استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

 به‌عبارت‌دیگر، همان کیسینجری که مذاکرات مصر و اسرائیل را در کیلومتر۱۰۱ نقش بر آب کرده بود؛ زیرا آنها بدون حضور آمریکا پیشرفت می‌کردند، اکنون در غیاب ایالات‌متحده از مذاکره مشابه اسرائیل و اردن حمایت می‌کند. «ابن» نسبت به اینکه آیا اردن می‌تواند تا زمان توافق با سوریه در حالت تعلیق نگه داشته شود، ابراز نگرانی کرد. کیسینجر فکر کرد که می‌تواند، اما سپس هشدار داد که گام بعدی پس از سوریه ممکن است با مصر باشد. اگر اسرائیل تا این حد نگران اردن بود، باید به پادشاه اطمینان می‌داد؛ اما او برای چندمین‌بار اضافه کرد: «هیچ فشاری از سوی آمریکا وجود نخواهد داشت.»

هنگامی‌که پادشاه در خانه بلر با کیسینجر ملاقات کرد، کیسینجر پس از آخرین ملاقات خود با مایر به پادشاه گفت که «بدبین‌ترین» است. کیسینجر از پادشاه خواست که مسیر خود را ادامه دهد و به او اطمینان داد که «ما قویا از جدایی با اردن حمایت خواهیم کرد» که البته با آنچه او [کیسینجر] چند ساعت قبل به «ابن» گفته بود، تناقض داشت. سپس کیسینجر پیشنهاد داد که پادشاه با دایان - که ایده‌ای برای عقب‌نشینی ارتش اسرائیل از دره اردن به تپه‌های کرانه باختری داشت- ملاقات کند. کیسینجر افزود که در چنین جلسه‌ای شرکت نمی‌کند؛ زیرا اگر نباشد [منظور خود کیسینجر نباشد]، راحت‌تر می‌تواند در برابر دایان طرف پادشاه را بگیرد. حسین این را نشانه دیگری از عدم تمایل کیسینجر به تعامل دانست. بی‌تردید، زمانی که دایان دو هفته بعد به واشنگتن آمد، کیسینجر هرگز از پادشاه در جلساتشان [جلسات میان کیسینجر و دایان] نامی نبرد.

کیسینجر در جریان سفر خود به سوریه و اسرائیل در ماه مه، زمانی که سیزده دیدار از دمشق، سه دیدار از قاهره و دو دیدار از ریاض داشت، تنها یک دیدار از امان داشت. در آن مناسبت، او به پادشاه قول داد که یک انتخاب مستقیم را در برابر اسرائیلی‌ها قرار دهد: اکنون تعامل با ملک حسین یا بعدها تعامل با «ساف». کیسینجر ضرورت انجام جدایی سوریه را توضیح داد؛ اما قول داد که پس‌ازآن از اردن «حمایت» خواهد کرد. کیسینجر طی سفر رفت و برگشتی خود به اردن برنگشت و لازم نمی‌دانست که نیکسون را در دیدار ژوئن خود در آنجا همراهی کند. کیسینجر به‌آسانی اعتراف کرد که این نماد «تنزل آنها به یک نقش ثانویه» بود.

دومین لحظه‌ای که کیسینجر ممکن بود گزینه اردنی را دنبال کند در تابستان ۱۹۷۴ فرارسید؛ درحالی‌که جدایی سوریه پشت سر او قرار داشت و دولت جدید رابین هم در حال سوگند یاد کردن بود. در آن مرحله، کیسینجر مجبور بود بین بازگشت به ژنو برای یک مذاکره جامع، توافق‌نامه ‌جدایی دوم در سینا، مذاکره با اردن بر سر کرانه باختری یا هر دو بطور همزمان یکی را انتخاب کند. ایده یک مذاکره همه‌جانبه درباره عقب‌نشینی اسرائیل از خطوط۱۹۶۷ که در آن اتحاد جماهیر شوروی و سوریه می‌توانستند حرفی برای گفتن داشته باشند، حتی حق وتو، برای کیسینجر مذموم بود. این به‌قدری مخالف استراتژی او برای بازسازی نظم خاورمیانه بود که بعید است بیش از یک‌لحظه به آن فکر کند.

