نگاه دیگران-بخشصدوشصتو سوم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
مداخله کلینتون در بهار ۱۹۹۶ در سیاست اسرائیل برای تقویت شیمون پرز احتمالا تنها به شکست انتخاباتی وی از بنیامین نتانیاهو کمک کرد. سخنرانی کلینتون در غزه در دسامبر ۱۹۹۸ تفاوت چندانی در نگرشهای اسرائیل و فلسطین ایجاد نکرد. تلاش اوباما برای جلب جهان اسلام از طریق سخنرانی خود در قاهره در ژوئن ۲۰۰۹، اسرائیلیها را از خود دور کرد و این امر باعث شد که او نتواند به وعدههایی که به اعراب در مورد حلوفصل مناقشه اسرائیل - فلسطین داده بود، عمل کند که بهنوبه خود باعث بیگانه شدن بیشتر آنها نیز شد.اغلب بهترین کاری که یک میانجی میتواند انجام دهد این است که هر رهبر را نسبت به محدودیتهای دیگری حساس کند و راههایی را پیشنهاد کند که آنها میتوانند به یکدیگر کمک کنند.اما این کار سنگینی است، زیرا نشان دادن یک ژست عمومی بهطرف مقابل معمولا نیازمند اقدام متقابل است، در غیراین صورت رهبر به دلیل دادن چیزی و گرفتن چیزی در مقابل، مورد حمله قرار میگیرد.
فرآیند اسلو برای ایجاد اعتماد از طریق مجموعهای از گامهای موقت و عقبنشینی تدریجیِ نظامیِ اسرائیل در یک دوره پنجساله طراحی شد. در پایان این فرآیند، قرار بود هر دو طرف تمایل بیشتری برای دستیابی به سازشهای دشوار مربوط به حلوفصل مسائل پیچیده و احساسی وضعیت نهایی مانند بیتالمقدس و پناهندگان داشته باشند. در عوض، فلسطینیها به اقدامات خود ادامه دادند و اسرائیل به شهرکسازی در سرزمینهایی که برای فلسطینیان بود، ادامه داد. در پایان دوره موقت، آنها بهجای سازش، انتفاضه دوم را آغاز کردند که پیامدهای انفجاری آن به مدت ۵ سال ادامه یافت و تمام اعتماد بین دو طرف را از بین برد.کیسینجر بهطور شهودی این را فهمید. او که بیش از یک دهه قبل از اسلو مینوشت، خاطرنشان کرد که «اعتماد یک کالای گرانبهاست.
وقتی به غارت رفت، باید دوباره بهصورت ارگانیک رشد کند؛ نمیتوان آن را صرفا با فعل اراده یا بر اساس ادعای امنیت ملی بازگرداند.» خوشبختانه کیسینجر با دو سیاستمداری- سادات و مایر- روبهرو بود که میتوانستند مصریها و اسرائیلیها را در هنگام هضم اولین قدم کوچک برای یک توافق موقت جدایی، همراه کنند. این امر بر خِرَد او در طراحی فرآیندی تاکید میکرد که نیازی به اقدامات عظیم دولتمردانه و شجاعانه نداشت.