نگاه دیگران-بخش دویستوشصتودوم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کنایه قابل لمس بود. رابین این مذاکرات را با هدف خارج کردن مصر از درگیری از طریق یک پیمان عدم خصومت آغاز کرده بود. کیسینجر او را متقاعد کرده بود که این دستنیافتنی است. اکنون که رابین بر یک جدایی نظامی متمرکز شده بود، کیسینجر سعی داشت او را متقاعد کند که برای دستیابی به یک هدف سیاسی باید امتیازاتی بدهد. از آنجا که آنها نمیتوانستند این دو رویکرد را جز از طریق مذاکره برای یک توافق با هم هماهنگ کنند، به تمرکز بر جزئیات بازگشتند. کیسینجر به رابین توضیح داد که در دوران پسا ویتنام، فورد با حضور گسترده نیروهای آمریکایی در سینا موافقت نمیکند. در عوض، کیسینجر پیشنهاد کرد که ایستگاههای اصلی هشدار اولیه تحت فرماندهی آمریکا باشد؛ اما به ترتیب توسط کارمندان اسرائیلی و مصری تجهیز شود. چهار ایستگاه کوچکتر در گذرگاهها هرکدام میتواند با ۱۵ تا ۲۰آمریکایی مجهز شوند. درباره خط پیشنهادی، کیسینجر مفهوم حفظ کنترل اسرائیل بر انتهای شرقی گذرگاهها را از طریق مواضع خود در شمال و جنوب آنها پذیرفت. او موافقت کرد که سعی کند این ایده را با تاکید بر خروج اسرائیل از گذرگاهها به سادات بقبولاند.
کیسینجر موفق شده بود اسرائیلیها را به حرکت درآورد؛ اما رابین موفق شده بود کیسینجر را به داخل علفهای هرز بکشاند. برای جلوگیری از تسلط اسرائیلیها بر کیسینجر، وی از سیا خواست تا نقشه توپوگرافی سهبعدی و مفصلی از سینا تهیه کند که از این پس دستیارانش در یک پرونده بزرگ برای ملاقاتهایش با رابین و سادات آن را بررسی کنند. حالا که رابین را در منطقه توافق احتمالی داشت، کیسینجر باید مطمئن میشد که سادات هنوز آنجاست. او این کار را با یکسری مانورهای آشنا انجام داد. در راه بازگشت به واشنگتن، کیسینجر پیامی از هواپیمای خود برای فهمی فرستاد و تاکید کرد که «پس از بحثهای بسیار و اصرار قاطعانه از سوی ما، رابین موافقت کرد تا ملاحظاتی را که ما بیان کردیم، در نظر بگیرد.»
سپس ایلتس را به واشنگتن فراخواند تا نقشه جدیدی را که دینیتز از اسرائیل آورده بود، بگیرد. روی آن، کیسینجر «خط عقبنشینی» را با رنگ زرد مشخص کرده بود که نمایانگر دیدگاه کیسینجر درباره آن چیزی است که میتوانست با تلاش بیشتر از رابین بگیرد، بود؛ اما در واقع همان چیزی بود که رابین قبلا در قصر جیمنیش با آن موافقت کرده بود. او به ایلتس هشدار داد: «نگویید هنوز با آن موافقت شده است. در این صورت [سادات] هنوز هم میتواند چیزی از ما بیرون بکشد.» ایلتس میخواست به سادات بگوید که اسرائیلیها از گذرگاهها خارج خواهند شد. وقتی کیسینجر این موضوع را تایید کرد، ایلتس گفت: «فکر میکنم ما در حال ورود به محدوده هستیم.»
کیسینجر به ایلتس دستور داد که «سادات را به این امر هدایت کند که بداند» میتواند پیشرفتهای جزئی در این خط داشته باشد؛ اما فراتر رفتن از این امر مستلزم «تلاش بزرگی است که از آن چیزی که برای یک توافق کلی لازم است متمایز نیست.» کیسینجر به سیسکو دستور داد تا پیام دیگری را برای فهمی بفرستد و به او بگوید که ایلتس را در واشنگتن نگه میدارد؛ زیرا اسرائیلیها را برای امتیازات بیشتر تحتفشار قرار میدهد و منتظر پاسخ آنها میماند. کیسینجر به مشاورانش توضیح داد: «من فکر میکنم با توجه به ذهن حماسی آنها، این امر [به ما] کمک خواهد کرد.» او متوجه نشد که فهمی بهاندازه دینیتز از بازیهای او آگاه است.
