استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

رابین می‌خواست کیسینجر بفهمد که این تصمیم را ساده نگرفته است. رابین در قبال هر سرباز ارتش اسرائیل احساس مسوولیت می‌کرد. او یک پسر و یک داماد داشت که در خط مقدم سینا خدمت می‌کردند. بااین‌حال، رابین احساس می‌کرد که اسرائیل چاره‌ای جز رد این توافق به شکل کنونی آن ندارد و از عواقب آن برای روابط ایالات‌متحده و اسرائیل آگاه بود. هر دوی آنها در آسفالت کنار هواپیمای کیسینجر با مطبوعات صحبت کردند. درحالی‌که کیسینجر اعلام کرد که «ما هیچ هدف دیگری نداریم جز اینکه جوانان این منطقه بدون ترس از جنگ بزرگ شوند»، بغض گلویش را گرفت و نتوانست حرف بزند. رابین در خاطرات خود اشاره می‌کند که در آن لحظه آشفتگیِ درونی‌ای را مشاهده کرد که کیسینجر «به‌عنوان یک آمریکایی و یک یهودی» تجربه می‌کرد. «ماروین کالب» به یاد می‌آورد که او و دیگران در هیات مطبوعات سیار نیز گریه می‌کردند.

کیسینجر به رابین و همکارانش اطمینان داده بود که «بازی سرزنش» وجود نخواهد داشت و اینکه او در اظهارات خود برای مطبوعات رویکردی مثبت خواهد داشت. بااین‌حال، درحالی‌که رابین شاهد تبدیل‌شدن «ایر فورس تو» به یک لکه‌ کوچک در آسمان بود، «این مرد شگفتانگیز»- که رابین به کیسینجر اشاره داشت- زمان کمی را برای تغذیه‌ مطبوعات سیار تلف می‌کرد. کیسینجر به آنها [مطبوعات] گفت که اکنون چاره‌ای جز رفتن به ژنو وجود ندارد و کوته‌فکری رهبران اسرائیل را محکوم کرد. در مطبوعات اسرائیلی گزارش شد که او [کیسینجر] رابین را به‌عنوان یک «مرد کوچک» که توسط پرز مرعوب شده، آلون را به‌عنوان فردی فاقد قدرت و تخیل و پرز به‌عنوان یک «شاهین عروسکی» که در سایه‌ دایان می‌زیست، تحقیر کرده است. رابین شنید که کیسینجر همچنین به مطبوعات گفته است که موضع سخت او [رابین] باعث شد اسرائیل یک‌بار دیگر فرصت را از دست بدهد. نامه‌ فورد به رابین که «ارزیابی مجدد» را اعلام کرد در همان روز در مطبوعات اسرائیل منتشر شد. نبرد برای افکار عمومی آمریکا از قبل آغاز شده بود.

این بار، تاکتیک‌های محک خورده‌ کیسینجر باعث شکست او شد. بخشی از توضیح در فقدان فوریتی نهفته است که از سوی رابین و سادات احساس شد، به‌ویژه در مقایسه با نیاز تقریبا مایوس‌کننده‌ خود کیسینجر برای پیشرفت. او قربانی موفقیت خود در جدا کردن ارتش‌ها در سینا و جولان بود که فشار بر اسرائیل و اعراب را به‌طور یکسان برای بازگرداندن نیروها به داخل کاهش داده بود. سادات که اکنون با واکنش شدید جهان عرب مواجه شده بود – اگر از آنها می‌برید و جدا می‌شد- در دادن امتیازات سیاسی که رابین آن را شرط لازم برای کنار گذاشتن دارایی‌های استراتژیک می‌دانست، تردید داشت. رابین نیز شریکی بی‌میل در این معامله بود و از دادن امتیازات ارضی مورد نیاز سادات امتناع می‌کرد؛ زیرا از فروپاشی دولت خود و چالش رهبری از سوی پرز (اگر وی به آن اقرار می‌کرد) می‌ترسید. بنابراین یک توافق کوچک دوم در سینا برای رهبران هر دو طرف جذابیت چندانی نداشت.

این اصل هر مذاکره‌ای است که اگر ایالات‌متحده بیش از خودِ طرفین توافق را بخواهد، نمی‌تواند موفق شود و این امر به‌ویژه در خاورمیانه صدق کرده است. این واقعیتی بود که کیسینجر اکنون با آن روبه‌رو شد و همین امر آن کالای گران‌بهای دیپلماتیک و اهرم فشار را از او گرفت. اسرائیلی‌ها نیز به تهدیدهای رستاخیز گونه‌ او علاقه‌مند شده بودند. به نظر می‌رسید که آنها [اسرائیلی‌ها] اکنون بیشتر به‌جایگاه آمریکا در جهان مربوط می‌شوند تا با وضعیت فوری [خودِ] اسرائیل. شکست ویتنام جنوبی و ضعف آشکار ریاست‌جمهوری آمریکا، ایالات‌متحده را به یک ضامن کمتر معتبر برای امنیت اسرائیل تبدیل کرده بود و همین امر باعث می‌شد نگرانی‌های آن کمتر مورد توجه قرار گیرد.

تهدید توسل به ژنو نیز تاثیر چندانی بر اسرائیلی‌ها نداشت. آنها بر این باور بودند که می‌توانند دست و پای همه را در بحث‌های رویه‌ای بر سر مشارکت فلسطینی‌ها ببندند و از تنش‌های «بین عربی» و رقابت‌های ابرقدرت‌ها برای اجتناب از توافق تحمیلی که کیسینجر فکر می‌کرد نتیجه‌ نهایی است سوءاستفاده کنند. رابین به‌اندازه‌ کافی کیسینجر را می‌شناخت تا مطمئن شود که او به‌هرحال علاقه‌ای به رفتن به ژنو ندارد؛ زیرا این به نفع شوروی- به بهای آمریکا- بود. بنابراین در بیت‌المقدس، تهدید او یک تهدید توخالی تلقی می‌شد.

مشخص نیست که آیا استفاده‌ کیسینجر از ارسال نامه‌های تهدیدآمیز نیکسون در مذاکرات قبلی تاثیر قابل‌اندازه‌گیری‌ای بر محاسبات اسرائیل داشته است یا خیر، اما نامه‌های فورد به‌وضوح نتیجه‌ معکوس داشتند. اسرائیلی‌ها معتقد بودند که کیسینجر نویسنده است و رئیس‌جمهور فقط امضای خود را ضمیمه می‌کند. اسرائیلی‌ها علاقه‌ شخصی فورد به یک نتیجه‌ موفقیت‌آمیز و شدت احساسات او را زمانی که فکر می‌کرد با وی بازی می‌شود یا بدتر از آن نادیده گرفته می‌شود، دست‌کم گرفتند. اما در این مذاکره، تهدیدهای او فقط برای تشویق سرسختی اسرائیل مفید بود. خودداری از تدارکات تسلیحات یکی از اهرم‌هایی بود که باید کارآمدی می‌داشت، به‌ویژه درباره رابین که مشغول بازسازی قابلیت‌های نظامی اسرائیل بود و مطمئن بود که اسرائیل دیگر هرگز به‌اندازه‌ مراحل اولیه‌ جنگ «یوم کیپور» آسیب‌پذیر نخواهد بود.

بااین‌حال، در آن لحظه‌ خاص، زرادخانه‌ اسرائیل به‌دلیل سخاوتمندی کیسینجر و موافقت فورد برای تحقق فهرست اضطراری رابین پر بود. تمام درخواست‌های تسلیحاتی دیگر شامل پیش‌شرط‌های طولانی‌مدتی بود که می‌توانست مدت‌ها در انتظار بماند. علاوه بر این، اسرائیل «سلاح نه چندان محرمانه» خود را از حمایت گسترده و دو حزبی کنگره در اختیار داشت که می‌توانست آن را در شرایط بحرانی به‌کار گیرد و اکنون در حال آماده شدن برای انجام این کار بود.

تاثیر کیسینجر بر سادات نیز این بار محدودتر بود. کیسینجر نتوانسته بود به وعده‌ خود مبنی بر تامین تسلیحات عمل کند تا جایی که وعده‌های مجدد او اعتبار خود را از دست داده بود.اگرچه کیسینجر در سفر رفت‌وبرگشت خود سه سفر جانبی به دمشق داشت، اما نتوانست مشکل سوریه‌ایِ سادات را کاهش دهد؛ زیرا نمی‌توانست به اسد چیزی را پیشنهاد دهد که در معامله سادات با اسرائیل باید با آن موافقت کند: توافق دوم خودش. بااین‌حال، درباره سوریه، کیسینجر علاقه‌ اسد را برای دستیابی به توافق دوم با اسرائیل دست‌کم گرفت. او بر آنچه آن را غیرممکن بودن متقاعد کردن اسرائیل برای عقب‌نشینی محدود دیگر از آنچه از بلندی‌های جولان تحت کنترلِ اسرائیل باقی مانده بود می‌دانست، متمرکز بود؛ به‌ویژه به این دلیل که این امر شامل صاف کردن شهرک‌ها می‌شد. او در بیرون کشیدن قلمرو از [دهان] اسرائیلی‌ها در شبه‌جزیره وسیع سینا که تنها ساکنانش قبایل بادیه‌نشین بودند، به‌اندازه کافی مشکل داشت. تصمیم او برای اجتناب از قاطی کردن مشکلاتش - اگر برای هدف فوری او مفید نباشد - قابل‌درک بود.