثلا در سوریه، جنگ با بحران آب شروع شد. از زمانی که به شورا آمده ام، هر جا رفته ام تاکید کرده ام درباره آب صرفه جویی شود. مدیرعامل سازمان بوستانها می گوید از بس خانم امانی تاکید کرده، می ترسیم هر جا که کار می کنیم مشکل آب داشته باشیم. متاسفانه پیمانکاران سازمان بوستانها آموزش ندیده اند. مدیران و معاونان مناطق هم آموزش ندیده اند. با آب چاه، خیابان می شویند. این آب بسیار بسیار هزینه بر است. این چالش جدی بین المللی است. متاسفانه ما برای تجارب دیگران، هزینه می کنیم. مثلا امسال برای پل کریمخان هزینه زیادی شد. امیدوارم برنامه انسان محوری و تغییر مود حمل و نقل باعث کاهش این مشکلات شود.
وقتش نرسیده با این بحران بی آبی که تهران درگیر است، دست از گل کاشتن و چمن کاشتن در پایتخت برداریم؟
اتفاقا اخیرا آقای استاندار گفته است باید در شهر ری 15 متر مربع سرانه فضای سبز باشد. چرا از دانش روز استفاده نکنیم؟ با کمک رسانه ها طرحی را پیش می بریم تا تهران نهالستان شود. تهران، توتستان بوده است. چرا از توت های محلی استفاده نشد؟ چرا با هزینه بسیار، نهال توت را از جای دیگر آورده اند؟
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر