نگاه دیگران-بخش صدوپنجم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر مزیتی را در رویکرد توالیِ فهمی دید و از اینکه الجمسی بهظاهر ابتدا آن را به یاریو نشان داده بود، وحشت داشت. در ملاقات بعدی با فهمی در روز بعد، او دریافت که این طرح «امکاناتی برای پیشرفت در آن دارد». او این لطف را برای فهمی با موافقت با ارائه چیزی که بهشدت میخواست جبران کرد: تضمین کتبی که ایالاتمتحده اجازه نخواهد داد اسرائیل از مواضع خود در کرانه غربی کانال دست به اقدام تهاجمی بزند. برای نیکسون، ملاقات با فهمی چیزی بود که از ابتدای دولتش به آن امیدوار بود. او [نیکسون] به گرمی از وی استقبال کرد، از سادات به خاطر دستاوردهای نظامی مصر ستایشی پنهان و تصریح کرد که ایالاتمتحده متعهد به دنبال کردن صلح خاورمیانه است. وی سپس سخنان کیسینجر را درباره نیاز به تحکیم آتشبس در ابتدا بیان کرد.
در آن لحظه، نیکسون حس محدودیت فزایندهای را بهدلیل روندهای واترگیت تجربه میکرد. روند استیضاح دو روز پیش در کمیسیون قضایی مجلس آغاز شده بود. دیدار با فهمی پیام داشت: با وجود تهدیدی که برای ریاست جمهوری نیکسون وجود داشت، اما وی همچنان فعالانه درگیر دیپلماسی خاورمیانه بود. برای تاکید بر این نکته، نیکسون فهمی را تا ماشینش اسکورت کرد؛ حرکت غیرعادی که توجه رسانهها را به خود جلب کرد. اما عکس دست دادن مشتاقانه او با فرستاده سادات در میان پوشش صفحه اول اعتراف وکیل حقوقی او در دادگاه مبنی بر مفقود شدن دو نوار واترگیت مهم دفن شد.
چهارشنبه، ۳۱ اکتبر ۱۹۷۳، واشنگتندیسی. آن روز بعدازظهر، مایر به شهر رسید، درحالیکه هنوز از مواجهه دورادور خود با کیسینجر هوشیار بود. اکنون تنها متحد اسرائیل در جهان با مهمترین دشمن او همدست میشد. شاید دیگران آن را ازدستداده باشند، اما او [مایر] به عکسی که نیکسون را در آغوش فهمی در ورودی دیپلماتیک کاخ سفید نشان میدهد، توجه کرده بود. نخستوزیر اسرائیل میترسید که وی [نیکسون] در شرف سرنگونی باشد. او [مایر] که از فرسودگی و سوءهاضمه شدید در رنج بود، بااینوجود مصمم بود با رویارویی مستقیم با کیسینجر و در صورت لزوم، رفتن نزد نیکسون، اوضاع را «راست و ریست کند». او پیشتر دوستان کنگرهای اسرائیل و جامعهی یهودیان آمریکا را بسیج کرده و به آنها اطلاع داده بود که اسرائیل تحتفشار است.
موشه دایان آن سیگنال را در یک سخنرانی در کنست فرستاد، در روزی که مایر اسرائیل را ترک کرد. دایان گفت که اسرائیل از سوی ایالاتمتحده «مجبور» شده تا به کاروان امدادی اجازه دهد بهسوی ارتش سوم مصر برود. دایان به انتقاد مخالفان و صدها معترض در خارج پاسخ میداد که میخواستند بدانند چرا وی اجازه جان به در بردن به ارتش سوم مصر داده است آن هم زمانی که زندانیان جنگی اسرائیل هنوز تعداد و سرنوشتشان نامشخص بود. دایان توضیح داد: «ما چارهای نداشتیم. هر کس که حامی این است که ما جنگ را در حالت گسست با ایالاتمتحده اداره کنیم، حامی این رویکرد است که ما احتمالا نمیتوانیم برنده شویم.» وقتی مناخیم بگین برخاست تا تلخیهایی را که در بازدید از نیروهای خط مقدم با آن مواجه شده بود بازگو کند، دایان پاسخ داد: «مطمئن نیستم که آیا سربازان این را میدانند یا خیر، اما گلولههایی که امروز با آن شلیک میکنند یک هفته پیش در اختیار آنها نبود.»
مایر مصمم بود تا با ضعف ذاتی در اعلامیه دایان مبنی بر وابستگی و اتکا به ایالاتمتحده مقابله کند. همانطور که مایر در بازگشت از این دیدار به ستاد کل ارتش اسرائیل توضیح داد، «ما نمیتوانیم و نباید ضعیف به نظر برسیم، زیرا این میتواند پایان ما باشد.» او همچنین به یک ارجاع مبهم به «تفاهم» در آخرین پیام تلفنی برژنف اشاره کرد که کیسینجر با او در میان گذاشته بود. مایر میخواست بداند کیسینجر پشت سرش با اتحاد جماهیر شوروی چه آشی میپزد. هدف کیسینجر جلوگیری از تسلیم ارتش سوم مصر توسط مایر بود. مطالعه کیسینجر درباره تاریخ اروپای قرن نوزدهم او را به درک تضاد بین احترامی که با آن کاسلرو و مترنیخ، وزرای خارجه بریتانیا و اتریش، با فرانسه در پایان جنگهای ناپلئون رفتار کردند و تحقیری که بریتانیا و فرانسه بر آلمان در پایان جنگ جهانی اول روا داشتند، رهنمون کرد.
این نشاندهنده رویکرد او به رفتار با مصر در پایان جنگ یوم کیپور بود. مترنیخ دریافته بود که شکست دیگری برای ناپلئون، جنگ را به سطحی میبرد که محدود کردن ادعاها به غرامت را غیرممکن میساخت. «معاهده پاریس» در سال۱۸۱۴ با دشمن فرانسوی به شکلی برخورد کرد «که او بار دیگر حمله را در سر نپروراند.» کیسینجر اکنون مصمم بود رویکرد مترنیخ را اتخاذ کند و مانع از این شود که مایر شکست را به سادات تحمیل کند. هدف او برقراری یک تعادل پایدارتر عربی- اسرائیلی بود که در آن وظیفه دولتمردی «تنبیه نبود، بلکه یکپارچهسازی» بود.
او همچنین از مطالعه خویش از تاریخ پی برده بود که «بقای یک بازیگر کوچک در یک دنیای متخاصم میتواند به نکات ظریفی بینجامد که توسط کشورهای دوردست با حاشیههای امنیتی گستردهتر قابلدرک نیست.» اگر اسرائیل اکنون نتواند از کیسینجر پیروی کند، او باور مییافت که موقعیتش را به فرسایش خواهد گذاشت و در نهایت محکوم به فنا خواهد شد و بهنوبه خود برساختن نظم منطقهای جدید تحت رهبری آمریکا را ویران خواهد کرد. به نظر کیسینجر، موفقیت دیپلماسی او و بقای اسرائیل به هم گرهخورده بود و این را ضروری میکرد که مایر متقاعد شود که نقش یک دولتمرد اروپایی مانند مترنیخ را بپذیرد.
این یک چالش عظیم خواهد بود؛ زیرا آگاهی مایر از تاریخ اروپا با هولوکاست و نه کنگره وین، با تلاش سیستماتیک هیتلر برای از بین بردن قوم یهود و نه تلاش مترنیخ برای تحمیل محدودیت بر قدرت فرانسه و درعینحال حفظ وزن آن در توازن اروپایی به دست آمده بود. رویاروییای که به وقوع پیوست، نبرد حماسی بین دو مفهوم کاملا متفاوت از نقش اسرائیل در نظم منطقهای جدیدی بود که کیسینجر مصمم به شکلدهی به آن بود.