نگاه دیگران-بخش دویستو شصتوهشتم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
مذاکرهکنندگان فلسطینی بهخوبی میدانستند که چگونه شهرها و شهرکهای آنها بهدلیل ناتوانیشان در گسترش به منطقه «C» محاصرهشده است. آنها خواستار مشورت درباره موقعیت زمینهای اختصاص دادهشده برای توسعه فلسطین بودند و از اسرائیلیها خواستند که تحت تاثیر «زمینخواران» فلسطینی در تصمیمگیری درباره اینکه چه زمینی را تحویل میدهند قرار نگیرند و گفتند که باید با رهبری خود مشورت کنند. وقتی خورشید بر فراز تپههای یهودا طلوع میکرد، به رختخواب رفته بودم و فکر میکردم سرانجام امیدی هست. اکنون، هنگامی که خودروی شاسیبلند سفارت (SUV) از فرودگاه بنگوریون به سمت قدس، از قلعه بریتانیا در «لاترون» و از طریق «باب الواد» عبور میکرد، متوجه شدم که حرکت ابومازن چه معنایی برای مذاکرات خواهد داشت. وارد کردن حماس به دولت او، راه آسانی را برای نتانیاهو فراهم میکند و او را قادر میسازد ابومازن را برای شکست مذاکرات مقصر بداند.
از این گذشته، نمیتوان انتظار داشت که اسرائیل با یک دولت فلسطینی که شامل سازمانی متعهد به نابودی آن است، مذاکره کند؛ سازمانی که به دلایلی در فهرست تروریسم وزارت خارجه نیز قرار داشت. با تلفن سر عریقات فریاد زدم «لعنتی؟ ما سعی میکنیم با حسن نیت با شما مذاکره کنیم تا شما بروید این کار را انجام دهید؟» او نمیدانست درباره چه چیزی صحبت میکنم. او فرصت نکرد که ابومازن را درباره مذاکرات امیدوارکنندهتر شب قبل در جریان بگذارد. وقتی آنچه را که خبرگزاری فلسطین گزارش میکرد بازگو کردم، او عصبانی شد. عریقات همانطور که بارها به من گفته بود از حماس متنفر بود. آخرین چیزی که او میخواست یک دولت وحدت [همراه] با سازمانی بود که به دنبال سرنگونی تشکیلات خودگردان فلسطین بود. لازم نبود خیلی منتظر واکنش نتانیاهو باشیم.
او به انبیسینیوز گفت: اگر پیمان با حماس به جلو رفت، «به این معنی است که صلح به عقب میرود.» او مشارکت اسرائیل در جلسه مذاکرات عصر آن روز را لغو کرد. مذاکرات وضعیت نهایی هرگز از سر گرفته نشد. نتانیاهو، فلسطینیها را مسوول این فروپاشی دانست. کاخ سفید به من اجازه داد تا در مصاحبهای با «ناهوم بارنیا»، روزنامهنگار برجسته اسرائیلی درباره این وضعیت شفافسازی کنم. این «مقام ارشد آمریکایی» با اشاره به اعلام اسرائیل مبنی بر هزاران واحد شهرکسازی جدید در طول مذاکرات، تلاشهای ما را بهطورجدی پیچیده کرده است، روشن کرد که هر دو طرف مقصر هستند.
این امر باعث غوغای نتانیاهو در اسرائیل و جامعه آمریکایی طرفدار اسرائیل شد که تا حدودی شبیه به خشمی بود که فورد و کیسینجر با اتهام انعطافناپذیری اسرائیل ایجاد کرده بودند. وقتی به واشنگتن برگشتم، یک تماس تلفنی از کیسینجر دریافت کردم که در آن، بر اساس تجربهاش در سال ۱۹۷۵ از من خواست: «روی شمشیر خود نیفتید.» من از او برای این پند خردمندانه تشکر کردم؛ اما به او گفتم که خیلی دیر شده است. من و کری موافقت کردیم که زمان آن رسیده است که کل رویکردمان را دوباره ارزیابی کنیم. من این بررسی را در یک سخنرانی در ۸مه اعلام کردم که در آن قضاوت دولت اوباما درباره چرایی شکست مذاکرات را خلاصه کردم و آن لحظه را با اعلام کیسینجر درباره «ارزیابی مجدد» در مارس۱۹۷۵ مقایسه کردم. با توجه به توصیه کیسینجر، نتانیاهو را بهدلیل «انعطافپذیری»ای که در مذاکرات نشان داده بود، تحسین کردم. من همچنین از هر دو طرف به خاطر گامهای یکجانبهای که برداشته بودند، انتقاد کردم: اعلامیههای شهرکسازی اسرائیل و امضای کنوانسیونهای سازمان ملل از سوی فلسطینیان مفید نبودند. من خطاب به مخاطبان عمدتا یهودی اشاره کردم که یک تفاوت مهم بین «ارزیابی مجدد» کیسینجر و ارزیابیای که ما قرار بود انجام دهیم، وجود دارد.