اما انتخاب بین اردن یا مصر در مرحله بعدی کیسینجر را با یک دوراهی واقعی مواجه کرد. کیسینجر به‌جای رویارویی با آن، ترجیح داد طفره رود درحالی‌که از دولت جدید رابین می‌خواست پس از گامی دیگر با مصر، درباره استراتژی‌ای برای مذاکره با اردن «فکر کند». کیسینجر در آن لحظه دلایل زیادی برای تصمیم نگرفتن داشت. سفر خاورمیانه‌ای نیکسون، نشست سران در مسکو و بحران یونان-ترکیه بر سر قبرس همگی توجه او را در تابستان۱۹۷۴ جلب کرد. سپس در همان زمان آشفتگی‌ای در واشنگتن رخ داد که در ۸اوت به استعفای نیکسون منجر شد.

اکنون توانایی کیسینجر برای اجرای یک سیاست خارجی منسجم در خطر قرار گرفته بود. درست به همین ترتیب، او احساس می‌کرد که مدیون نیکسون است که تا آخر به او وفادار بماند. در ۲۶ژوئیه، کیسینجر به این نتیجه رسید که نیکسون برای صلاح کشور باید برود، اما تا ۶اوت صبر کرد تا مستقیما پیشنهاد استعفا را به نیکسون بدهد، آن هم پس از جلسه وزیران کابینه که در آن او تنها کسی بود که از رئیس‌جمهور دفاع می‌کرد. نیکسون پیش‌تر بسته کمک نظامی به اسرائیل را تایید کرده بود. بااین‌حال، در شامگاه ۶اوت، رئیس‌جمهور به کیسینجر گفت که نظر خود را تغییر داده است.

او به کیسینجر دستور داد تا تمام کمک‌های نظامی به اسرائیل را تا زمانی که با صلحی فراگیر موافقت نکرده است، قطع کند و از اینکه زودتر این کار را انجام نداده است، ابراز تاسف کرد. این یکی از آخرین تصمیمات نیکسون بود؛ حرکتی افراطی که کیسینجر معتقد بود نوعی انتقام‌جویی شخصی به خاطر جسارتش در توصیه به نیکسون برای استعفا در اوایل روز بود. به نظر می‌رسد که نیکسون حتی در آخرین ساعات ریاست‌جمهوری‌اش نمی‌توانست بر اساس دیدگاه غالبا بیان‌شده‌اش درباره کیسینجر مقاومت کند که او را به دولت یهود وفادارتر از دولت خود می‌پنداشت.

بااین‌حال، در پایان، این ایمان یهودی کیسینجر بود که نیکسون در نهایت به آن متوسل شد.در ۷اوت، آخرین شب ریاست‌جمهوری‌اش، نیکسون از کیسینجر خواست تا به وی در اقامتگاهش بپیوندد تا خاطرات پیروزی‌های سیاست خارجی خود را یادآوری کند. آنها به مدت دو ساعت صحبت کردند، گریه کردند و غم و اندوه نیکسون را با «باده»های باقی‌مانده از عصر سه سال پیش زدودند آن‌گاه ‌که موفقیت خود را در رابطه با چین با لیوانی از آن «باده‌ها» به هم زدند. هنگامی ‌که کیسینجر برای رفتن از جایش بلند شد، نیکسون کیسینجر را به اتاق‌خواب لینکلن برد و از وی خواست که با او به حالت عبادت زانو بزند.

طبیعی نیست که یهودیان در نماز زانو بزنند؛ فقط در روز یوم کیپور، روز کفاره، زمانی که خاخام‌ها در مقابل خدا سجده می‌کنند، این امر اتفاق می‌افتد. کیسینجر در طول جنگ جهانی دوم عبادت را ترک کرده بود.جای تعجب نیست که وقتی با نیکسون زانو زده بود، نمی‌توانست کلمات تضرع را برای دلداری رئیس‌جمهورش در لحظه‌ای که بیشترین درد و رنج را تجربه می‌کرد، بیابد. این پایانی طعنه‌آمیز در رابطه‌ بین یک رئیس‌جمهور ذاتا ضد یهود و مشاور سیاست خارجی یهودی او بود. این مشارکتی بود که تقلای زیادی در آن برای حفظ و بهبود اسرائیل در طول دوره‌ای از خطرات شدید ملی و پی‌ریزی پایه‌های صلح اعراب و اسرائیل انجام گرفته بود.