نگاه دیگران-بخش بیستوششم
قطر بهمثابه یک« قدرت عاریهای»
در نتیجه، این نقش در به چالش کشیدن برخی از سنگینوزنهای منطقه، بهویژه ایران و عربستان سعودی کمک کرد. خطیب تلاشهای قطر برای میانجیگری بین بازیگران غیردولتی مورد حمایت ایران (حزبالله و حوثیها) و رقبای آنها را بهعنوان تلاشی برای مقابله با نفوذ ایران در خاورمیانه و درعینحال حفظ روابط صمیمانه خود با ایران تفسیر میکند. در مقابل، تعبیر دیگری از تلاشهای میانجیگرانه قطر با حزبالله را میتوان استنتاج کرد؛ یعنی اینکه قطر شریک ایران در تضعیف دیگر کشورهای عربی خلیجفارس است و این بخشی از دلیلی است که قطر را اغلب بهعنوان همدست با سیاست خارجی منطقهای ایران میدانند. از این منظر، سیاستهای قطر، عربستان و متحدانش را به چالش کشیده و درعینحال ثبات داخلی آنها را مختل میکند.
با این حال، اقدامات قطر میتواند نشاندهنده رقابت این کشور با ایران نیز باشد؛ درحالیکه قطر با حمایت از حماس محبوبیت پیدا کرد، سفر امیر سابق به غزه در سال۲۰۱۲ نیز به این موضوع کمک کرد. همانطور که اولریچسن توضیح میدهد، جایگزینی ایران بهعنوان تامینکننده اصلی حماس به بیرون راندن این گروه از سوریه متحد ایران کمک کرد و به تضعیف نفوذ ایران یاری رساند. قطر نقش یک واسطهی منطقهای را به عاریت گرفت؛ نقشی که با توجه به اینکه نتایج میانجیگری را میتوان بهصورت عملگرایانه نگریست -یعنی حفظ روابط با بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی بهجای حلوفصل واقعی اختلافات- «عاریهای» باقی ماند. بنابراین موقعیت سیاسی مهم و عاریهای قطر به «به چالش کشیدن» وزنههای سنگین منطقه کمک کرد. همین استدلال، نقش قطر را در تلاشهای میانجیگرانه بین ایالاتمتحده و طالبان توضیح میدهد و موقعیت خود را بهعنوان یک واسطه بیطرف به سنگینوزنهای منطقه نشان میدهد. همانطور که بیبیسی در سال۲۰۱۳ گزارش داد، طالبان «قطر را کشوری میداند که با همه طرفها روابط متوازن و جایگاهی معتبر در جهان اسلام دارد.» با این حال، همانطور که این مطالعه نشان میدهد، قطر موقعیت معتبر خود را به عاریت گرفته است.
دوم) به عاریت گرفتن رهبری منطقهای
پیوندهای فردی قطر با اعضای بازیگران غیردولتی اسلام سیاسی به این کشور فرصتی داد تا رهبری منطقهای خود را به عاریت بگیرد؛ بهویژه زمانی که نمایندگان این گروهها در جریان بهار عربی –خاصه اخوانالمسلمین- در مصر به قدرت رسیدند. به گفته عبدالله باعبود، شیخ حمد معتقد است: «بهار عربی قرار است خاورمیانه و جهان عرب را تغییر دهد. او [شیخ حمد] معتقد بود که این جریان موفق خواهد شد، زمان آن فرارسیده که این تاریخ در حال شکلگیری باشد و او میخواست در سمت درست تاریخ باشد.»در نتیجه، قطر از اخوانالمسلمین بهعنوان یک ابزار و شریک استراتژیک حمایت کرد و قطریها از طریق آن معتقد بودند مصر را بهعنوان حوزه نفوذ بهدست خواهند آورد؛ اما متوجه نشدند که اخوانالمسلمین چقدر گروه کوچکی است.