در اینجا تاکتیک کیسینجر مبنی بر مبهمسازی به یک شکل هُنری ارتقا یافت. او فهمید که آنچه در این مرحله اهمیت دارد این است که هر دو طرف را وارد منطقه کند و کاری کند که آنها را نسبت به تلاش هرکولی خود قدردان سازد. برای انجام این کار، کیسینجر باید به سادات میگفت که اسرائیل از گذرگاهها خارج میشود و به رابین میگفت که میتواند در دامنههای شرقی آنها بماند. اینکه کیسینجر چگونه این مواضع را با هم تطبیق خواهد داد تا پایان بازی یک راز باقی خواهد ماند. اما اکنون کیسینجر برای برآوردن حداقل نیازهای هر دو طرف بهصورت ماهرانه - از جمله تغییرات در خطوط، معرفی حضور آمریکا و تضمینها و کمکهای ایالاتمتحده – عناصری را جمعآوری کرده بود. ایلتس در ۲۰ژوئیه با سادات ملاقات کرد تا او را در جریان بگذارد.
روز بعد ایلتس توسط سادات احضار شد تا پیشنهاد متقابل خود و بهطور معمول، موضع عقبنشینی خود را به وی بدهد که سادات انتظار داشت کیسینجر از آن برای تحت تاثیر قرار دادن رابین استفاده کند، درست همانطور که کیسینجر از موضع عقبنشینی رابین برای مانور دادن به سادات استفاده میکرد. خبر خوب این بود که با وجود اینکه سادات اهمیت چندانی به برآمدگی نمیداد - تا زمانی که اسرائیل از گذرگاهها خارج شود- او حاضر بود آن را بپذیرد، البته اگر این بهترین کاری میبود که کیسینجر میتوانست انجام دهد. در مقابل، او میخواست که بتواند خط مصر را چند کیلومتر فراتر از منطقه حائل موجود سازمان ملل به جلو ببرد که کیسینجر میدانست رابین مایل به بررسی آن است.
کیسینجر هیجانزده در ۲۳ژوئیه به کارکنان خود گفت: «فکر میکنم اکنون میتوانم راهی را ببینم که میتوان این کار را به نتیجه رساند.» به نظر میرسد که تنها نقطه اختلاف، جاده جنوب و اصرار رابین بر ۶موقعیت هشدار زودهنگام در گذرگاهها باشد، در مقابلِ ترجیح سادات برای تنها دو مورد. با شروع ماه رمضان و تعطیلات عالی یهودیان در سپتامبر، او تاریخ سفر را به اواسط اوت تغییر داد و از رابین خواست تا سفری را که به اتریش برنامهریزی کرده بود، لغو کند. در ۴اوت، کیسینجر به فورد اطلاع داد که: «این مذاکره انجام میشود مگر اینکه رابین ما را برای سقوط آماده کند.» او تخمین زد که میتواند آن را تا پایان ماه اوت به پایان برساند. رئیسجمهور گفت: «هیچکس دیگری نمیتوانست این کار را انجام دهد.»
پنجشنبه، ۲۱اوت ۱۹۷۵، بیتالمقدس
هنگامیکه کیسینجر به فرودگاه بنگوریون پرواز کرد، فهرست کوتاهی از مسائلی را که باید با رابین و سادات در این سفر رفتوبرگشتی حل میکرد، مرور کرد. شکافها دیگر زیاد نبودند و هیچکدام هم حلناشدنی نبودند. خط عقبنشینی اسرائیل کموبیش مورد توافق بود. تنها نقطه اختلاف در گذرگاه گیدی بود؛ جایی که خط اسرائیل در شیب شرقی قرار داشت، همانطور که کیسینجر اجازه داده بود، اما همچنان داخل گذرگاه بود؛ کیسینجر باید رابین را متقاعد میکرد که آن اصلاح یک کیلومتری را در آنجا انجام دهد. خط پیشروی مصر هنوز مورد بحث بود.