ترامپ؛ قاتل ریگانیسم

من تمام عمرم یک اوانجلیکایی و از سال‌های نوجوانی جمهوری‌خواه بودم. فکر می‌کردم جامعه خودم را می‌شناسم. سپس، ناگهان، گویی شناخت من به‌یک‌باره از کار افتاد. من شوکه، کمی خجالت‌زده و البته کنجکاو بودم. از آن لحظه، دو سوال ذهنم را درگیر کرده است: «چه چیزی را از دست دادم؟ و چرا از دست دادم؟» می‌توانم کتابی درباره درس‌هایی که آموخته‌ام بنویسم، اما به‌شکل خلاصه به آن اشاره می‌کنم. من فکر می‌کردم ایدئولوژی قوی‌تر از جامعه است. جمهوری‌خواهان در انقلاب ریگان به بلوغ سیاسی رسیدند و حزب جمهوری‌خواه را اساسا و اصالتا ایدئولوژیک می‌دانستیم. ما طرفدار دولت محدود، محافظه‌کاری اجتماعی و دفاع ملی قوی بودیم. حتی پس از ریگان برخی جمهوری‌خواهان علیه ریگان شدند که با برچسبی از سوی جامعه ما مورد انتقاد قرار گرفتند. ما به آنها لقب «رینو» (RINO) را دادیم؛ یعنی کسانی که فقط اسما جمهوری‌خواه هستند (Republican in name only) .

در واقع، این دلیل اصلی بسیاری از نویسندگان محافظه‌کار بود که پدیده ترامپ را زودگذر می‌پنداشتند. همه ما متعلق به نسل ایدئولوژیک تسلیم‌ناپذیر بودیم. حزب جمهوری‌خواه حزبی از ایده‌ها بود و این ایده‌ها بودند که حزب را تعریف می‌کرد. تا اینکه به زمان حال رسید. ترامپ این معادله را به‌کلی تغییر داده است. او به‌دنبال یک دولت بزرگ و لیبرتینِ انزواجو است که با پلتفرم جمهور‌خواهان در تضاد کامل است. او نه تنها به‌خاطر این دگرگونی ایدئولوژیک مجازات نشده است، بلکه جمهوری‌خواهان بسیاری جذب او شدند.  یک لحظه فکر نکنید این به این دلیل است که او در یک بحث ایدئولوژیک هوشمندانه پیروز شد.

وقتی او توده‌ای از حمایت‌ها را به‌دست آورد، میلیون‌ها جمهوری‌خواه با یک انتخاب جدی روبه‌رو شدند: «ایدئولوژی یا جامعه؟» بسیاری از ما که به دلایل ایدئولوژیک با ترامپ مخالفت کردیم، از شدت این واکنش متحیر شدیم. فکر می‌کردم ایدئولوژی جامعه را تعریف می‌کند، اما جامعه بدون توجه به ایدئولوژی وجود داشت و گسستن از جامعه گناه بسیار بزرگ‌تری بود. بنابراین جمهوری‌خواهان می‌توانستند به ایده‌های خود وفادار بمانند و با خشم همسایگان خود روبه‌رو شوند یا می‌توانستند منعطف شوند و این‌گونه دوستان خود را حفظ کنند و وجدان خود را با این تصور راحت کنند که مهم نیست ترامپ چه کرد یا چه گفت، حداقل او یک دموکرات نیست.