خنفر، مدیرکل سابق الجزیره با این نگاه مخالف است: «همه این اتهامات علیه ارتباط مرسی با قطر [در سال۲۰۱۷، دادگاه مصر رئیسجمهور مخلوع اخوانالمسلمین یعنی مرسی را به اتهام جاسوسی برای قطر محکوم کرد] مزخرف است؛ زیرا مرسی سیاستهای مستقلی داشت و قطریها از نتایج انتخابات در مصر حمایت کرده بودند؛ اما آنها واقعا برای مرسی نقشهای نکشیدند که چگونه با مصر رفتار کند یا برای الغنوشی برنامهای نریختند که چگونه با تونس رفتار کند.» حمایت از اخوانالمسلمین در مصر - در کوتاهمدت - فرصتی برای بهدست آوردن نفوذ در کشوری به دست داد که از لحاظ تاریخی یک وزنه سنگین منطقهای بوده است.
بهطور کلیتر، بهار عربی نشان داد که پیوندهای شخصی تقویتشده با اعضای اخوانالمسلمین و وابستگی به سازمانهای آنها برای ظهور قطر بهعنوان یک بازیگر منطقهای بسیار مهم است. اهمیت بهارعربی در زمینه قدرت عاریهای این است که این مثال در عمل نتیجه حمایت از بازیگران غیردولتی را نشان میدهد. کشور کوچکی که بهسختی میتوانست بر سیاست یک کشور سنگینوزن منطقه تاثیر بگذارد، برای مدت کوتاهی به تاثیرگذاری بر سیاستهای داخلی و خارجی این کشور بسیار نزدیک شد. اگرچه بهار عربی چندان دوام نیاورد، اما هنوز هم ارتباطات بین رهبری قطر و اعضای سازمانهای اسلام سیاسی وجود دارد که با توجه به معماری مناسب منطقهای (سیاسی) در هر زمانی میتواند دوباره شکوفا شود.
سوم) به عاریت گرفتن نفوذ در خاورمیانه
میزبانی قطر از اعضای اخوانالمسلمین به این معنی بود که قطر نفوذ آنها را به عاریت گرفته است و همین قطر را به سطح بالاتری در جهان اسلام ارتقا داد. همانطور که پیشتر ذکر شد، ورود اعضای اخوانالمسلمین در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، در «شکلدهی به نظام آموزشی دینی در قطر که بخشی از همان شاخه وهابی و حنبلی اسلام بهعنوان همسایه عربستان سعودی بود» امر اساسی بود. بهعبارت دیگر، همانطور که رابرتس میگوید: «این یک جنبه تخطیناپذیر از ساختار دولت است.» نکته مهم این است که با میزبانی از اعضای اخوانالمسلمین و اجازه به آنها برای توسعه سیستم بوروکراتیک قطر، وابستگی قطر به علما و فقهای سعودی کاهش یافت. این امر بیشتر به موقعیت ویژهای که در جهان اسلام برای تکیه بر شبکههای فراملی موجود اخوانالمسلمین به عاریت گرفته بود، کمک کرد. در نتیجه بهعنوان نقطه تلاقی دانشمندان و روشنفکران اسلامی (عمدتا اسلامگرایان) ظاهر شد.
به گفته گراف، نقش القرضاوی در اینجا مهم بود: «او ابزار و منابع لازم را برای دعوت از همکارانش به قطر داشت و اغلب نقش کلیدی در سازماندهی جلسات برای علما و کنشگران، از جمله اخوانالمسلمین مصر و فراتر از آن داشت. در مقایسه با مصر، قطر پناهگاه امنی بود که در آن میتوان بدون مداخله ملاقات و کار کرد.»علاوه بر این، قطر بهعنوان حامی همه گروههای فوق با به عاریت گرفتن جایگاه ویژه در جهان اسلام، به کشورهای سنگینوزن تاریخی همچون ترکیه و ایران بهعنوان دولتهای «اسلامدوست» پیوست. این بلوک از نظر سیاسی با دولتهای بهاصطلاح حامی «اسلام میانهرو» (امارات متحده عربی، عربستان سعودی، بحرین و مصر) در تضاد بود. ظهور این دو اردوگاه متفاوت در منطقه، بیتردید یکی از نتایج بهار عربی بود. حمایت قطر از اخوانالمسلمین و دیگر گروههای اسلام سیاسی عامل مهمی در پس دو بحران بین قطر و همسایگانش در سال۲۰۱۴ و ۲۰۱۷ بود.