P5_2_50101_1402402111_10762406235328122.957124250_1 copy

اولین نمونه از انجام این کار، ادعای تبار از «القعقاع بن عمرو التمیمی» است، یک جنگجوی افسانه‌ای که بخشی از گسترش اسلام در سراسر شام مدیون او بود. یک داستان سنتی حکایت از آن دارد که یک فرمانده‌ ارتش محاصره‌شده‌ مسلمان برای جلب حمایت به مدینه نامه نوشت و درخواست هزار جنگجو کرد. در پاسخ، این فرمانده‌ عرب قعقاع بن عمرو را با نامه‌ای به حضور پذیرفت که در آن آمده بود او به‌تنهایی به هزار جنگجو می‌ارزد. در سال۲۰۱۰، قطر ۸میلیون دلار برای تولید یک سریال ۳۲قسمتی درباره‌ قعقاع بن عمرو برای پخش در ماه رمضان اختصاص داد. به‌طور قابل ‌توجهی، امیر سابق شیخ حمد اعلام کرد که قصدش «بازگرداندن شکوه و جلال به جدش» با ابراز نسبی بود که به قدرت عاریه‌ای قطر نیز می‌افزود. هدف قطر از ترویج ارتباط آل‌ثانی با قعقاع بن عمرو ممکن است این  باشد که رهبری قبیله‌ بنی‌تمیم را که خاندان آل‌ثانی به آن تعلق دارند، نشان دهد. سلطان القاسمی، مقاله‌نویس و محقق اماراتی، به نظر عبدالله الشمری، تحلیلگر سعودی اشاره می‌کند: «همه می‌دانیم که قبیله‌ بنی تمیم بر خلاف (قبایل) شمر، عنزه و دیگران رهبر ندارند. به همین دلیل است که آل‌ثانی [امیر قطر] به دنبال رهبری آن است، به‌ویژه به این دلیل که بزرگ‌تر و گسترده‌تر از دیگران است.»

القاسمی نتیجه‌گیری می‌کند که این «وظیفه‌ای در دسترس است.» با این ‌حال، پروفسور «بروس اینگهام» از دانشکده‌ مطالعات شرقی و آفریقایی (SOAS) هنگام مصاحبه اظهار کرد که بنی‌تمیم به‌طور قابل‌توجهی پراکنده هستند و تلاش غیرعملی برای ادعای رهبری آنها ممکن است یک هدف قطری نبوده باشد. اولین توضیح درباره بودجه‌ قطر برای تولید تلویزیونی، درباره بازگرداندن شکوه به اجداد خود، ممکن است نزدیک‌تر باشد. «جیل کریستال» توضیح می‌دهد که خاندان آل‌ثانی بر «تاریخ بدوی» (بدوی عشایری) خود به‌جای «تاریخ حضری» (محل سکونت) تاکید می‌کنند؛ درحالی‌که درعین‌حال این واقعیت را نادیده می‌گیرند که در بیشتر آن تاریخ، آل‌ثانی بنی‌تمیم مهم‌تر از هر قبیله‌ دیگری نبود.» «سباستین مایزل» در توضیح اهمیت ادعاهای میراث قبیله‌ای در جامعه‌ خلیج‌فارس توضیح می‌دهد که حتی اگر خانواده‌های حاکم کشورهای خلیج‌فارس یا نخبگان قبیله‌ای نسبتا از قبایل معمولی نسبتا جدا باشند «آنها همچنان به نجابت ریشه‌های قبیله‌ای خود می‌بالند.» نکته‌ مهم این است که اگر بنی‌تمیم تحت رهبری آل‌ثانی از نظر سیاسی به رسمیت شناخته شوند، مشروعیت و اهمیت خانواده‌ آل‌ثانی را افزایش می‌دهد و در نتیجه به جلب وفاداری قبیله‌ای کمک می‌کند. این نمونه‌ دیگری از دامنه‌ قدرت عاریه‌ای است.

تامین مالی برنامه‌های تلویزیونی، با استفاده از ثروت قطر تصادفی نیست. این به‌اصطلاح قبیله‌گرایی تلویزیونی از جمله اشکال کلیدی بازنمایی ارزش‌های قبیله‌ای است و اشکال دیگر عبارتند از: قبیله‌گرایی مجازی، قبیله‌گرایی ادبی و قبیله‌گرایی در فرهنگ‌عامه. اینها ابزارهای اصلی در تقویت هویت قبیله‌ای هستند. چنین برنامه‌های تلویزیونی در خلیج‌فارس بسیار محبوب هستند و حتی منجر به مشارکت گروه‌های قبیله‌ای شده است که تهیه‌کنندگانش متهم به تفسیرهای مغرضانه از تاریخ قبیله شده‌اند. تامین مالی سریال‌ها بر اساس تاریخ قبیله و چهره‌های مشهور ایده‌ی جدیدی نیست؛ اما بر قدرت عاریه‌ای می‌افزاید. نمایش ادعاهای قطر مبنی بر تبار آل‌ثانی از القعقاع بن عمرو التمیمی از طریق داشتن ثروت برای تامین مالی تولیدات تلویزیونی ترویج شد.

