نقطه اختلاف در مذاکرات ما شهرکها بود: ابومازن خواستار توقف سهماهه شهرکسازی در همهجا، از جمله در بیتالمقدس شرقی بود که طی آن مذاکرهکنندگان مرزهای کشور فلسطین را مشخص میکردند. پس از آن، اسرائیلیها میتوانستند هرجا که میخواهند در سوی دیگر مرز ساختوساز کنند. نتانیاهو مایل بود با انجماد یا توقف در کرانه باختری روبهرو شود؛ اما در بیتالمقدس شرقی نه.
تفاهم اخیر یک هدف دیرینه اسرائیل بود که با درخواست مکرر مایر از کیسینجر در چارچوب توافقنامهی جدایی جولان آغاز شد. کیسینجر موفق شده بود این درخواست را رد کند، درست همانطور که در برابر درخواست اسد برای تعهد آمریکا به خروج کامل اسرائیل از جولان مقاومت کرده بود. بااینحال، نیکسون در سفرش به دمشق در ژوئن۱۹۷۴ به اسد اطمینان شفاهی مبنی بر حمایت ایالاتمتحده برای خروج کامل از جولان داده بود. در سپتامبر۱۹۷۴ هم فورد به رابین تعهد شفاهی داده بود که اسرائیل میتواند در آنجا بماند. اکنون کیسینجر تا حدی…
کیسینجر که گرفتار روند فروپاشی اوضاع در هندوچین و حمله به خودش در داخل بود، بهنظر میرسید که دلش با مذاکرات نیست؛ اما یک مشکل مفهومی هم وجود داشت. از نظر کیسینجر، صلح بهمعنای نبود جنگ بود، بنابراین پیشنهاد سادات مبنیبر «عدمتوسل بهزور» امتیازی معنادار بود. برای رابین نبود جنگ در مقایسه با تعهد سیاسی برای پایاندادن به وضعیت جنگ و برقراری صلح، ارزش کمی داشت.
وقتی از کیسینجر پرسیدم که آیا با رئیسجمهور قبل از اتخاذ تصمیم «دفکون ۳» مشورت کرده است یا خیر، او از این مسوولیت طفره رفت [که یعنی مشورت نکرده است]. او به من [مارتین ایندیک] گفت: «هیگ در حال رفتوآمد به جلسه بود. فرض من این بود که او رئیسجمهور را مطلع کرده است.» کیسینجر در خاطرات خود میآورد که «من نمیدانستم که هیگ در ساعات اول صبح چه مکالمهای با نیکسون داشت.» چرا از هیگ نپرسیده بود. پاسخی که به من داد این بود که «دوره بسیار عجیبی بود.»