«رکسانا نیکنامی» استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اروپا در تشریح دلایل فعال شدن فرانسه در منطقه و خلیج‌فارس در گفت‌وگو با ایلنا عنوان کرد: سیاست خارجی فرانسه و شخص رئیس‌جمهوری این کشور تفاوت زیادی با روسای جمهوری قبلی ساکن در الیزه دارد. ایجاد تغییرات در نظام بین‌الملل و  ایجاد بستر رشد فرانسه و ورود آن به پرونده‌های سوریه، ایران و به طور کلی منطقه غرب آسیا موجب شده تا سیاست خارجی این کشور در منطقه نسبت به گذشته فعال‌تر شود. باید توجه داشته باشیم که سیاست خارجی ماکرون یک سیاست خارجی واقع‌گرایانه و نمادی از نظام سیاسی «گُلومیترانیسم» است؛ به صورتی که حد وسط سیاست‌های دست راستی و دست چپی را در این کشور اجرا کرده که تا به امروز چنین چیزی در فرانسه اتفاق نیفتاده بود.

وی ادامه داد: زمانی که توجه ایالات متحده به خاورمیانه کمتر شد، فرانسه این امکان را پیدا کرد که کنشگری خود در این منطقه را بیشتر کند که این موضوع در سطح اتحادیه اروپا در قالب خود بحث مهمی به حساب می‌آید. در داخل اتحادیه اروپا سیاست‌ها به دو دسته سیاست مدیترانه‌ای و سیاست شرقی تقسیم می‌شود و سازوکار به صورتی تعریف شده که هر دو سیاست را بتوانند مدیریت کنند. در فرانسه در زمان سارکوزی امتیازات بیشتری برای خاورمیانه تبیین شده بود که در آن کشورهایی مانند سوریه، لبنان، فلسطین و ایران مورد اشاره قرار گرفته بودند. از این نظر پس از پیروزی امانوئل مکرون در فرانسه، این سیاست‌ها مجدداً پیگیری و حتی پررنگ‌تر شده است. مساله بعدی این است که خروج بریتانیا از جمع کشورهای اتحادیه اروپا این فضا را برای فرانسه به وجود آورده که بتواند در سطح منطقه‌ای و اروپایی کنشگری بیشتری را از خود نشان دهد. از این جهت نه تنها در بحث مقیاس جهانی بلکه عقب‌نشینی برخی کشورهای اروپایی و تعلیق حدودی آمریکا در خاورمیانه، فضا را برای رشد پاریس بیش از پیش باز کرد.

بازی جدید فرانسه متشکل از دو عنصر است که در راستای یکدیگر پیگیری می‌شوند؛ نخست عنصر مداخله‌جویانه و دوم روند میانجی‌گرانه. از این منظر باید توجه داشته باشیم که سه روش در عرصه سیاست خارجی وجود دارد بحث تغییر وضع موجود، حفظ وضع موجود و یا استفاده از روش‌های دیپلماتیک. از این منظر فرانسه دو مولفه مداخله و میانجی‌گری را در دستور کار قرار داده که تا حد زیادی با سیاست خارجی دولت اولاند تفاوت دارد. به عبارت دیگر سیاست خارجی پاریس نسبت به گذشته تهاجمی‌تر شده است و البته در این راه کسب پرستیژ یکی از دلایل فعال شدن سیاست خارجی آنهاست.

این پژوهشگر حوزه اروپا با تاکید بر اینکه کمرنگ شدن نقش آلمان در اروپا بستر را برای رشد فرانسه به وجود آورده است گفت: یکی دیگر از دلایل قدرت گرفتن فرانسه بحث کمرنگ شدن محبوبیت وجهه آلمان و به خصوص آنگلا مرکل است. پاریس از گذشته تا به امروز از میزان سهم خود در اتحادیه اروپا ناراضی بوده و همچنان به دنبال آن بوده که باید برای خود جایگاه مناسبی در بین کشورهای اتحادیه دست و پا کند و از این جهت به دنبال پیشرفت خود در اتحادیه اروپاست. در اروپا رسماً بر این عقیده‌اند که آلمان کارت اقتصادی قاره سبز به حساب می‌آید اما به هیچ وجه نمی‌توانیم در مقیاس بین‌المللی اقتصاد را از سیاست جدا کنیم. باید توجه داشته باشیم که در اروپا و در وضعیت فعلی دوران یکه تازی رهبران جوان در کانادا، اتریش، فرانسه و بسیاری از کشورهای دیگر را شاهد هستیم که این موضوع چالش جدید این قاره خواهد بود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: رهبران جوان  از احزابی با تعاریف جدید وارد فرآیند قدرت می‌شوند و این به معنای ظهور پدیدهای جدید سیاسی در اروپا به شمار می‌آید. در این بین رئیس‌جمهور فرانسه یکی از این افراد است که اگر آن را با صدراعظم آلمان مقایسه کنیم، می‌فهمیم که وجهه و پرستیژ مرکل آرام آرام در حال افول است و به این جهت احتمال دارد که فرانسه در سال‌های آینده به رقیبی جدی برای آلمان تبدیل شود. از این منظر تمامی متغیرهایی که به آن اشاره شد باعث شده تا ماکرون سیاست‌ رئالیسم سیاسی را به جای لیبرالیسم پیگیری کند و در نهایت شاهد هستیم که فرانسه در مجموع توانسته وضعیت فعلی سیاست خارجی خود را تا حد زیادی تقویت کرده و از سوی دیگر گفتمان جدیدی از سیاست داخلی خود به وجود بیاورد. از این منظر نباید از حضور فعال پاریس در منطقه خاورمیانه تعجب کرد و باید منتظر پررنگ‌شدن آن باشیم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.