د) ادعاهایی که محمد بن‌عبدالوهاب پدربزرگ شیخ حمد بوده است

تلاش دیگر قطر برای تقویت مشروعیت آل‌ثانی از طریق این ادعا بود که آل‌ثانی وارث شیخ محمد بن‌عبدالوهاب است. محمد بن‌عبدالوهاب مکتب وهابی را پایه‌گذاری کرد، دکترینی که هم قطر و هم عربستان سعودی مدعی برتر بودن آن هستند. دیپلمات سابق بریتانیایی این ایده را تایید می‌کند و تجربه‌ خود را به اشتراک می‌گذارد که او «گفت‌وگوهای زیادی با قطری‌ها داشت که معتقد بودند خودشان پیروان واقعی محمد بن‌عبدالوهاب هستند، هم از نظر خویشاوندی، یعنی از نظر زادوولد، و هم از نظر فلسفه که برند وهابیت آنها (که از جهات مختلف با عربستان سعودی متفاوت است) بیشتر به منشأ آن نزدیک است.» ادعای تبار داشتن از محمد بن‌عبدالوهاب به رقابت با عربستان سعودی بر سر پذیرش وهابیت مرتبط است. الحسن بیان می‌کند که قطر عمدتا از قبایلی تشکیل شده است که از شبه‌جزیره‌ عربستان، از نجد و سایر مکان‌هایی که «هارتلند عرب‌» محسوب می‌شوند، آمده‌اند.

از این ‌رو، روایت ادعای نسب بردن از ابن عبدالوهاب برای آنان طنین‌انداز است. الحسن خاطرنشان می‌کند که «قطر اغلب می‌گوید: ما یک دولت دوم وهابی هستیم.» دیپلمات سابق بریتانیایی درباره رقابت قطر و عربستان سعودی بر سر به رسمیت شناختن جانشین مشروع وهابیت اظهار کرد که اگرچه شیخ محمد بن‌عبدالوهاب مدت‌ها قبل از وجود قطر و عربستان سعودی زندگی می‌کرد، اما یکی از اعضای بنی‌تمیم بود که «به‌خوبی در قطر نمایندگی دارند، پس چرا نباید خود را وارث طبیعی محمد بن‌عبدالوهاب بدانند؟» ائتلاف سیاسی وهاب با آل‌سعود بود، اما او عضو همان قبیله نبود. در عوض، نوادگان او «اهل الشیخ» هستند که ائتلاف آنها با آل‌سعود اساس دولت سعودی است. این دو گروه مدعیان دکترین وهابیت هستند و در نتیجه، همان‌طور که دیپلمات سابق بریتانیایی نتیجه می‌گیرد، رقابت شدیدی بین قطر و عربستان سعودی وجود دارد که وهابی‌های «واقعی» چه کسانی هستند.

ادعای آل‌ثانی مبنی بر نسب بردن از ابن عبدالوهاب (که مسجد جامع به نام او نام‌گذاری شده است) ادعای دیگری برای مشروعیت است. سخنرانی شیخ‌حمد در هنگام افتتاح مسجد امام محمد بن‌عبدالوهاب در ۱۶دسامبر۲۰۱۱ نیز برای رقابت با عربستان سعودی بود و بر قصد قطر برای نمایندگی و ترویج وهابیت تاکید می‌کرد: «پدربزرگ موسس ما شیخ جاسم بن‌محمد بن‌ثانی […] عالم دینی و درعین‌حال حاکم بود و از جمله کسانی بود که به دعوت شیخ ابن‌عبدالوهاب لبیک گفت و آن را در کشورمان پذیرفت و در داخل و خارج و در سراسر جهان اسلام منتشر کرد. او مسوولیت انتشار کتب دعوت وهابیت و سایر کتب را بر عهده گرفت [...]. با این حال، تا به امروز، ما راه آن اجداد بزرگ را دنبال می‌کنیم. ما از هیچ تلاشی برای ادامه‌ پیام و گسترش تعالیم تساهل‌آمیز اسلام در سراسر جهان دریغ نخواهیم کرد. ما معتقدیم که امت در حال حاضر نیازمند نوسازی و الهام گرفتن از عزم و تجربه‌ وهابیت به‌گونه‌ای است که با عصر کنونی و تحولات آن منطبق باشد.»

9781032215822 copy