اوباما و کری «هرگز روابط نظامی آمریکا - اسرائیل را مانند اسلافشان در آن زمان متوقف نخواهند کرد.» تعلیق فروش تسلیحات جدید به اسرائیل توسط کیسینجر در دستیابی به توافقی با مصر که هم برای ایالاتمتحده و هم اسرائیل بسیار مفید بود، موثر واقع شد. اما اوباما قاطعانه از در نظر گرفتن ارتباط کمک نظامی به اسرائیل با هرگونه اقدام در روند صلح امتناع کرد. اولویت او توافق هستهای با ایران بود. در این زمینه، او نمیخواست کسی تعهد او به امنیت اسرائیل را زیر سوال ببرد. دو هفته پس از بازگشتم از اسرائیل، من کارکنان دفتر فرستاده ویژه را برای بررسی گزینههای سیاسی خود دعوت کردم. «ایلان گلدنبرگ» رئیس دفتر من در آن زمان، مقالهای نوشته بود که در آن طرحی آمریکایی ارائه میکرد که اصول راهحل دو دولت را مشخص میکرد. او عنوان مقاله را «رومیِ رومی یا زنگیِ زنگی» قرار داد. از نظر مفهومی، شبیه طرح راهحل جامعی بود که کارکنان کیسینجر طی «ارزیابی مجدد» در سال ۱۹۷۵ تهیه کرده بودند. این امر ایدههای پل زدنی ما درباره پنج موضوع اصلی حلوفصل نهایی- مرزها، امنیت، بیتالمقدس، پناهندگان و به رسمیت شناختن متقابل- را دربررفت و آنها را در یک سخنرانی که اوباما یا کری ایراد خواهند کرد، بستهبندی کرد.
در این بیانیه از دو طرف خواست که در صورت آمادگی، مذاکرات را بر اساس اصول از سر بگیرند. یکی از نسخههای این گزینه، ایالاتمتحده را ملزم میکرد که به دنبال گنجاندن اصول در قطعنامه جدید شورای امنیت باشد که قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ شورای امنیت را بهعنوان مبنایی برای مذاکره صلح اسرائیل و فلسطین بهروزرسانی میکرد. گزینه دوم، تلاش برای ازسرگیری مذاکرات مربوط به وضعیت نهایی، جذابیت چندانی نداشت؛ زیرا طرفین اکنون بیش از همیشه از هم دور شده بودند. پیشنهاد نتانیاهو برای انتقال قلمرو در منطقه « C» به روشی که نیازی به تایید کابینه نداشته باشد، ایده امیدوارکنندهای بود. شاید در زمانهای بهتر بتواند مبنایی برای فرآیند جدیدی باشد که بر بازگشت به یک توافق موقت متمرکز است؛ یکی دیگر از گامهای تدریجیِ کیسینجر. اما الان نه. آشتی ابومازن با حماس به نتانیاهو بهانهای آهنین برای عدم شرکت در مذاکرات داد و ابومازن بر تلاش برای مانور دادن حماس برای موافقت با انتخابات متمرکز شد. هر دوی آنها خوشحال بودند که از فشار برای ادامه مذاکرات رها شدند.
کری ایده سخنرانی «رومیِ رومی» را به جلسهای در کاخ سفید با پرزیدنت اوباما و دستیارانش بلافاصله پس از آن مطرح کرد. اوباما به روش بلغمی خود به سخنرانی کری گوش داد؛ اما بهجای اینکه از همه افراد حاضر در اتاق بپرسد که چه فکر میکنند، همانطور که او معمولا انجام میداد، خودش صحبت کرد. وی یادآور شد که از موفقیت کری در بازگرداندن اسرائیلیها و فلسطینیها به میز مذاکره شگفتزده شده بود. بنابراین اوباما مایل بود به کری فرصتی دهد تا طرفین را به سمت توافق سوق دهد، حتی اگر عمیقا تردید داشته باشد که نتانیاهو یا ابومازن اراده یا توانایی مصالحه را دارند. شوربختانه، بدون هیچ تلاشی از جانب کری، ارزیابی او درست ثابت شد. اکنون اوباما به کری گفت که به او نیاز دارد تا بر مذاکرات هستهای ایران تمرکز کند. برخلاف فورد، اوباما علاقهای نداشت که نامش در طرح صلح خاورمیانه باشد. کری، اما، حاضر نبود از صلح دست بردارد. او به اوباما توضیح داد که چگونه میتواند بیسروصدا اصول خود را در جهان عرب پیش ببرد، حمایت مصر، اردن و عربستان سعودی را جلب کند و سپس، شاید پس از منعقد شدن توافق با ایران بتواند علنا آن را دوباره از سر گیرد. اوباما درحالیکه دستور مستقیم صادر میکرد، با لبخندی دلپذیر به او نگاه کرد: «جان، دنبال پروانهها نرو.»